بازگشت

چرا بشر نمي تواند خود را براي صلح حاضر کند با آنکه مي داند ص


همه افراد بشر معتقدند که صلح و صفا در بين جامعه بهترين نعمتي است که بايد در بين مردم باشد ولي وقتي يک نادان از روي هواي نفس و خودخواهي و جاه طلبي و يا توسعه طلبي دست به تجاوز دراز مي کند و ديگران از خود دفاع مي نمايند، جنگ شروع مي شود و چون جنگ يک بيماري واگير است، خود به خود توسعه و يا ادامه پيدا مي کند.

اخيراً در نيويورک گزارشي تحت عنوان «جنبه هاي رواني پيشگيري از جنگ اتمي» منتشر گرديد. اين گزارش از طرف 180 تن روانشناس برجسته تهيّه شده است، به عقيده اين دانشمندان جنگ عمومي يک بيماري و پديده کلّي است که در ميان بشر وجود داشته است و در هيچ دسته از حيوانات ديگر مشاهده نمي شود. وقتي دو گرگ با يکديگر رو برو مي شوند و مي جنگند، گرگ مغلوب بلافاصله روي زمين مي خوابد و گلوي خود را در اختيار فاتح مي گذارد و گرگ فاتح از اين ابراز انقياد راضي مي شود.

ولي انسان چنين نيست و دائماً در تهيّه تدارکات اسلحه و مهمّات است.

شوق مرگ

در گزارش دانشمندان هم چنين به روحيّه سربازان يک پايگاه آمريکائي در موقع بحران اشاره شده است، اين سربازان روحيّه قويّ داشتند و مي خواستند هر چه زودتر وارد ميدان عمل گردند ولي به نظر روانشناسان اين تمايل براي تخفيف تشنّج عصبي بوده است و فکر پايان کار را نمي کردند.

و از همه مهم تر اينکه پس از شروع جنگ انسان روي حسّ خودخواهي بدون آنکه به عاقبت کار توجّه کند و خطر جنگ و توسعه آن را احساس نمايد به کار خود ادامه مي دهد.

دکتر «زنت گيورگي» اين مسأله را اين طور تشريح مي کند:

ما با مغزي ساده مانند بشر اوّليّه قدم به جهان مي گذاريم و با نيروهاي عظيم و مخرّب برخورد مي کنيم وضع مغزي ما مستعد آزاد کردن و رها نمودن اين نيروي مخرّب نيست ولي ما قادر به درک کاري که مي کنيم نيستيم و عواقب آن را تشخيص نمي دهيم.

وقتي مادر به فرزندش مي گويد: چاي داغ است او احتياط مي کند ولي وقتي به او مي گويند: انفجار اتمي 15 ميليون درجه حرارت توليد مي کند، اين مسأله براي فرزند قابل فهم نيست.

و بالأخره همان روزي که بشر بتواند بفهمد که داروي بيماري جنگ همان صلح جهاني خواهد بود، خودش در پي حکومت واحد جهاني حرکت خواهد کرد.

يک مجلّه علمي که وضع کنوني دنيا را بررسي کرده، به اين نتيجه رسيده بود:

يا جهان تا يک ربع قرن ديگر به کلّي از بين خواهد رفت و يا يک جهش انقلابي اصلاحي وضع مردم را رو به راه خواهد نمود.

در اينجا ما ناگزيريم که يکي از دو احتمال فوق را که يک طرف نااميدي محض و طرف ديگر آن اميد به آتيه درخشان جهان است، بپذيريم، يعني بايد در اينجا مردم جهان را درباره اين مسأله به دو قسمت تقسيم نمود:

1 - معتقدين به خدا و پيروان اديان.

2 - منکرين مبدأ متعال و خدا نشناسان و بي دينان.

ترديدي نيست که ايمان و اعتقاد به خدا و پيروي اديان زنده جهان اين نتيجه را دارد که انسان ناگزير است که احتمال دوّم را باور کند.

زيرا معتقدين به خدا طبق (قانون عمومي جهان آفرينش) که ممکن نيست جهاني هميشه در رنج و ناراحتي بسر ببرد و خداي عادل آن را از زير بار ظلم نجات ندهد و مخلوق خود را به منظور تأمين هوسهاي جمعي از جنايتکاران بشري ناراحت داشته باشد مي گويند:

بايد سرانجام خداي نيرومند و قادر به اين وضع آشفته پايان دهد و همان گونه که در جمادات از ريزترين موجودات عالم هستي (اتم) تا بزرگترين موجوداتي که به چشم ما مي خورد يعني (منظومه شمسي و کهکشانها) و در عالم حيات و زندگي، تمام حيوانات و جانداران، با نظم و عدالت مخصوصي اداره مي شوند بشر اشرف مخلوقات را هم از اين نظم بهره مند کند.

علاوه معتقدين به اديان، وعده هاي الهي را قبول دارند و مي گويند: چون پيشوايان ديني به ما وعده صلح جهاني را در کتابهاي خود داده اند، احتمال دوّم را معتقد شده و اين اميد و انتظار را هميشه خواهيم داشت.

قرآن کتاب آسماني مسلمانان مي گويد:

«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ ، اِنَّ في هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ». [1] .

(در تمامي کتب انبياء نوشته ايم که زمين به بندگان صالح ما به ارث خواهد رسيد).

آنچه در اين آيه بايد مورد توجّه قرار گيرد، اين است که از کلمه ارث استفاده يک نوع استحقاق طبيعي و فطري مي شود.

يعني قرآن علاوه بر اينکه اين نويد را به طور قطع و مسلّم به پيروان خود داده و آنان را به اين وسيله مطمئن به آينده درخشاني نموده، پس از اعتقاد به خدا، آنان را به قانون عدالت يا قانون عمومي جهان آفرينش آشنا نموده است.

قرآن درباره مردمي که قبل از ظهور مصلح جهاني واقع شده اند مي گويند:

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْئٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوالِ وَ الْاَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ». [2] .

که آيه فوق از خوفي که امروز در ميان ممالک جهان به وجود آمده و کمبود مواد غذائي و عقب افتادگيهاي اقتصادي مخصوصاً در ممالک اسلامي و جنگهاي دائمي دنيا در اين زمان خبر مي دهد و تنها شاد باش و مژده را ويژه آنهائي که در مقابل اين ناراحتيها به انتظار ظهور مصلح غيبي فعّال و بردبارند مي داند.

اگر خوانندگان محترم قدري با مجلاّت و نشريّات، بيشتر سر و کار داشته باشند، متوجّه مي شوند که قلوب مردم اين عصر چگونه مملوّ از خوف و ترس از يکديگر است.

روانشناسان معتقدند که اگر مدالي را در نظر بگيريم که يک طرفش تمدّن باشد، روي ديگر آن مدال خشونت و ناراحتي و خوف خواهد بود.

در يکي از مجلاّت نوشته بود که:

دائماً يک سلسله هواپيماهاي حامل بمب اتمي و هيدروژني در فضا در پروازند که به مجرّد اينکه فرماني از مرکز فرماندهي خود دريافت کنند، بمبها را به نقاط معيّني در مراکز دشمن بريزند.

امروز جاسوسي حتّي به وسيله عروسکهاي کوچک چوبي و فندک و دکمه سر دست انجام مي شود.

در يکي از روزنامه هاي کثيرالانتشار ايران نوشته بود:

عروسک چوبي که روي ميز کميسر دفاع فرانسه گذاشته بودند، در شکم آن عروسک، جاسوسان دستگاههاي کوچک عکّاسي و ميکروفيلمهاي خود را پنهان مي کنند.

فرستنده کوچکي اخيراً از جاسوسان کشف شده که به صورت فندک و شعاع آن صد متر است.

بالاتر بگوئيم از دکمه سر دست به عنوان فرستنده و گيرنده استفاده مي شود. با اين وضع بشر کجا مي تواند استراحت کامل داشته باشد، بايد دائماً در خوف و ترس بسر برد.

قرآن کتاب آسماني مسلمين مي گويد:

«وَ لايَزالُ الَّذينَ کَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ اَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتّي يَأْتِيَ وَعْدُاللَّهِ». [3] .

يعني: جنايتکاران بشري که از قوانين آسماني سرپيچي کرده اند، هميشه در معرض اين هستند که به وسيله صنايع و اکتشافات خود قارعه اي بر آنها فرود آيد.

(قرع) يعني: کوبيدن. (قارعة) يعني: آن چيزي که زندگي را مي کوبد.

و البتّه يکي از مصاديق بارز قارعه که خداي تعالي در اين آيه بيان فرموده، همين بمبهاي اتمي و هيدروژني است که مي کوبد و خانه و مملکت آنها را نابود مي کند يا نزديک خانه ها و مملکتهايشان قارعه فرود مي آيد، که اين ناظر به پايگاههاي نظامي و پايگاههاي موشک اندازي است که دُوَل نيرومند جهان در کشورهاي معاهد و همسايه خودشان دارند تا آنکه وعده پيمان خدا، همان وعده اي است که به افراد بردبار و گرويدگان به قوانين آسماني در اين زمان پر خوف و هراس داده است که در آيه 55 سوره نور مي فرمايد:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْاَرْضِ».

که مراد زمان ظهور مصلح غيبي و به وجود آمدن عدل و داد در سراسر جهان خواهد بود.

دسته دوّم که منکرين وجود خدا را تشکيل مي دهند، اگر چه آنها هم طبق قانون تکامل که در سراسر جهان هستي وجود دارد و مسلّماً اصلاح عمومي از اين قانون کلّي مستثني نيست، بايد معتقد به صلح جهاني گردند ولي با ايرادهائي مانند خرابي مکرّر جهان در اثر بي نظمي و جنايتهاي پي در پي بيدادگران در گذشته و سرانجام فساد اخلاق، خود را از نعمت اميد و آرزوي خوشبختي و صلح جهاني مأيوس کرده و نمي توانند يک چنين انتظاري را داشته باشند.


پاورقي

[1] سوره انبياء آيه 105 و 106.

[2] سوره بقره آيه 155.

[3] سوره رعد آيه 31.