چرا بايد مصلح کل مقتدر باشد؟
«فرويد» روانشناس معروف و «ديل کارنگي» نويسنده نامي مي گويند:
«همه اعمال انسان از دو آرزوي اساسي بر مي خيزد و آن آرزوي شهواني و آرزوي بزرگي و اهميّت است».
توضيح اينکه روانشناسان مذکور مي گويند: «افراد بشر هر عملي را که انجام مي دهند يا حس شهواني و يا آرزوي بزرگي و حبّ جاه آنها را به آن عمل وادار نموده است.
اگر چه اين گفته صددرصد صحيح نيست و بلکه افراد متديّني وجود دارند که تنها هدف و منظورشان جلب رضايت خدا است و نظري به شخصيّت و شهرت ندارند ولي از اين حقيقت هم نمي توان صرفنظر کرد که اکثريّت (صدي نود و نه) مردم اين آرزو و ايده را داشته و از فعّاليّتهاي خود همين هدف را منظور کرده اند.
بنابراين هيچ فردي با داشتن اين غريزه نمي تواند ببيند که ديگري داراي شخصيّت و اهميّت بيشتري باشد، بلکه همه مي کوشند که همان شخصيّت و مقام اوّل را براي خود احراز کنند.
اينجا است که در اثر تضادّ منافع نزاعها و جنگها به وجود مي آيد و مصلح جهاني بايد در اين مورد اظهار قدرت نمايد، يعني از ضعفا و بيچارگان طرفداري کند و آنان را نيرومند نمايد و مقتدرترين جنايتکاران را سرکوب کند و در نتيجه مساوات کامل در ميان افراد بشر به وجود آورد.
در اين فصل نيز بايد گفت: مصلح جهاني نمي تواند تنها به وسيله قدرت مادّي مساوات کامل را به وجود آورد، بلکه اگر بخواهد عدالت را در چهارچوبه قانون با جلب رضايت و راحتي عمومي مردم در سراسر عالم ايجاد کند، بايد از قدرت معنوي نيز استفاده کند و کمک پروردگار را پشتيبان خود قرار دهد.
زيرا تجربه ثابت کرده است انسان تنها با اظهار قدرت ظاهري نمي تواند مساوات کامل با ضميمه جلب رضايت واقعي مردم را در جهان به وجود آورد. چنانکه در بعضي از ممالک کمونيستي که افراد بشر مي خواسته اند با همين فکر مساوات را تا حدّي تنها در يک مملکت عملي کنند حتّي براي يک روز هم موفّق نشده و مسلّم تا وقتي که يک مقتدر روحاني با نيروي معنوي در رأس صلح جهاني واقع نشود جهان به اين ايده نخواهد رسيد.
بنابراين مصلح کلّ بايد از قدرت روحي و تکنيکي و سياست زمامداري فوق العاده اي برخوردار باشد که اسلام او را به عنوان حضرت مهدي عليه السلام معرّفي کرده است. يعني قدرت معنوي و روحي حضرت بقيّةاللّه روحي فداه را مربوط به قدرت لايزال و بي منتهاي حضرت باري تعالي و آن حضرت را متّصل به قدرت خداي قادر متعال دانسته است.