سرگذشت خلقت آدم
اسلام معتقد است که از ابتداء خلقت حضرت آدم، خداي تعالي هدفي جز حکومت واحد جهاني نداشته و لذا وقتي خدا مي خواهد حضرت آدم را خلق کند ملائکه را در جريان مي گذارد و در قرآن از قول آنها مي گويد: «آيا مي خواهي در روي زمين کسي را که فساد و خونريزي مي کند قرار دهي».
پروردگار متعال فرمود: «من مي دانم آنچه را که شما نمي دانيد» و سپس به حضرت آدم همه اسمها را تعليم مي دهد و در معرض ديد ملائکه قرارش مي دهد و مي فرمايد: «اگر راست مي گوئيد از اسم اين گروه به من خبر دهيد».
ملائکه گفتند: «ما جز آنچه را که تو به ما تعليم داده اي، چيزي نمي دانيم».
خدا به آدم فرمود: «تو اي آدم اسماء آنها را به ملائکه خبر ده». وقتي آدم اسماء آنها را به ملائکه گفت؛ خدا فرمود: «من به شما نگفتم که پنهانيهاي آسمان و زمين را مي دانم و مي دانم آنچه را که شما پنهان مي کنيد و آنچه را که ظاهر مي نمائيد».
براي توضيح و اثبات مطلب فوق ناگزيريم به نکاتي که در ظاهر آيه شريفه وجود دارد اشاره کنيم:
اوّل: ملائکه مثل آنکه سابقه انسان را داشته اند که خونريزي و فساد مي کند.
چنانکه روايات فراواني هم اين معني را تأييد مي کند يعني ملائکه مي دانستند که در دورانهاي قبل انسانها اين چنين بوده اند.
دوّم: از ظاهر آيه استفاده مي شود که خداي تعالي اسماء جمعي از ذوي العقول را به حضرت آدم تعليم داده است، زيرا از ظاهر کلمه «هؤلاء» اين معني استفاده مي شود و در روايات هم آمده است که خداي تعالي اسامي پيشوايان اسلام را به او تعليم داده بود.
سوّم: منظور از اسماء در اين آيات معناي لغوي او است يعني «نشانه» و آن چيزي که بتواند صاحب اسم را کاملاً مشخّص و معرّفي نمايد.
و طبيعي است که وقتي خدا اسامي جمعي را به حضرت آدم آن هم با آن تشريفات که (ملائکه نمي دانند و حضرت آدم مي داند و به خاطر آن مسجود ملائکه واقع مي شود...) تعليم مي دهد تنها اسم «محمّد» و «علي» و «فاطمه» و «حسن و «» حسين» و سائر ائمّه عليهم السلام نبوده، بلکه حتّي شرح حالات آنها نيز بوده است که اين مطلب را جمله آخر آيه تأييد مي کند که مي فرمايد: «من به شما نگفتم که داناي به غيب آسمانها و زمينم؟!...». [1] .
چهارم: ما در کتابهاي «پاسخ ما» اثبات کرده ايم که هر کجا غيب به خدا نسبت داده مي شود مربوط به آن چيزي است که هنوز خدا خلق نکرده زيرا اگر مي گويند خدا عالم به غيب و شهادت است منظور از شهادت همه چيزهائي است که خلق شده است، زيرا چيزي ممکن نيست وجود داشته باشد و براي پروردگار وجودش پنهان باشد. ولي چيزي که هنوز خلق نشده کاملاً روشن است که وجودش پنهان است و خدا به آن عالم است.
بنابراين از کلمه «اَلَمْ اَقُلْ لَکُمْ اِنّي اَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» [2] استفاده مي شود که خداي تعالي از آنچه غيب است به حضرت آدم تعليم داده يعني وقايع مهم آينده که مربوط به عدم فساد و خونريزي کلّي جهاني است.
پنجم: اعتراض ملائکه به خلقت انسان به خاطر فساد و خونريزي جزئي و کشتن فردي، فرد ديگري را نبوده، بلکه فساد کلّي مانند دورانهاي قبل که ناگهان با يک جنگ جهاني تمام افراد بشر از روي کره زمين برداشته مي شدند بوده زيرا طبق روايات آنچه مورد نظر ملائکه بوده، همين فساد عمومي بوده است.
ششم: از لحن کلام حضرت حقّ پيدا است که با تعليم اسماء آن جمع به حضرت آدم و بيان آن براي ملائکه رفع اعتراض ملائکه شده است.
يعني وقتي آنها مي گويند: آيا باز مي خواهي روي زمين چيزي را خلق کني که فساد و خونريزي کند، لازمه اش اين است که خدا به آنها بفهماند که فساد و خونريزي در اين دور نخواهد بود، بلکه منتهي به عدل و داد تا روز قيامت مي گردد و يا بايد بگويد که فساد و خونريزي چيز خوبي است که يقيناً دوّمي را در آيات زيادي از قرآن براي بشر عملي زشت دانسته، پس همان اوّلي ثابت خواهد بود.
بنابراين خلاصه تفسير آيات چنين است:
خداي تعالي وقتي آدم را خلق کرد در معرض ديد ملائکه قرارش داد، آنها طبق آنچه از اخلاق بشر، که در اثر جاه طلبي خونريزي و فساد مي کند خبر داشتند، عرض کردند: خدايا باز مي خواهي موجودي را در روي زمين خلق کني که فساد و خونريزي کند؟
خدا فرمود: من چيزي را مي دانم که شما نمي دانيد.
سپس خدا به حضرت آدم اسمها را تعليم داد. يعني شرح حالات پيشوايان اسلام و بالاخص حضرت بقيّةاللّه ارواحنا فداه را و آنکه او نمي گذارد دنيا و زندگي آن فاسد شود و خون همه مردم به وسيله ديوانگي چند ابر قدرت ريخته شود و بلکه دنيا را پر از عدل و داد مي کند و تا قيامت مردم دنيا در رفاه و آسايش زندگي خواهند کرد را به او تعليم داد، سپس او و علم او را در معرض ديد ملائکه قرار داد و فرمود:
شما اين شخصيّتها را براي من معرّفي کنيد آنها در شناخت پيشوايان اسلام و بخصوص اعمالي را که در آينده مي خواهند انجام دهند که از علوم غيب خدا است اظهار عجز کردند و گفتند: جز آنچه تو به ما تعليم داده اي، چيزي نمي دانيم.
خدا به حضرت آدم فرمود: تعليم بده شناخت و شرح حال آنها را براي ملائکه.
وقتي حضرت آدم شرح حال و اسماء آنها را تعليم داد و آنها دانستند که اين دور از خلقت بشر مانند گذشته نيست، يعني علاوه بر آنکه منتهي به فساد و خونريزي نمي شود، بلکه دنيا پر از عدل و داد هم خواهد شد، اعتراض خود را پس گرفتند و متوجّه شدند که بي جهت اعتراض کرده اند.
بنابراين خداي تعالي از روز نخست که حضرت آدم را خلق کرده هدفش حکومت واحد جهاني بوده و نمي خواسته که مردم در جمهوريهاي مختلف دائماً با يکديگر جنگ کنند. و يا روي زمين ابرقدرتها فساد نمايند.
ولي زمينه اش يعني رشد فکري براي قبول اين حکومت در مردم به وجود نيامده و تمام انبياء و اولياء که آمده اند مقدّمه حکومت واحد جهاني بوده است. يعني براي اين بوده که رشد فکري به مردم ببخشند تا آنها آماده حکومت واحد جهاني گردند.
در قرآن مجيد خداي تعالي به پيامبر اکرم صلي اللّه عليه وآله در سه مورد وعده فرموده که دينش را بر تمام اديان غلبه دهد اگر چه مشرکان نخواهند. [3] .
اين همان معني حکومت واحد جهاني است که خدا به پيامبر اکرم صلي اللّه عليه وآله وعده داده است.
زيرا وقتي تمام دنيا يک دين و يک آئين را بپذيرند، ديگر اختلاف و عدم هماهنگي وجود ندارد و فقط قرآن به عنوان قانون اساسي و رهبر اسلام به عنوان فرمانده کلّ قوا در دنيا پذيرفته مي شود.
در روايات اسلامي اين موضوع که وجود حضرت مهدي عليه السلام آخرين وصيّ حضرت پيغمبر اسلام صلي اللّه عليه وآله است و اينکه مي آيد و جهان را مي گيرد و دنيا را پر از عدل و داد مي کند، به قدري تواتر دارد که آن را علماء از ضروريّات اسلام دانسته و منکرش را کافر مي دانند.
پاورقي
[1] «وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اِنّي جاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَليفَةً قالُوا اَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِکُ الدِّمآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ اِنّي اَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُونَ ، وَ عَلَّمَ ادَمَ الْاَسْمآءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِکَةِ فَقالَ اَنْبِئُوني بِاَسْمآءِ هؤُلاءِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ ، قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا اِلاَّ ما عَلَّمْتَنا اِنَّکَ اَنْتَ الْعَليمُ الْحَکيمُ ، قالَ يا ادَمُ اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمآئِهِمْ فَلَمَّا اَنْبَأَهُمْ بِاَسْمآئِهِمْ قالَ اَلَمْ اَقُلْ لَکُمْ اِنّي اَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ». سوره بقره، آيه 30 - 33.
[2] سوره بقره، آيه 33.
[3] «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ کُلِّه وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سوره توبه آيه 33 وسوره صف آيه 9.