بازگشت

انديشه حکومت جهاني در ديدگاه متفکرين معاصر


از نخستين متفکران معاصر که درباره ي انديشه ي حکومت جهاني با مطرح کردن دولت جهاني مباحثي را مطرح کرد، «امانوئل کانت» است. وي در شهر کوچکي در سرزمين پروس متولد شد. تقريباً تمام عمرش را در زادگاهش به گوشه نشيني و انزوا گذراند. تنها رساله اي که مستقيماً با عقايد سياسي او ارتباط دارد، رساله اي است با نام «طرح صلح پايدار». به همين جهت بيشتر بحث خود را به حفظ صلح عمومي و دوري جستن از جنگ اختصاص داد. وي در اين رساله از اروپايي که به موجب قراردادي داير بر منع جنگ و سربازگيري با هم متحد شوند دفاع مي کرد. او

طرفدار دولت جهاني بود و تصور مي کرد با ظهور اين دولت، جنگ از بين خواهد رفت. [1] .

يکي ديگر از انديشمنداني که در رابطه با ايجاد جامعه ي جهاني ديدگاه هايي را ارائه کرد، «فيخته» [2] است. وي نژاد «ژرمن» را برترين نژاد قلمداد نموده و مدعي است که آلمان ها تنها ملتي هستند که مي توانند عظمت و صلح جهاني را تأمين سازنند. وي اعتقاد داشت اگر روزي عقايد سياسي او پياده شود اروپا تحت نظر امپراطوري آلمان به وحدت خواهد رسيد. [3] .

فيلسوف انگليسي «برتراندراسل» نيز از جمله کساني است که در کتاب «آيا بشر آينده اي هم دارد؟» ضمن توضيح اسف بار زندگي بشر در دوران بمب اتمي و ئيدروژني و خطراتي که او را تهديد مي کند، براي رسيدن به زندگي بدون دغدغه و جنگ، تشکيل نوعي حکومت جهاني را همراه با ساختار آن پيشنهاد مي کند تا بشر در سايه ي آن بتواند در صلح، صفا و آرامش به حيات خود ادامه دهد. وي مي گويد: «ايجاد سازماني جهاني که بتواند از وقوع جنگ جلوگيري کند امکان پذير است... اقوي دليلي که به نفع حکومت جهاني ذکر مي شود آنست که اگر اين حکومت، آنگونه که شايد تشکيل شود، مي تواند از وقوع جنگ جلوگيري بعمل آورد.» [4] .

«آرنولد توين بي» يکي ديگر از متفکريني مي باشد که در مورد حکومت جهاني ديدگاه هايي را مطرح ساخته است. ويژگي خاص مطالعات تاريخي اين دانشمند ـ که در ضمن کتاب مفصل وي تحت عنوان «مطالعه اي در تاريخ» آمده است ـ نحوه ي طرح موضوع براي کاوش تاريخي است و هم چنين نحوه ي تلاشي است که وي براي فهم وقايع جهاني دارد. جلد هفتم کتاب توين بي در دو بخش عمده تهيه شده است

که بخش اول آن درباره ي «حکومت هاي جهاني» است و بخش دوم آن درباره ي «اديان جهاني» مي باشد البته وي معتقد است که سه پديده ي مهم، يعني حکومت هاي جهاني، اديان جهاني و دوره هاي قهرماني، همه بايد از علايم اضمحلال تمدن ها به شمار آيند و در واقع تمام بخش هفتم کتاب تاريخ وي براي اثبات اين ديدگاه است. خلاصه ي ديدگاه توين بي را مي توان چنين بيان کرد:

تمدن هايي که موفق مي شوند حکومت هاي وسيع تشکيل دهند، حکومت هايي که از مليت هاي مختلف تشکيل يافته اند، در سراشيب اضمحلال با شتاب «جدايي طلبي» روبه رو مي شوند. يعني مليت ها به تناسب دوري آن ها از قدرت مرکزي براي جداشدن از بدنه ي آن حکومتِ وسيع تلاش خود را آغاز مي کنند. در چنين اوضاعي، دولت مرکزي براي حفظ سيطره خود و هم چنين به نحوي کنارآمدن با پديده جدايي طلبي، مسأله ي «جهاني بودن» را مطرح مي کند. داعيه ي «جهاني بودن» از يک سو به ادامه ي تسلط مرکز مشروعيت مي بخشد و از سوي ديگر امکان مي دهد که حکومت هاي موضعي با قبول صوري آن ادعاي جهاني بودن، عملا رفتاري مستقل داشته باشند. وي با ارائه ي نمونه هاي فراوان از امپراطوري روم، خلافت عباسي و چين سعي دارد اين تئوري عمومي را اثبات کند. بطور مثال، به نظر توين بي در دوران خلافت عباسي، نفس «خلافت اسلامي» و نوعي داعيه ي جهاني براي اسلام، زمينه را فراهم کرد که سلاطين مختلف در اکناف امپراطوري عباسي صرفاً با دريافت «اذن» از خليفه، مشروعيت رفتار مستقل کسب کنند. شبيه اين امر را توين بي در امپراطوري روم هم پيدا مي کند. به نظر وي داعيه ي جهاني بودن اديان هم دقيقاً در همين ارتباط پيدا شده است. امپراطوري هايي که مشروعيت خود را بر اساس دين بنا کرده بودند با ادعاي جهاني بودن آن دين، مسأله ي جهاني بودن حکومت خود را مطرح مي کرده اند. اگر چه تئوري توين بي در رابطه با توضيح پديده ي ظهور حکومت هاي جهاني ناتوان است اما آن چه مي توان در اين باره

سرنخي مهم براي کاوش بدست آورد استفاده از يک مسلک جهاني براي توجيه جهاني بودن حکومت هاست. [5] .

از ديگر کساني که در قرن بيستم داراي ديدگاه آرمان برون مرزي، جهان شمولي و فرامليتي براي نظام مورد نظر خود بودند، مي توان از «استالين» و «تروتسکي» نام برد که پس از تشکيل حکومت مارکسيستي اتحاد جماهير شوروي مباحثي را مطرح کرده اند. نظريه هاي آن ها مختلف بود و در تقابل قرار داشت. استالين اعتقاد داشت ابتدا بايد درون کشور را آباد کرده يعني ابتدا بايد شوروي را ساخت، قوي کرد و به شکل الگو و نمونه درآورد، سپس آن مدينه ي فاضله را به جهانيان عرضه نمود. تروتسکي معتقد بود که تا جهان پذيرش و آمادگي دريافت پيامهاي «انترناسيوناليستي» و جهان وطنانه ي انقلاب کمونيستي را دارد، مي بايستي به خلق ها کمک کرد تا قيام کرده و کمونيست شوند. امّا هر دو تفکر معتقد به ايجاد حکومتي جهاني منطبق با انديشه ي مورد نظر نظام خود بوده اند. بطوري که تروتسکي باور داشت که جهان بزودي به شکل يک کشور واحد کمونيست در خواهد آمد و زماني که «لنين» به وي پست کميسارياي عالي امور خارجه را پيشنهاد کرد، او با ناباوري اعلام داشت که «مگر جهان کمونيزم آينده، خارجه اي خواهد داشت که وزارت امور خارجه يا کميسارياي عالي امور خارجه اي داشته باشد؟» تروتسکي معتقد بود که با چند سخنراني آتشين او، بزودي جهان به پا خواهد خاست و کمونيزم بر بشر و جامعه هاي انساني چيره مي شود. لذا همه ي جهان يک کشور واحد کمونيست خواهد بود که خارج و امور خارجه اي نخواهد داشت [6] .

بالاخره مي توان نويسندگاني را نام برد که درباره ي حکومت جهاني ليبراليسم

استدلال هايي را مطرح و سعي کردند اين فرضيه را اثبات کنند که: «جهاني شدن دموکراسي ليبرال امري محتوم است و لذا تشکيل يک حکومت واحد جهاني بهترين دستاورد براي بشر خواهد بود. کمالي است که در فضاي آن گنج وجود بشر مي تواند به نحو حقيقي آشکار شود، و از سوي ديگر اين هدف با توجه به امکاناتي که در اختيار عناصر اصلي در جهان ليبراليسم قرار دارد کاملا عملي است. لذا رهبران دنياي ليبراليسم بايد مسؤوليت کنوني خود را در سير به سوي تشکيل اين حکومت جهاني درک کنند و ساير رهبران دنيا و مردم و ملت پيرو آنان بايد بدانند که هر گونه مقاومت در مقابل اين جريان عظيم تاريخي، مقاومتي محتوم به شکست مسلم است».

مهم ترين نظريات مطرح شده در اين مورد عبارتند از: تئوري پايان تاريخ فوکوياما، دهکده ي جهاني مارشال مک لوهان، تئوري قدرت الوين تافلر، نظريه برخورد تمدن هاي ساموئل هانيتگتون [7] .

در اين پژوهش اجمالا به دو استدلال اشاره مي شود:

استدلال اول از متفکر آمريکايي ژاپني الاصل «فرانسيس فوکومايا» است. وي با نوشتن مقاله اي تحت عنوان «پايان تاريخ» در ربع پاياني قرن بيستم سروصداي زيادي به پا کرد. [8] مضمون اصلي انديشه ي فوکوياما را شايد بتوان در اين عقيده يا ادعا خلاصه کرد که «دموکراسي ليبرال» شکل نهايي حکومت در جوامع بشري است. چرا که دموکراسي ليبرال تنها آرمان سياسي منسجمي است که مناطق و

فرهنگ هاي متفاوت در سراسر دنيا را به هم پيوند مي دهد. [9] .

به نظر مي رسد تز فوکوياما شالوده ي ايدئولوژيک دور جديدي از سرکردگي ايالات متحده را پي ريزي مي کرد، چرا که در آن زمان با وجود اين که رخ دادهاي سياسي جهان به ويژه ضعيف شدن اتحاد شوروي، فرصت تجديد اعتماد به نفس آمريکاييان را پديد آورده بود، روح حاکم بر مباحثات سياسي در ايالات متحده بدبينانه بود. مقاله ي فوکوياما با طرح موضع ايدئولوژيک براي استيلاي سياسي پس از جنگ سرد اين شکاف ايدئولوژيک را پر کرد. تز فوکوياما اين بود که پايان تاريخ پيش روي ماست: آن چه شاهد هستيم صرفاً پايان جنگ سرد يا گذر از دوره ي ويژه اي از تاريخ پس از جنگ نيست، بلکه پايان تاريخ [10] نيز هست: يعني نقطه ي پايان تطور ايدئولوژيک بشريت و جهاني شدن دموکراسي ليبرال غربي به مثابه شکل نهايي دولت بشري. [11] .

دومين استدلال، مطلبي است که «مارشال مک لوهان» عرضه مي کند. برهان مک لوهان از لحاظ فلسفي، برهاني ساده تر و بلکه غيرفني (و تا حدي عوامانه) است که به راحتي قابل هضم مي باشد و مردم مي توانند آن چه را گذشته است به عنوان قرينه ي صحت برهان قبول کنند. اساس ديدگاه وي بر اين مطلب استوار است که انقلاب در عمليات با اطلاعات [12] سبب شده که مردم کره ي زمين به راحتي به يکديگر

دسترسي داشته باشند، دسترسي اي که به مراتب آسان تر از ارتباط افراد يک دهکده در اوايل قرن بيستم است! لذا، به طور طبيعي مرزها در نورديده شده، فرهنگ ها يک کاسه گشته و عناصر کليدي ساختار اجتماعي (اقتصاد، سياست، فرهنگ و)... همه به سوي يکساني مي روند، و اين امر طبيعتاً اقتضاي تشکيل يک حکومت جهاني واحد است. اين حکومت براحتي و با همان انديشه که در هر کشور محدود حکومت هاي موجود پيدا شده اند، ظاهر مي گردد. يعني فرهنگ و ساختار اجتماعي آن «دهکده ي جهاني» حکومت خود را معين مي کند. از سوي ديگر، با توجه به سرچشمه ي اين انقلاب، يعني تحول در عمليات با اطلاعات (انفجار اطلاعات) که در غرب است، تفکر ليبراليسم بيش از هر فکر ديگر فرصت بسط و عرضه پيدا کرده است. اگر واقع بينانه نگاه کنيم بايد منتظر باشيم که فرهنگ ها و تفکرهاي مختلف سياسي به نحو طبيعي در داخل فرهنگي غالب حل شوند و آن فرهنگ غالب همان دموکراسي ليبرال است. مردم عادي و عقل عرفي مقدمات اين برهان را خيلي راحت حس مي کند: صد سال پيش مردم يک شهر چگونه به هم دسترسي داشتند؟ سپس تلفن آمد، بعد تلويزيون، و بعد انقلاب عظيم اطلاعاتي که همه را در يک ثانيه به يکديگر وصل مي کند و در واقع همه را به درياي واحد اطلاعاتي که همه ي اطلاعات به صورت نهايي به آن سرازير مي شود متصل مي سازد. با اين احساس ذهن معمولي نتيجه ي استدلال را هم مي پذيرد. [13] .

نتيجه آن که، اعتقاد به ايجاد يک حکومت واحد جهاني که تمامي پهنه ي گيتي را شامل باشد، انديشه اي بوده که بشر از دير باز به آن توجه داشته است. تقريباً همه ي مکاتب مهمي که در طول تاريخ بشر پيدا شده اند اعم از الهي و غيرالهي، در انديشه ي برقراري يک حکومت واحد جهاني بوده اند.


پاورقي

[1] بيگدلي، علي، تاريخ انديشه سياسي در غرب از طالس تا مارکس، ج 1، ص 215.

[2] (1814 ـ 1762 م).

[3] بيگدلي، علي، تاريخ انديشه سياسي در غرب از طالس تا مارکس، ج 1، ص ص 220 ـ 217.

[4] راسل، برتراند، آيا بشر آينده اي هم دارد؟، ص ص 154 ـ 144.

[5] لاريجاني، محمد جواد، کاوشهاي نظري در سياست خارجي، ص ص 234 ـ 232.

[6] ايزدي، بيژن، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، قم، 1371 ش، ص ص 63 ـ 61.

[7] لاريجاني، محمد جواد، کاوش هاي نظري در سياست خارجي، ص 269.

[8] اين مقاله قبلا بصورت کنفرانسي در سال هاي 1989 ـ 1988 م در دانشگاه شيکاگو ارائه شده بود در تابستان 1989 م در نشريه ي «The National Interest» شماره ي 16 به چاپ رسيد. مقاله ي فوکوياما واکنش هاي فراواني در کشورهاي مختلف دنيا برانگيخت و نويسنده را وادار به پاسخ گويي به آن ها نمود. سرانجام فوکوياما با توضيح و تشريح ديدگاه هاي خود کتابي تحت عنوان «پايان تاريخ و آخرين انسان» فراهم آورد. وي چند سال قبل، از مشاوران وزارت خارجه ي آمريکا بود.

[9] غني نژاد، موسي، پايان تاريخ و آخرين انسان، ماهنامه اطلاعات سياسي ـ اقتصادي، مؤسسه اطلاعات، ش 64 ـ 63، آذرودي 1371 ش، ص ص 28 ـ 22. 4.

[10] پايان تاريخ زماني است که انسان به شکلي از جامعه ي انساني دست يابد که در آن ژرف ترين و اساسي ترين نيازهاي بشري برآورده شود.

[11] پيترز، يان ندروين، فوکوياما و دموکراسي ليبرال: پايان تاريخ، (ترجمه ي پرويز صداقت)، ماهنامه اطلاعات سياسي ـ اقتصادي، ش 80 ـ 79، فروردين و ارديبهشت 1373 ش، ص ص 48 ـ 42.

[12] منظور از انقلاب در عمليات با اطلاعات يا انفجار اطلاعات، گسترش روزافزون استفاده از فن آوري اطلاعات در سطح جهان است که منجر به بهم خوردن بسياري از الگوهاي اقتصادي و اجتماعي شد. نمونه هاي اين فن آوري عبارتنداز: ارتباطات راه، ماهواره، اينترنت و....

[13] لاريجاني، محمد جواد، کاوشي هاي نظري در سياست خارجي، ص ص 272 و 271.