بازگشت

انتقاد 10 و پاسخ آن


انتقاد کنندگان مي گويند: هرگاه امام به قدري از انظار پنهان شود که قرنهاي زيادي سپري شود و نسلهاي متعددي بيايند و بروند و ابداً او را از نزديک نبينند، بنابراين، هنگامي که ظهور کند، براي افراد حاضر در آن عصر، هيچ دليل و برهاني بر صحت نسب و اثبات امامتش به جز «معجزه» وجود نخواهد داشت و اگر بخواهد از طريق معجزه خود را به مردم بشناساند يا بايد پيامبر باشد و اين بر خلاف اتفاق تمام مسلمين است که پس از پيغمبر«صلي الله عليه وآله وسلم» اسلام، پيغمبري نخواهد آمد و يا اگر پيامبر نباشد و در عين حال معجزه کند، اين خودبر خلاف اتفاق همه مسلمين است که مي گويند معجزه از علايم خاص پيامبري است و غير از پيامبر، فرد ديگري نمي تواند داراي معجزه باشد.

اين انتقاد نيز مانند انتقادهاي گذشته مردود است به خاطر اينکه:

اولاً: اخبار زيادي از پدران مهدي که همه آنان امامان شيعه بوده اند، رسيده است که نشانه هاي قبل از ظهور او را که همگي دلالت بر قيام مسلحانه وي مي کند، بيان کرده اند. يکي از آنها قيام مسلحانه شخصي به نام «سفياني» است [1] و نشانه ديگر، ظهور شخصي به نام «دجال» است. و همچنين کشته شدن فردي از اولاد «حسن بن علي بن ابي طالب«عليهم السلام»» است که در مدينه قيام مسلحانه نموده و مردم را به طرفداري از «مهدي» دعوت مي کند.

از ديگر نشانه هاي قبل از ظهور مهدي، فرورفتن يک «ارتش مجهز» به زمين در بيابان «بيداء» نزديک مکه است. و در باره اين نشانه ها و غير آن، علاوه بر شيعه، اهل تسنن نيز روايتهايي از پيامبر اکرم«صلي الله عليه وآله وسلم» نقل کرده اند که تماماً بر انجام حتمي اين وقايع دلالت مي کند. و در حقيقت اينها معجزاتي است که نشانه راستين صحت نسب و درستي ادعاي او مي باشد.

ثانياً: ظهور نشانه ها و معجزات، به دست «امامان» دليل بر پيامبري آنان نيست؛ به خاطر اينکه آوردن معجزات، به مدعي پيامبري اختصاص ندارد، بلکه معجزات، به طور اجمال، تنها دليل بر صحت و درستي ادعا کننده مي گردد، چه آن «ادعا» ادعاي پيامبري باشد و چه ادعاي ديگري. پس اگر مدعي، ادعاي پيامبري کند، معجزه دليل بر پيامبري آن شخص خواهد بود و اگر ادعاي امامت و رهبري داشته باشد، معجزه دليل بر صدق امامت آن شخص خواهدگرديد و اگر مؤمن صالح و پرهيزگاري به وسيله آن فرد ديگري را به پيروي و اطاعت پيامبر يا امامي دعوت کند و يا بدان وسيله ادعاي شنيدن حکم و يا سخني از امام و يا پيامبري نمايد در اين صورت معجزه شاهد و دليل بر درستي ادعاي آن مؤمن خواهد بود.

آري مطلب اين هست که معجزه مخصوص آن دسته از افراد است که از گمراهي فکري و ارتکاب گناهان کبيره محفوظ و مصون باشند و اين چيزي است که مي تواند هم در انبيا و هم در اصحاب و پيروان آنان وجود داشته باشد. به عنوان نمونه دو مورد را که صريحاً در قرآن ذکر شده، نقل مي کنيم:

مورد اول: «مريم» دختر «عمران» است که خداوند «روزي» او را همواره از آسمان مي فرستاد. قرآن در اين باره چنين مي فرمايد:

«...کُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَکَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ اَنّي لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ يرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بغيْرِ حِسابٍ، هُنالِکَ دَعا زَکَرِيّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنکَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً اِنَّکَ سَميعُ الدُّعاءِ». [2] .

«هر زمان که زکريا بر مريم وارد مي شد، مي ديد که در برابرش طعامي وجود دارد. به مريم گفت: اين غذاها از کجاست؟ مريم گفت: از پيشگاه خداوند برايم آمده وخداوند هرکه را بخواهد بدون حساب روزي مي دهد. در اين هنگام بود که زکريا دعاکرد که پروردگارا! به من اولاد پاک و ارجمندي عطا فرما و تو خواهش مرا مي شنوي».

خداوند اين معجزه را در باره مريم انجام داد و حال اينکه مريم نه پيغمبر و نه فرستاده خدا بود، بلکه بنده اي از بندگان صالح و پرهيزگار خداوندبيش نبوده است.

مورد دوّم: مادر «موسي بن عمران» است که طبق تصريح قرآن، خداوند به وي وحي کرد. قرآن کريم در اين زمينه چنين مي فرمايد:

«وَاَوْحَيْنا اِلي اُمِّ مُوسي اَنْ اَرْضِعيهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَاَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخافي وَلا تَحْزَني اِنَّا رادُّوهُ اِلَيْکِ وَجاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ» [3] .

«و ما به مادر موسي وحي کرديم که او را شير ده و هنگامي که از دشمن بر او ترسيدي به دريايش بيفکن و ابداً ترس به خود راه مده و محزون نباش که ما او را به تو بر مي گردانيم و پيامبرش قرار خواهيم داد».

خداوند صريحاً در اين آيه مي گويد: که ما به مادر موسي وحي کرديم و حال اينکه اگر وحي، معجزه مخصوص پيامبران باشد، فرستادن وحي بر مادر موسي که نه پيغمبر بوده ونه فرستاده خداوند، درست نخواهد بود. بنابراين، چه مانعي خواهد داشت که خداوند نظير اين معجزات را در باره مهدي انجام دهد تا او را از مدعيان ديگر تميز داده و ادعاي او را از ادعاهاي دروغين مشخص نمايد؟ و من در پيرامون «معجزه» مباحث سودمندي در دو کتاب معروفم «الباهر من المعجزات» و «الايضاح» بيان داشته ام، کساني که طالب تحقيق و بررسي روشنگرانه در اين باره باشند به آن دو کتاب رجوع نمايند.

اين بود انتقاداتي که پاسخ دادن به آنها را به عهده گرفتم و به توفيق پروردگار، به پيمان خود وفا نمودم و در اين پاسخها هدفي جز آشکار شدن حق از باطل و تميز دادن پاک از آلوده، نداشتم و خداوند بر اين، گواه و بيناست.


پاورقي

[1] در باره «سفياني» جاي اين بحث وجود دارد که آيا «سفياني» به معناي فرد خاصي است يا اينکه اين لفظ، کنايه از مظهر انحراف و طغيان عليه حق و حقيقت است کما اينکه به گمان قوي مراد از «دجال»، مظهر «تزوير» و «ريا» و «حقه بازي» و«عوام فريبي» است و وجود چنين افرادي در هرزمان، امکان پذير مي باشد و از بعضي روايات اين مطلب کاملاً استفاده مي شود.

بنا بر اينکه سفياني فرد خاصي باشد، در باره نام او در روايات به اختلاف سخن گفته شده. در بعضي از آنها به نام «عثمان بن عنبسه» و در بعضي ديگر به نامهاي ديگر خوانده شده و در بعضي تصريح شده که «سفياني» چندين نفرند که در هرزمان، ظهور خواهند نمود کما اينکه در مکان ظهور او نيز در روايات اختلاف است؛ در بعضي روايات «وادي يابس» در «فلسطين» و در بعضي «اردن» و در بعضي ديگر «يمن» ذکر شده و در بعضي ديگر «خراسان» و در بعضي از روايات مکانهاي ديگري بيان شده است. و همانگونه در باره سيره سفياني اختلاف وجود دارد. در اکثر روايات از او به «سوءِ سيره» وروش ناپسند ياد شده، ولي در بعضي روايات ديگر از او به فردي يادشده که داراي «حسن سيره» خواهد بود و در آخر، خلافت را به «مهدي» خواهد سپرد.

به هر حال، آنچه از روايات، «غيبتيه» استفاده مي شود اين است که خروج سفياني از علامتهاي حتميه ظهور امام زمان است، به اين معنا که قبل از ظهور مهدي، حتماً فردي به نام «سفياني» از اولاد «يزيد بن معاويه» خروج خواهد کرد.

آنچه از روايات استفاده مي شود اين است که علامتهاي ظهور «مهدي» بر دو قسم است:

قسم اول: علامتهاي حتمي و آن دسته از نشانه هايي است که يقيناً انجام خواهد گرفت مانند ظهور سفياني و فريادي که در نيمه ماه رمضان در تمام روي زمين شنيده خواهد شد و کشته شدن فردي به نام «محمد بن الحسن» از اولاد «امام حسن مجتبي» در مسجدالحرام بين رکن و مقام ابراهيم و «خروج دجال».

قسم دوّم: علامتها و نشانه هايي است که يا امکان تغيير و تبديل در آن وجود دارد و يا اگر حتماً انجام شود به طور کلي و عمومي انجام خواهد گرديد و آنها امور زيادي است که بر شمردن آنها موجب طولاني شدن پاورقي است (در اين باره به کتابهاي: بحار، ج 13. منتهي الآمال، حالات مهدي و بشارةالاسلام، رجوع شود).

[2] آل عمران / 38 - 37.

[3] قصص / 7.