بازگشت

انتقاد 04 و پاسخ آن


انتقاد کنندگان مي گويند: اگر «حسن بن علي» فرزند خود را به خاطر ترس از کشته شدن پنهان نگه داشته و هيچگونه خبري از ولادت و زندگاني او براي مردم بيان نکرده است، مسلماً اين امر بايد به طريق اولي در باره امامان قبل از او انجام مي گرفت. به علت اينکه اضطراب و ترسي که امامان شيعه از خلفاي زمان خود داشتند و فشار و تهديدي که از ناحيه آنان نسبت به شيعيان و امامانشان انجام مي گرفت، به مراتب شديدتر و هراس انگيزتر بود، بر خلاف زمان «حسن بن علي» و فرزندش که شيعيان در آن زمان به مراتب بيشتر و ثروتمندتر بودند.

اين انتقاد نيز کاملاً بي اساس است؛ به خاطر اينکه آنچه «حسن بن علي» را وادار کرد که ولادت فرزندش و ادامه حيات او را مخفي داشته و حتي اجازه ذکر نام و اشاره از او را به شيعيان نداد، اين بود که خلفا و پادشاهان زمان امامان پيشين مي دانستند که آنان همواره از برخورد با زمامداران قدرت و خلافت و از دخالت در امور سلطنت پرهيز نموده و قيام مسلحانه عليه آنان راتجويز نمي کنند. و اين مطلب را نيز به پيروان خود، تحت عنوان «لزوم تقيه» توصيه مي کردند. حتي گاهي بعضي از خويشان خود را که به مبارزه مسلحانه عليه آنان دست مي زدند شديداً توبيخ کرده و عمل آنان را محکوم مي نمودند و مي گفتند: قيام مسلحانه تا هنگامي که چند قضيه واقع نشود جايز نيست:

اوّل: «رکود خورشيد» هنگام ظهر.

دوّم: شنيدن «صدايي از آسمان» که نام «مرد مخصوصي» را اعلام کند.

سوّم: لشکري در بيداء به زمين فرو رود.

در اين هنگام خواهد بود که آخرين پيشواي حق، قيام مسلحانه را آغاز مي کند تا دولتهاي ستمگر و باطل پرور را نابود سازد. به همين خاطر خلفاي آن زمان، اهميت زيادي به وجود «امامان شيعه» و ظهور آنان و به کساني که براي آنان تبليغ مي کردند، نمي دادند. و علاوه بر اين، شيعياني که هواي قيام مسلحانه در سر مي پروراندند و يا به چنين دعوتي پاسخ مثبت مي دادند، در آن روزگار بسيار اندک بودند.

اما پس از مرگ «حسن بن علي» طبق پيشگويي همان امامان پيشين، وجود کساني که نبرد مسلحانه را تجويز نمي کردند، سپري گرديد و زمان وجود کسي که اين عمل را تجويز مي کند و حتماً رهبري اين کار را به عهده خواهد گرفت، فرارسيد. و اين امر موجب شد که جستجو، براي دستگيري و نابودي وي، شديدتر گرديد و تصور مي کردند که اگر «فرزند حسن» راگرفته و نابود سازند، اين قيام مهم و خطرناک را خنثي کرده و زمينه آن رااز بين خواهند برد. [1] .

وانگهي ما شيعيان، عقيده داريم که وضع داخلي و خارجي امامان راستين شيعه و خط دقيق حرکتهاي مهم اجتماعي و سياسي آنان، همواره با الهام و دستور مستقيم خداوند تعيين مي شود.

بنابراين، هيچ بعيد به نظر نمي رسد که خداوند مي دانست اگر امامان پيشين، ظاهر شوند از کشته شدن در امان خواهند بود، بر خلاف «مهدي» که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر يکي از پدران، «مهدي» کشته مي شد، حکمت و تدبير الهي اقتضا مي کرد که امام ديگري به جاي او نصب گردد، ولي اگر «مهدي» کشته شود، مصلحت و تدبير امور انسانها اقتضا نمي کرد که خداوند امام ديگري را به جاي وي نصب نمايد.


پاورقي

[1] در باره شدت فشار و اختناقي که در اين زمان از «طرف خلفاي عباسي» نسبت به شيعيان و خويشان «امام حسن«عليه السلام»» اعمال مي گرديد، وقايع عجيبي در تاريخ نقل کرده اند. از جمله «کليني» در کتاب «کافي» نقل کرده است که «عبداللَّه بن سليمان» وزير خليفه، تصميم گرفت که همه وکلا و نمايندگان «حسن بن علي» و فرزندش «مهدي» رادستگير کند.

خليفه گفت: راه اين کار بدين گونه مي باشد که افراد ناشناسي را مأمور کنيد تا به عنوان اينکه مي خواهند وجوه اموال شرعي خود را به امام خود برسانند، به افراد مظنون نزديک شوند. و افرادي که آنها را دريافت کنند، فوراً دستگير نمايند.

از طرف ديگر «امام» به عموم وکلا و نمايندگان خود دستور داد که تا اجازه بعدي از هيچ فردي «وجوه شرعيه» دريافت نکنند و خود را در رابطه با ما معرفي ننمايند. و نمايندگان نيز از هيچ فردي وجوه شرعيه نمي پذيرفتند.

و نيز در «کافي در حالات مهدي» نقل مي کند که از طرف «مهدي«عليه السلام»» به تمام شيعيان دستوري صادر شد که ازاين پس، به زيارت کربلا و قبرستان «قريش»، (قبرستان قريش جايي بود که اکثر شيعيان در آنجا دفن مي شدند) نروند. و بلافاصله فرماني از طرف خليفه صادر شد: هر فردي که به زيارت اين دو مکان برود، فوراً دستگيرش کنند.

«عثمان بن سعيد» که يکي از نمايندگان مخصوص «مهدي» است؛ به «عبداللَّه بن جعفر حميري» گفت: خانواده آن حضرت در سختي به سر مي برند و هيچ فردي جرأت نمي کند که به آنان کمکي کند و يا به آنان اظهار دوستي نمايد (بحار، ج22، ص 94، چاپ کمپاني).