در ميان علويان و...
«محمد بن حسن اشتر» علوي مي گويد: همراه پدرم با جمعي از عباسيان، طالبيان و تعدادي از لشکريان و ديگر افراد بر درگاه «متوکل» عباسي بوديم که ناگهان لبوالحسن امام هادي عليه السلام - وارد شد و آهنگ قصر خليفه را نمود، تمامي حاضران بدون استثنا از مرکب هايشان فرود آمده و به حضرت احترام نمودند تا حضرت وارد قصر شد. مردي از آن جمع، از اين تجليل و گرامي داشت به خشم آمد و لب به اعتراض گشود و گفت: اين همه تشريفات و احترام براي کيست؟! چرا براي اين جوان اين همه احترام بگذاريم؟ او نه از ما بالاتر است و نه بزرگسال تر، به خدا قسم هنگام خارج شدن ديگر براي او به پا نخواهيم خواست و از اسب فرود نخواهيم آمد....
«ابوهاشم جعفري» به او چنين پاسخ داد: به خدا سوگند با ذلت و کوچکي به او احترام خواهي گذاشت.... لحظاتي بعد امام عليه السلام از قصر خارج شد، بانگ تکبير برخاست و همه مردم به احترام امام به پا خاستند، «ابوهاشم» مردم را مخاطب ساخته، گفت: مگر شما نبوديد که تصميم داشتيد به حضرت احترام نگذاريد؟
گفتند: به خدا قسم نتوانستيم خود را کنترل کنيم و بي اختيار از اسب فرود آمده، به ايشان احترام گذاشتيم. [1] .
سادات و بزرگان، در احترام و بزرگداشت امام عليه السلام همصدا بودند و همگي رهبري و فضل او را پذيرفته بودند. از جمله اين علويان «زيد بن موسي بن جعفر» - معروف به زيدالنار - بود که عموي پدر حضرت به شمار مي رفت و در آن وقت مردي معمر و کهنسال بود. روزي «زيد» به قصد ديدار امام عليه السلام بر خانه آمد و از «عمر بن فرج» که نگهبان در بود خواست تا برايش از امام اجازه ورود بگيرد، امام عليه السلام اجازه داد. «زيد» وارد شد و در مقابل امام عليه السلام که در صدر مجلس بود با ادب تمام و احترام، دو زانو نشست و بدين گونه به امامت حضرت اعتراف کرد.
روز ديگر که «زيد» به حضور امام عليه السلام شرفياب شد، حضرت در مجلس حاضر نبود و «زيد» در صدر مجلس نشست، اندکي بعد امام عليه السلام وارد شد، همين که «زيد»، حضرت را ديد به سرعت از جاي خود برخاسته، امام عليه السلام را در مکان خويش جاي داد و خود مؤ دبانه در مقابل ايشان نشست؛ در اين زمان امام عليه السلام بسيار جوان و «زيد» مردي مسن بود، ليکن حرکت «زيد» به عنوان اعتراف به امامت حضرت و فضيلت ايشان بود و تمامي قائلين به امامت ايشان چنين مي کردند. [2] .
پاورقي
[1] مناقب، ج 4، ص 407؛ العام الوري، ص 343؛ بحار الانوار، ج 50، ص 137.
[2] مآثر الکبراء، ج 3، ص 94، (به نقل از: زندگاني امام علي الهادي عليه السلام، باقر شريف قرشي، ترجمه سيد حسن اسلامي، ص 25-26).