جشن ها
خلفاي عباسي چه در عصر اول و چه در عصر دوم، اهتمام زيادي در به پا نمودن مجالس و جشن هاي پر خرج و پر زرق و برق داشتند. [1] ولخرجي هاي آنان حد و حصري نداشت. به نمونه هايي از هر دو عصر مي پردازيم:
«مهدي عباسي» (158-169 ه) در مراسم تزويج بانو «زبيده» براي پسرش «هارون» 000 /000 /50 درهم صرف کرد، وقتي که شب زفاف رسيد، «زبيده» پيراهني پوشيده بود که تمامش از درهاي شاهوار بود و کسي تا آن روز نظير آن را نديده بود و به خاطر ارزش زياد آن، کسي از اهل خبره نمي توانست بهايي برايش تعيين کند، و «همسر هشام بن عبدالملک» جامه بي آستيني بر تن کرده بود که تمام آن پيراهن از طلا بود و هيچ دوخت و دوزي در آن به کار نرفته بود، جز دو بند، بقيه «زربفت» بود، و آن به قدري با «زر و زيور» آراسته بودند که به علت زيادي جواهرات، قدرت راه رفتن نداشت. [2] .
«شابشتي» در کتاب خود «الديارات» نقل مي کند که، «مهدي عباسي» وقتي که «ام جعفر» - دختر برادرش - را براي پسرش «رشيد» تزويج کرد، تدارکي ديد که براي هيچ زني پيش از او آن همه صندوق هاي جواهر، زر و زيورها، تاج ها، اکليل ها، قبه هاي طلا و نقره، و عطرها تدارک ديده نشده بود. او به زن هشام «عبدة» نيز پيراهني بي آستين داد همو مي گويد: «در اسلام نظير آن پيراهن و مانند دانه هاي قيمتي آن را کسي نديده است، در پشت و سينه اش دو رشته از ياقوت سرخ بود و بقيه آن از درهاي بزرگي که نظير نداشت و گفته اند که قيمت گذاران به خاطر نفاست آن دره، نتوانستند آن را قيمت گذاري کنند! [3] .
و باز از نمونه ولخرجي هاي «مهدي عباسي» و حيف و ميل بيت المال، آن بود که يک دانه ياقوت سرخ که در نهايت نفاست بود به 000 /30 دينار خريد، و با چند کيسه اموال ديگر روي هم ريختند همانند کوهي شد، تمام آنها را وقتي که پسرش «هادي» دست او را بوسيد به او بخشيد. [4] .
«متوکل» در جشني که به مناسبت ختنه پسرش «عبدالله معتز» بر پا کرد، چنان تشريفات پرخرج و سرسام آوري به راه انداخت که مورخان به تفضيل نوشته اند، و ما تنها به گوشه هايي از آن اشاره مي کنيم.
فرشي را که طول آن 100 ذراع و عرض آن 50 ذراع بود، براي تالار قصر که داراي همين ابعاد بود، تهيه کردند و در همان جا براي پذيرايي از مهمانان، 000 /4 صندلي از طلا، مزين به جواهر، چيدند.
به فرمان «متوکل» 000 /000 /20 درهم که براي نثار آماده شده بود، بر سر زنان و خدام و حاشيه نشينان نثار کردند! و 000 /000 /1 درهم که روي آنها عنوان «جشن و مراسم ختنه کنان» حک شده بود، بر سر آرايشگر و ختنه کننده و غلامان و پيشکاران مخصوص نثار گرديد!
آن روز از ختنه کننده «معتز» پرسيدند که تا موقع صرف غذا، چه مبلغي عائد تو شده؟ گفت: هشتاد و چند هزار دينار، غير از اشياي زرين و انگشتري و جواهر!
هزينه مخارج اين جشن (ختنه کنان) بالغ بر هشتاد و شش ميليون درهم شده بود!!. [5] .
دکتر «شوقي ضعيف» پس از نقل اين واقعه مي گويد: «به اين ترتيب ميليون ها دينار و درهم بي حساب صرف مي شد و بدون هيچ کنترلي در ميهماني ها و جشن هاي کاخ، خرج مي شد. اين ميهماني ها داستان هاي هزار و يک شب را با تمام خيال پردازي ها و هرزگي ها و خوشگذراني هاي موهومش، بدون هيچ کم و کاست به خاطر مي آورد. به جاي آن که اين ميليون ها در کمک به مردم و نيازمندي هاي ايشان و يا تجهيز سپاه در جنگ با ترک ها و بيزانس ها صرف شود اين چنين احمقانه، ريخت و پاش مي کردند و بيت المال را به باد مي دادند، در حالي که مردم در سختي و فقر به سر مي بردند و عرق زحمت، مدام از سر و روي شان مي ريخت، غم نوميدي و محروميت را مي خوردند تا «متوکل» و ديگران اموال ايشان را در راه هاي بيهوده صرف کنند و با آنها کاخ هاي عظيمي را بسازند و دينارها را ميليون ميليون حرام کنند و آن کاخ ها را به ميخانه هايي بدل کنند که کاسه ها و جام هاي شراب در آنجا دور بزنند و کيسه هاي زر و سيم خرج نمايند.» [6] .
«مسعودي» به حق مي نويسد: «در هيچ برهه اي از زمان و تاريخ به مانند دوران خلافت «متوکل» ولخرجي نمي شد.» [7] .
روزي «متوکل» در کاخ «برکوار» - که قبلا شرحش گذشت - ميگساري کرد و آن ايام، زمان گل و رياحين نبود، به نديمانش گفت: چطور است مراسم گلريزان را برگزار کنيم، همان که فارس زبان ها به آن «شاد کلاه» مي گويند، آنها در پاسخ گفتند: «شاد کلاه» بدون گل ممکن نيست و اکنون هم فصل گل نيست، «متوکل» يکي از وزرايش به نام «عبيدالله بن يحيي» را خواست و گفت: بگو برايم درهم هايي به وزن دو گندم ضرب کنند.
«عبيدالله» پرسيد: چند درهم لازم است يا اميرالمؤ منين (؟) «متوکل»، گفت: 000 /000 /50 درهم. «عبيدالله» دستور داد: آن را فراهم کردند و به اطلاع «متوکل» رساند که سکه ها آماده است «متوکل» گفت: بخشي از آنها را رنگ قرمز و بعضي ديگر را رنگ زرد و قسمتي را رنگ سياه بزن و برخي را هم به رنگ خود بگذار. «عبيدالله» طبق دستور عمل کرد. آنگاه «متوکل» خدمتکاران و اطرافيانش را که 700 نفر بودند طلبيد و به آنها دستور داد که هر کدام از ايشان قبا و کلاه نوي، غير رنگ قبا و کلاهه ديگري تهيه کند و آنها نيز تهيه کردند. سپس روزي را تعيين کرد که باد مي وزيد، دستور داد خيمه اي نصب کنند که 40 در، داشته باشد، او يک روز صبحانه را در آنجا صرف کرد در حالي که نديمانش در اطراف او بودند و خدمتگزارانش لباس هاي جديد بر تن داشتند، «متوکل» دستور داد تمام آن درهم ها را به مانند گل بر سر افراد بريزند، سبکي آنها و شدت باد باعث شد تا درهم ها مانند گلبرگ ها در فضا به چرخش و حرکت درآيند. [8] .
دکتر «شوقي ضعيف» پس از نقل اين مطلب مي نويسد: «تمام اينها از آسوده خيالي و خوشگذراني بيش از حد نشات مي گرفت؛ زيرا «خلفاي عباسي» از خوشگذراني تا حد ديوانگي و هوسبازي برخوردار بودند و کنار آنها طبقات مختلف مردم در نهايت فقر و تنگدستي قرار داشتند.» [9] .
پاورقي
[1] تاريخ الاسلام، دکتر حسن ابراهيم حسن، ج 3، ص 456-457.
[2] بين الخلفاء و الخلعاء، ص 25-26 (به نقل از: تحليلي از زندگاني امام کاظم عليه السلام، باقر شريف قرشي، ترجمه محمد رضا عطايي، ج 1، ص 494).
[3] الديارات، شابشتي، ص 100. (به نقل از همان، ص 494-495).
[4] همان.
[5] بين الخلفاء و الخلعاء، دکتر منجد صلاح الدين، ص 33-35؛ العصر العباسي الثاني، دکتر شوقي ضعيف، ص 67-68.
[6] همان، ص 68.
[7] مروج الذهب، ج 4، ص 122. براي اطلاع بيشتر از اين اسراف کاري ها و ريخت و پاش هاي بي حد و حصر ر.ک: العصر العباسي الثاني، ص 67-79؛ تارريخ الاسلام، دکتر حسن ابراهيم حسن، ج 3، ص 456-459.
[8] الديارات، ص 160 (به نقل از: العصر العباسي الثاني، ص 77).
[9] العصر العباسي الثاني، ص 69.