شورش صاحب زنج (زنگيان)
بدون ترديد شورش و قيام «صاحب زنج» يکي از خطرناک ترين و موثرترين حوادث اين دوره؛ يعني دوره دوم خلافت «سامرا» و هنگام ضعف و از هم پاشيدن آن در زمان «مهتدي» و «معتمد»، است. [1] تا آنجا که خيلي ها خطر آن را براي کيان خلافت عباسي بيش از ترک ها مي دانند. [2] .
اين شورش از بصره شروع شد و تا دروازه هاي «بغداد» به پيش رفت و بر قسمت بزرگي از «عراق» مسلط شد. [3] در اين شورش، همواره اساس خلافت عباسي در معرض تهديد و زوال بود. [4] .
در اين فتنه ده ها هزار نفر کشته، و عرض و ناموس هزاران نفر از بين رفت و ده ها شهر به آتش کشيده شد. [5] .
«صاحب زنج»، رهبر اين شورش در سال (255 ه) در «بصره» قيام کرد. نام او «علي بن محمد» از «بني عبدالقيس» بود، بعضي ديگر اسم اصلي او را «بهبود» و او را ايراني و اهل قريه «ورزنين» از قراي «ري» مي دانند. [6] او براي جلب انظار و گردآوري توده ها و تاءييد قيام، به دروغ، ادعاي انتساب به «علويان» را کرده و خود را از نواده هاي شهيد جاودانه اسلام «زيد بن علي بن الحسين عليه السلام» وانمود ساخت. نسبت داشتن به اين خاندان گرامي که سرآغاز حوادث سرنوشت سازي در عالم اسلام بود تضميني براي پيروزي قيام و رمزي از شورش و انقلاب بر ضد ستم و ظلم به شمار مي رفت.
امام حسن عسکري عليه السلام ادعاي علوي بودن او را رد کرده فرمود: صاحب الزنج ليس منا اهل البيت. [7] (صاحب زنج از ما اهل بيت نيست).
اين شخص حدود پانزده سال (14 سال و 4 ماه) مدام در بين مردم فساد ايجاد مي کرد تا بالاخره در سال (270 ه) کشته شد. او در شورش خود علاوه بر ادعاي انتسابش به «علويان» به مهم ترين چيزي که براي تحريک و تشويش بردگان و پيوستن آنها به او، تکيه داشت اين بود که خود را رهبر بردگان مملوک معرفي مي کرد و نداي آزادي آنان را سر مي داد؛ هم آناني که زير ظلم و ستم و شکنجه هاي اربابان خود له شده و زير فشارهاي دولت، انواع بدبختي و خواري را ديده بودند. به همين جهت بود که وي، «صاحب زنج»؛ يعني «رهبر بردگان» ناميده شد. او علاوه بر شعار آزادي بردگان براي جلب بيشتر آنان، تشکيل حکومت و حق داشتن اموال و کنيز و عبيد! را نيز در سر لوحه اهداف خود قرار داده بود. [8] بعضي از مورخان بر اين اعتقادند که، عقايد او ريشه در تفکرات فرقه «ازارقه» از «خوارج» دارد، و بر اين اعتقاد خود شواهد خوبي ارائه مي دهند. [9] .
او دعوتش را در آغاز از بردگان «بصره» شروع کرد و آنها را به خود دعوت کرد تا آنها را از قيد بردگي و شکنجه نجات و خلاصي بخشد. از اين رو، عده زيادي کرد او جمع شدند، پس براي آنها خطبه خواند و وعده داد که آنها را آزاد و ثروتمند سازد و نزد آنان قسم ياد کرد که نسبت به آنها هرگز دست به حيله نزند. [10] .
بردگان گروه گروه در دسته هاي 50 تا 500 نفري به او مي پيوستند، او علاوه بر بردگان، کشاورزان، روستائيان و ديگر مخالفان عباسيان را نيز به سوي خود دعوت مي کرد. [11] .
صاحبان و اربابان بردگان در ابتدا حاضر شدند در برابر هر برده 5 دينار به او بدهند تا بردگان آنها را به آنان بازگرداند، او پس از شنيدن در خواست آنان، به بردگاني که در آنجا حاضر بودند دستور داد تا به هر کدام از اربابان و يا نماينده آنان 500 تازيانه بزنند.
اين آغاز فتنه بود. بردگان با اين اقدام نيرو و شور زائد الوصفي پيدا کردند، به طوري که قصد اشغال «بصره» را نمودند. مردم «بصره» در برابر يورش آنان تا 3 روز مقاومت کرده و با آنها جنگيدند، ولي بالاخره با حيله و مکر، علي رغم اماني که به آنها داده بودند به جز عده کمي که فرار کرده بودند همه را کشتند، آنگاه مسجد جامع شهر و بيشتر نقاط شهر را به آتش کشيدند، هر کس ثروتي داشت ابتدا ثروتش را ضبط و بعد او را مي کشتند و هر کس نداشت همان دم او را به قتل مي رساندند. آنها نسبت به شهرهاي «آبادان»، «اهواز»، «دشت ميشان»، «واسط»، «رامهرمز» و شهرها و مناطق بين راه اين شهرها کشيده شد.
حکومت وقت چند نفر از سران ارتش خود، از جمله: «موسي بن بغا» را به جنگ آنها فرستاد، ولي همه آنها شکست خورده و کاري از پيش نبردند. تنها کسي که در جنگ با او به پيروزي رسيد «ابو محمد موفق طلحة بن متوکل بود که به کمک فرزندش «معتمد» و «لؤ لؤ» غلام «احمد بن طولون» (که از ارباب خود جدا و به «موفق» پناهنده گرديده بود،) توانست سپاه «صاحب زنج» را شکست دهد. اين موفقيت اثر فراواني در موقعيت و قدرت «موفق» گذاشت تا آن جا که براي برادرش «معتمد» از مقام خلافت، جز نامي باقي نماند. «موفق» تا هنگام مرگش (278 ه) بر همين قدرت باقي بود و پس از مرگش، سران ارتش با فرزندش «ابو العباس» وليعهد بيعت کردند و لقب «المعتضد بالله» به او دادند. ناگفته نماند که «معتضد» نيز اين سيطره و قدرت را از خلال جنگ هايي که با «صاحب زنج» داشت به دست آورده بود. او همان کسي است که پس از انتقال خلافت به «بغداد» اولين خليفه «بغداد» شد. [12] .
پاورقي
[1] تاريخ الغيبة الصغري، سيد محمد صدر، ص 350.
[2] تاريخ عصر الخلافة العباسية، يوسف العش، ص 121.
[3] همان، ص 121.
[4] ثورة الزنج و قائدها علي بن محمد، احمد علبي، ص 60 (به نقل از: في التاريخ العباسي و الفاطمي، دکتر احمد مختاري العبادي، ص 125).
[5] گفته شده که تنها در هجوم به بصره توسط سپاهيان صاحب الزنج، سيصد هزار نفر کشته و تعداد زيادي از زنان و کودکان را به اسارت گرفتند تا آنجا که هر کدام از سپاهيان، ده زن به بردگي گرفتند. (تاريخ عصر الخلافة العباسية، يوسف العش، ص 127، والعصر العباسي الثاني، دکتر شوقي ضعيف، ص 30) و نيز گفته شده که در طول اين قيام، حدود يک و نيم ميليون نفر کشته و قرباني، «يقال ذهب ضحيتها نحو مليون و نصف.» (العصر العباسي الثاني، ص 28).
[6] العصر العباسي الثاني، دکتر شوقي ضعيف، ص 27؛ تاريخ عصر الخلافة العباسية، يوسف العش، ص 122.
[7] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 428؛ سفينة البحار، ج 1، ص 559. دکتر شوقي ضعيف دلائل خوبي در عدم انتساب او به علويان ذکر مي کند. (ر.ک: العصر العباسي الثاني، ص 28).
[8] تاريخ عصر الخلافة العباسية، يوسف العش، ص 122 و 123.
بر خلاف آنچه که برخي مي پندارند، در دعوت او هيچ نشاني از تفکر اشتراکي نيست؛ زيرا آزادي يک شعار عام است و ربطي به تفکر اشتراکي ندارد. اموال نيز بين آنان به صورت اشتراکي تقسيم نمي شد، بلکه هر کس مالک اموال خود بود. شگفت اين که در اين دعوت، بردگي مشروع بود و چه بسا يک زنجي تا ده، يا بيشتر زن عرب را در بردگي خود داشت! (ر.ک: تاريخ عصر الخلافة العباسية، ص 123).
[9] ر.ک: مروج الذهب، ج 4، ص 108 و 109؛ العصر العباسي الثاني، دکتر شوقي ضعيف، ص 28 و 29، و تاريخ عصر الخلافة، ص 123. براي اطلاع از فرقه ازارقه از خوارج ر.ک: دراسه عن الفرق في تاريخ المسلمين «الخوارج و الشيعه»، دکتر احمد محمد احمد جلي، ص 66.
[10] تاريخ عصر الخلافة العباسية، يوسف العش، ص 123 و 124.
[11] همان.
[12] براي اطلاع بيشتر در مورد قيام «صاحب الزنج» و مدارک آنچه در اين قسمت آورده شد. ر.ک: الکامل، ج 7، ص 205-406 (وقايع سال هاي 255-270 ه)؛ تاريخ الاسلام، دکتر حسن ابراهيم حسن، ج 3، ص 209-213؛ تاريخ الغيبة الصغري ص 71؛ حياة الامام العسکري، محمد جواد طبسي، ص 277-283؛ العصر العباسي الثاني، دکتر شوقي ضعيف، ص 26-33؛ تاريخ عصر الخلافة العباسية، يوسف العش، ص 121-130، (در اين کتاب به معرفي شخصيت صاحب الزنج و عللل و انگيزه هاي قيام و جنگ ها و شيوه هاي جنگي او و در نهايت به نتايج و آثار اين جنگ ها مي پردازد)؛ عشرة ثورات في الاسلام، دکتر علي حسني الخربوطلي، ص 172-190 (در اين کتاب بيشتر به علل اين قيام مي پردازد و تا 6 علت براي آن برمي شمارد)؛ الخلافة العباسية في عصر الفوضي العسکرية (247-334 ه 861-946 م)، دکتر فاروق عمر، ص 143-161؛ نهضت صاحب الزنج (يا قيام بردگان سياه در عراق)، دکتر حسينعلي ممتحن.