بازگشت

آشوب هاي بغداد


اگر چه «بغداد» در آن روزگار مرکز خلافت نبود، اما با اين حال شاهد فتنه ها و آشوب هاي متعددي بود.

1 - در سال (249 ه‍) سپاهيان و «شاکريه» [1] در «بغداد»، سر به شورش گذاشته، مردم همه به آنها پيوسته و بدين وسيله در «بغداد» فتنه اي به پا شد.

شورشيان با فرياد و جنجال به زندان ها هجوم بردند و در زندان ها را گشودند و زندانيان را آزاد ساختند و يکي از دو پل معروف «بغداد» را منهدم کردند و ديگري را نيز به آتش کشيدند. آنها همچنين خانه هاي دو تن از منشيان دولت را غارت کردند.

يکي از علل اين شورش مقابله و اعتراض عليه ترک ها نسبت به کشته شدن «متوکل» به دست آنها و تسلطشان بر امور بود؛ زيرا آنها هر کس از خلفا را که مطابق ميل شان رفتار نمي کرد مي کشتند و کسي را که خود مي خواستند به جاي او نصب مي کردند بدون اين که در اين مساءله، دين و يا خواست مسلمانان را در نظر گيرند. [2] .

2 - در سال (252 ه‍) ارتش «بغداد» به منظور مطالبه حقوق خود شورش کرد؛ در مرتبه اول با گرفتن 2000 دينار، غائله خوابيد، اما چند روزي نگذشت که دوباره سر به شورش گذاشتند، پرچم ها برافراشتند و طبل ها بنواختند و آماده کارزار شدند و يکي را به رهبري خود برگزيدند تا آنجا که، نمي خواستند بگذارند خطيب بالاي منبر، به نام «معتز» خطبه بخواند. شورشيان پل «بغداد» را به تصرف درآوردند و مغازه هاي اطراف آن را غارت کردند و تعدادي را به آتش کشيدند. در اين ميان مردم اداره شرطه (پليس) را غارت کردند؛ اين غائله که مي رفت تا دامنه آن وسيع تر شود بالاخره با خيانت دو تن از شورشيان، توسط «محمد بن عبدالله بن طاهر» سرکوب شود. [3] .


پاورقي

[1] «شاکريه» نام ارتش نويني بود که متوکل آن را ايجاد کرده بود. بدين منظور افرادي را از مناطقي که در بينش ضد علوي معروف بودند به ويژه از سوريه، الجزيرة، جبل، مجاز و عبنا استخدام کرد. (تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص 82)، دکتر فاروق عمر در کتاب «العباسيون الاوائل» ج 1، ص 90 مي نويسد: «اما الشاکرية فکانت فرقة اغلبها من الموالي و الغلمان و کانت کلمة (شاکرية) تعني الخدم باللغة الفارسية و ربما کان اغلب هولاء الشاکرية من عجم خراسان».

[2] الکامل، ج 7، ص 122.

[3] الکامل، ج 7، ص 169-171. براي اطلاع از ديگر آشوب هاي بغداد ر.ک: الکامل، ج 7، ص 141؛ تاريخ الغيبة الصغري، محمد صدر.