بازگشت

سيرت فردي


1 - يعتاده مع سمرته صفرة من سهراليل، باءبي من ليله يرعي النجوم ساجدا و راکعا. باءبي من لاياخذه في الله لومة لائم، مصباح الدجي، بابي القائم بامرالله. [1] .

مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر اثر تهجد و شب زنده داري رنگش به زردي متمايل است. پدرم فداي کسي باد که شب ها در حال سجده و رکوع، طلوع و غروب ستارگان را مراعات مي کند. پدرم فداي کسي که در راه خدا ملامت ملامتگران در او تاءثير نمي گذارد. او چراغ هدايت در تاريکي هاي مطلق است. پدرم فداي کسي که به امر خدا قيام مي کند.

2 - خاشع لله کخشوع النسر لجناحه. [2] .

مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، در برابر خداوند فروتن است، همچون عقاب، در برابر بالش.

3 - المهدي خاشع لله کخشوع الزجاجة [3] .

مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، در برابر پروردگارش چون شيشه خاشع است.

4 - يکون اشد الناس تواضعا لله عزوجل. [4] .

مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، در برابر خداوند از همه متواضع تر است.

5 - الجحجاح المجاهد المجتهد. [5] .

او شتابنده به سوي نيکي ها و بزرگواري ها مبارز و سخت کوش است.

6 - عليه کمال موسي و بهاء عيسي و صبر ايوب [6] .

او داراي کمال موسي، شکوه عيسي و شکيبايي ايوب است.

7 - ان العلم بکتاب الله و سنة نبيه لينبت في قلب مهدينا کما ينبت الزرع علي احسن نباته. [7] .

علم به کتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله در دل مهد ما (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ريشه مي دواند آن چنان که گياه در دل سرزمين ها ريشه مي دواند.

8 - اذ بعث الله رجلا من اطايب عترتي و ابرار ذريتي عدلا مبارکا زکيا لا يغادر مثقال ذرة،... يکون من الله علي حذو يغتر بقرابة، و لا يضع حجرا علي حجر. [8] .

آنگاه خداوند مردي را از بهترين فرزندان و پاک ترين عترت من بر مي انگيزد که سراپا عدل و برکت و پاکي است، از کوچک ترين حق کشي چشم نمي پوشد... او فرمان خدا را پيروي مي کند، با کسي حساب خويشاوندي ندارد و سنگي روي سنگ نگذارد (از متاع دنيا چيزي برنگيرد.)

9 - تعرفون المهدي بالسکينة و الوقار، و بمعرفة الحلال و الحرام، و بحاجة الناس اليه و لا يحتاج الي احد. [9] .

مهدي عجل الله تعالي الشريف را با سکينه و وقار شناخت حلال و حرام نياز همگان به او و بي نيازي او از همه خواهيد شناخت.

10 -... يکون اعلم الناس، و احکم الناس و اتقي الناس و احلم الناس، و اسخي الناس، و اعبد الناس... و تنام عيناه و لا ينام قلبه، و يکون محدثا... و يکون دعاؤ ه مستجابا حتي انه دعا علي صخره لا نشقت بنصفين. [10] .

او داناترين، حکيم ترين پرهيزکارترين، بردبارترين بخشنده ترين و عابدترين مردمان است، ديدگانش در خواب فرو مي رود ولي دلش هميشه بيدار است و فرشتگان با او سخن گويند... دعايش همواره به اجابت مي رسد. اگر در مورد سنگي نفرين کند از وسط به دو نيم مي شود.

11 - دلالته في خصلتين، في العلم و استجابة الدعوة. [11] .

مهدي (عجل الله تعالي فرجه شريف) دو نشانه بارز دارد که با آنها شناخته مي شود يکي دانش بيکران و ديگري استجابت دعا.

12 - اکثر کم علما و ارحمکم رحما. [12] .

دانش او از همه افزون تر و مرحمتش از همه گسترده تر است.

13 - فوالله ما لباسه الا الغيظ و لا طعامه الا الجشب [13] .

به خدا سوگند که لباس مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف جز پوشاکي درشت و خوراک او جز غذايي سخت و بي خورش نيست.

14 - و يشترط علي نفسه لهم، ان يمشي حيث يمشون و يلبس کما يلبسون و يرکب کما يرکبون و يکون من حيث يريدون و يرضي بالقليل و يملاء الارض بعون الله عدلا کما ملئت جورا، يعبد الله حق عبادته و لا ياءخذ حاجبا و لا بوابا [14] .

او نيز در حق خود تعهد مي کند که از راه آنها برود جامه اي مثل جامه آنها بپوشد مرکبي همانند مرکب آن ها سوار شود آن گونه که مردم مي خواهند و به کم راضي و قانع شود زمين را به ياري خداوند پز از عدالت کند چنان که پر از ستم شده باشد خدا را آن طور که شايسته است بپرستد و براي خود دربان و نگهبان اختيار نکند.

15 - يسير بالتقي و يعمل بالهدي. [15] .

تقوا را پيشه خود مي سازد و از روي بصيرت و هدايت گام بر مي دارد.


پاورقي

[1] امام کاظم عليه السلام، بحارالانوار، ج 86، ص 81.

[2] امام رضا عليه السلام، عقدالدرر، ص 158.

[3] امام صادق عليه السلام، الملاحم و الفتن، ص 58. (شايد تشبيه به شيشه از جهت تسليم و عدم مقاومت آن باشد).

[4] امام رضا عليه السلام، الزام الناصب، ص 10.

[5] امام رضا عليه السلام، جمال الاسبوع، ص 310؛ صحيفه مهدويه، ص 290.

[6] امام صادق عليه السلام، عيون اخبار الرضا عليه السلام، جلد 1، ص 36.

[7] امام باقر عليه السلام، بحارالانوار، جلد 52، ص 317؛ منتخب الاثر، ص 309.

[8] پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، الملاحم و الفتن، ص 108. (به نقل از روزگار رهايي، جلد 2، ص ‍ 950).

[9] امام حسين عليه السلام، الغيبة، نعماني، ص 127؛ منتخب الاثر، ص 309.

[10] امام رضا عليه السلام، الزام الناصب، ص 9. (به نقل از روزگار رهايي، ج 1، ص 132).

[11] امام رضا عليه السلام، عيون اخبار الرضا عليه السلام، جلد 1، ص 170؛ الزام الناصب، ص 10.

[12] امام اميرالمؤ منين عليه السلام، الغيبة، نعماني، ص 114؛ بحارالانوار، ج 51، ص 115؛ منتخب الاثر، ص 309.

[13] امام صادق عليه السلام، الغيبة، نعماني، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.

[14] امام علي عليه السلام، منتخب الاثر، ص 469.

[15] امام صادق عليه السلام، بحار الانوار، ج 52. ص 269. (در بعضي نسخ «يشير» آمده است).