بازگشت

عصر غيبت


امام شؤ وني دارد؛ شاءن هدايت و رهبري، حفظ مسلمين و شيعيان، ايجاد زمينه و تهيه ياور براي انقلاب جهاني خود و...

آن حضرت به تمامي شؤ ون و وظائف خود به بهترين وجه اقدام مي کند، و جز آنچه با «غيبت» ناسازگار باشد، تماما مورد عنايت آن حضرت مي باشد. هم چنان که در روايتي نيز آمده است:

الانتقاع بي في غيبتي فکالانتفاع بالشمش اذا غيبها عن الابصارالسجاب [1] .

بهره بودن از من در عصر غيبتم، مانند بهره بردن از آفتاب است هنگامي که زير ابرها باشد.

اصولا آن حضرت را غايب ناميده اند، چون «ظاهر» نيست، نه آن که «حاضر» نيست. غيبت به معناي «حاضر نبودن»، تهمت ناروايي است که به آن حضرت زده اند، و آنان که بر اين پندارند، فرق ميان «ظهور» است، نه «حضور» و شيفتگان آن حضرت، ظهورش را از خدا مي طلبند نه حضورش را. همين است که وقتي ظاهر مي شود همه انگشت حيرت به دندان مي گزند و با تعجب مي گويند که او را پيش از اين هم ديده اند.

براي به دست آوردن «سيرت» آن حضرت در دوران غيبت مي توان از برخي روايات، دعاها، زيارت نامه ها، توقيعات و نامه هاي آن حضرت به بعضي از شيعيان و يا نقل قول هاي متواتر از افراد کاملا مورد وثوق که به شرف حضور نائل آمده اند، استفاده برد.

آنچه بيش از همه در ميان ادعيه، توقيعات و... به چشم مي خورد، عنايت خاص آن حضرت به وضعيت شيعيان و گرفتاري هاي آنان در «عصر غيبت» است. به برخي از نکاتي که در اين متون آمده، اشاره مي شود:

1 - آگاهي از وضعيت و احوال شيعيان

در توقيعي که براي «شيخ مفيد» صادر شده، آمده است:

فانا نحيط علما باءنبائکم و لا يعزب عنا شي من اخبارکم [2] .

ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نمي ماند.

2 - حفظ و نجات شيعيان از گرفتاري ها وشر دشمنان

نيز در همان توقيع اين گونه است:

انا غير مهملين لمراعاتکم و لا ناسين لذکرکم، و لو ذلک لنزل بکم اللاءواء و اصطلکم الاعداء [3] .

ما در رسيدگي و سرپرستي شما کوتاهي و اهمال نکرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، که اگر جز اين بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد، و دشمنان، شما را دشمنان، شما را ريشه کن مي نمودند. [4] .

از جمله اين موارد، نجات مردم «بحرين» از دست نوکران و دست نشاندگان استعمار است. آنگاه که نخست وزير اين کشور حيله و نقشه اي ريخت تا با شيعيان همچون کفار حربي از اهل کتاب رفتار شود؛ يا «جزيه» پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل کنند، و يا مردانشان کشته و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شوند، که آن حضرت در خنثي ساختن اين توطئه نقش بزرگي داشت [5] .

3 - حضور در ميان مردم

ان يکون صاحبکم المظلوم، المجحود، حقه، صاحب هذاالامر يتردد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطاء فرشهم و لايعرفوقه حتي ياءذن الله له ان يعرفهم نفسه... [6] .

صاحب اين امر... در ميان آنها راه مي رود، در بازارهايشان رفت و آمد مي کند، روي فرش هايشان گام برمي دارد، ولي او را نمي شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفي کند.

در روايتي ديگر از امام اميرالمؤ منين عليه السلام نيز چنين آمده است:

فو رب علي ان حجتها عليها قائمة، ماشية في طرقاتها، داخلة في دورها و قصورها، جوالة في شرق الارض و غربها، تسمع الکلام و تسلم علي الجماعة، تري... [7] .

سوگند به خداي علي، حجت خدا در ميان آنان هست، در کوچه و بازار آنها گام برمي دارد و بر خانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازد و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده، سلام مي دهد. او مردمان را مي بيند....

در دعاي ندبه نيز چنين مي خوانيم:

بنفسي انت مغيّب لم يخل منا، بنفسي انت من نازح ما نزح عنا. جانم فدايت! تو آن غايبي هستي که از ميان ما بيرون نيستي، جانم فدايت! تو آن دور شده از وطني هستي که از ما دور نيستي.

4 - حضور هميشگي در مراسم حج

يحضر الموسم کل سنة فيري الناس فيعرفهم و يرونه و لايعرفونه. [8] .

آن حضرت هر سال در موسم حج حضور مي يابد، همگان را مي بيند و مي شناسد، اما ديگران او را مي بينند ولي نمي شناسند.

5 و 6 -...

دستگيري درماندگان، راهيابي گمشدگان، شفاي بيماران لاعلاج، خيرخواهي و دعا براي مؤ منان، شرکت در تشييع برخي از آنان، حل بعضي از مشکلات علمي علماء، خبردادن از پاره اي رويدادهاي مهم، [9] دستگيري باطني افراد و... [10] از جمله کارهاي آن حضرت در اين دوران است، چه او را بشناسند و چه نشناسند، و چه مستقيما توسط خود آن حضرت صورت گيرد و يا توسط برخي ياران و خواص آن حضرت.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 53. ص 181. («ابر»، کنايه از مخفي بودن عنوان و شخصيت است و «خورشيد»، کنايه از تاءثير سود بخش آن حضرت در جامعه انساني). تاريخ الغيبة الکبري، سيد محمد صدر، ص 51.

[2] الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 596.

[3] همان.

[4] دفع گرفتاري ها و بلاها ممکن است مستقيما توسط خود آن بزرگوار، و يا از طريق وسائط و ياران مخصوص وي، و يا به وسيله دعاي آن حضرت صورت گيرد (تاريخ الغيبة الکبري، سيد محمد صدر، ص 153). مي دانيم که حضرت، مستجاب الدعوة است (اين المضطر الذي يجاب اذا دعا)، دعاي ندبه.

[5] النجم الثاقب، ص 314؛ بحار الانوار، ج 52. ص 178؛ منتهي الامال، ج 2، ص 316، (به نقل از: تاريخ الغيبة الکبري، سيد محمد صدر، ص 116 - 117).

[6] الغيبة، نعماني، ص 84، (باب ان في القائم سنة من الانبياء)؛ الکافي، ج 1، ص 336، (با اندکي تفاوت در عبارات)؛ بحارالانوار، ج 51. ص 142 و ج 52. ص 154؛ مکيال المکارم، ج 2، ص 375.

[7] الغيبة، نعماني، ص 72،. (به نقل از: روزگار رهايي، کامل سليمان، ترجمه علي اکبر مهدي پور، ج 1، ص 223).

[8] کمال الدين، ج 2، ص 440.

[9] براي آگاهي از نمونه هايي از موارد مذکور، ر. ک: تاريخ الغيبة الکبري، سيد محمد صدر، ص ‍ 122 - 130.

[10] علامه طباطبايي در اين زمينه بياني نغز دارد که فلسفه حضور امام غايب را در ميان جامعه روشن مي کند. وي مي گويد: «امام چنان که نسبت به ظاهر اعمال مردم پيشوا و راهنما است، همچنان در باطن نيز سمت پيشوايي و رهبري دارد و اوست که قافله سالار کاروان انساني که از راه باطن به سوي خدا سير مي کند.» ر. ک: شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 183 - 187.