اسحاق احمر، و باقطاني
اين دو تن نيز جزو مدعيان دروغين سفارت و بابيت در عصر سفير دوم، «ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعيد» هستند.اين نکته از جرياني قابل استفاده است که از «احمد دينوري» نقل شده است. خلاصه آن جريان چنين است: در دوران نيابت سفير دوم، «دينوري» 000 /16 دينار از وجوهات شرعي اهالي «دينور» را به «بغداد» مي آورد و از آنجا که نايب حضرت را نمي شناخته در اين باره به جستجو مي پردازد. به او گفته مي شود که مردي به نام «باقطاني» مدعي اين امر است و شخصي ديگر به نام «اسحاق احمر» نيز همين ادعا را دارد. در کنار اينها شخصي ديگر به نام «ابوجعفر عمري» نيز مدعي نيابت است. او ابتدا نزد «باقطاني» مي رود و او را شيخي مهيب و با ظاهري آراسته و اسبي عربي و غلاماني بسيار مي يابد، در حالي که مردم به گردش جمع شده و مناظره مي کنند. وقتي مردم از نزدش خارج شدند از دين او سوال مي کند و «دينوري» نيز در پاسخ مي گويد: از «دينور» آمده و در پي نايب حضرت هستم. از او طلب حجت و نشانه اي مي کند. او در پاسخ مي گويد: فردا بيا، و به همين نحو تا سه روز به نزد «باقطاني» مي رود، ولي وي از اقامه حجت و دليل بر درستي ادعايش عاجز مي ماند. به ناچار نزد «اسحاق احمر» مراجعه مي کند و او را جواني نظيف، با خانه اي وسيع تر از خانه «باقطاني» و اسب و لباس و ظاهر آراسته تر و غلاماني بيشتر مي يابد، در حالي که پيروان او نيز بيشتر از پيروان باقطاني بوده اند، وقتي حاجت خود را به وي مي گويد او نيز از اقامه حجت و دليل عاجز مي ماند. و نهايتا به نزد شيخ «ابوجعفر عمري» مراجعه مي کند و او را شيخي متواضع و داراي خانه اي کوچک، بدون غلام و نه ظاهري همچون آن دو نفر مي يابد و نهايتا با ديدن کرامات او، به راستي ادعاي وي يقين پيدا مي کند. [1] و اموال را تحويل او مي دهد.
پاورقي
[1] ر. ک: تاريخ الغيبة الصغري، ص 509.