ابو طاهر، محمد بن علي بن بلال البلالي
او از اصحاب امام عسکري عليه السلام بوده است، «طبرسي» او را از جمه سفراي عصر «غيبت صغري» و از ابواب معروف او برشمرده است. ظاهر کلام او اين است که وي در وثاقت و جلالت قدر به منزله افرادي همچون «قاسم بن العلاء» و «احمد بن اسحاق اشعري» و «ابوالحسين اسدي» بوده است. ولي «شيخ طوسي» او را جزء وکلاي مذموم عصر غيبت برشمرده که ادعاي بابيت نمودند، و از اين رو، «علامه» در قبول روايات وي توقف نموده است.
او در زمان امام عسکري عليه السلام وکيل آن جناب و پس از رحلتش وکيل «ناحيه مقدسه» بود، ولي پس از شروغ سفارت سفير دوم؛ يعني «محمد بن عثمان عمري»، به مخالفت با وي پرداخت و اموال امام عليه السلام را نزد خود نگاه داشت و از تحويل آنها به سفير دوم امتناع ورزيد. جريان معروفي بين او و سفير دوم واقع شده که در آن، «عمري» در حالي که «ابن بلال» در جمع پيروانش نشسته بود وارد منزل او شده و او را به خدا قسم مي دهد که نسبت به فرمان امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در مورد بازگرداندن و تحويل اموال به «عمري» اقرار کند و «ابن بلال» مجبور به اقرار مي شود. وقتي «عمري» خارج شد به پيروانش مي گويد که «ابوجعفر عمري» مرا وارد خانه اي نمود، در آن خانه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از بالاي خانه، به نحوي که بر من اشراف داشت، به من امر نمود که اموال را به «عمري» تحويل دهم، و از شدت هيبت و رعبي که در دلم افتاد فهميدم صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. [1] وي همان کسي است که نسبت به گشاده دستي «علي بن جعفر هماني»، وکيل ارشد امام عسکري عليه السلام، در سفر حج، اعتراض نمود و امام عليه السلام پاسخ داد که ديگران را چه کار که در امور مربوط به ما دخالت کنند. [2] .
وي به خاطر اصرار بر طريقه انحرافي خود نهايتا همراه با عده اي ديگر؛ مانند «شريعي»، «نميري»، ضمن توقيعي از سوي «ناحيه مقدسه»، مورد لعن قرار گرفت. [3] .
پاورقي
[1] متن اين جريان طبق نقل شيخ (ره) چنين است:
حج اءبوطاهر بن بلال فنظر الي علي بن جعفر و هو ينفق النفقات العظيمة فلما انصرف کتب بذلک الي اءبي محمد صلي الله عليه و آله فوقع في رقعته: قد کنا امرنا له بمائة الف دينار، ثم اءمرنا له بمثلها فاءبي قبوله ابقاء علينا، ما للناس و الدخول في اءمرنا في ما لم ندخلهم فيه، قال: و دخل علي اءبي الحسن العسکري عليه السلام فاءمر له بثلاثين الف دينار. (الغيبة، شيخ طوسي، ص 212).
[2] ر. ک: تنقيح المقال، ج 3، ش 11095.
[3] شيخ طوسي در «الغيبة» نقل نموده که شلمغاني به هنگام نوشتن کتاب تکليف، آن را به صورت باب مي نوشت و به حسين بن روح عرضه مي نمود و اگر تاءييد مي شد آن را نقل مي کرد و ابن روح امر به استنساخ آن مي نمود. طبق روايتي، وقتي ابن روح آن کتاب را ملاحظه نمود گفت:
همه آن را از ائمه عليهم السلام نقل نموده، مگر دو يا سه موضع که دروغ بر آنها بسته است. (الغيبة، شيخ طوسي، ص 239).