بازگشت

ملاک هاي نصب نواب اربعه


همان گونه که در مباحث گذشته بيان شد، امامان معصوم عليهم السلام افراد گوناگوني را به عنوان وکيل خود برگزيده بودند. در زمان امام يازدهم عليه السلام ده ها نفر در «سازمان وکالت» فعاليت مي کردند، از آن همه افراد خوب و مورد اعتماد چگونه شد که اين 4 نفر به مقام نيابت خاصه، در دوره «غيبت صغري» نايل شدند؟

در پاسخ به اين پرسش نخست بايد گفت: امامان معصوم عليهم السلام براساس حکمت، رفتار مي کنند و قطعا در اين نصب ها يک سري معيارها و ملاک هايي وجود دارد، خواه به اين ملاک ها دسترسي پيدا کنيم يا نه. از سويي مي دانيم که اين ملاک ها در راستاي ملاک هاي ارزشي اسلام است.

ايمان، علم تقوي و بندگي خداوند بزرگ در راءس همه ملاک ها قرار دارد، و هر کس به مقام وکالت امامان معصوم عليهم السلام مي رسيد وجود اين شرايط؛ يعني ايمان و دانش لازم و تقويت و درايت، در آنان طبيعي بود. اما نواب خاص و سفيران چهارگانه که در عهد «غيبت صغري» از ناحيه مقدس به اين مقام نايل شدند. همان شرايط مذکور را بايد در حد بالاتري دارا مي بودند.

در اين سمت با ارزش چند ملاک، افزون بر شرايط و ملاک هاي ياد شده از اهميت ويژه اي برخوردار است.

1 - تقيه و رازداري در حد بالا، به عنوان مثال: «حسين بن روح نوبختي» در حد بسيار بالايي از، قيه و رازداري در آن شرايط سخت و دشوار استفاده مي کرد. به گونه اي که علماي مذاهب اسلامي هر يک «حسين بن روح» را به خود منتسب مي کردند و اين نبود جز رعايت تقيه و رازداري، آن هم در حد بسيار بالايي.

او در راستاي رعايت و حفظ تقيه، يکي از خدمتگزاران خود را تنها به اين دليل که «معاويه» را لعن نمود عزل و اخراج کرد. [1] .

«حسين بن روح» در مجلسي به جهت تقيه، نسبت به خلفاي راشدين به نيکي ياد مي کرد؛ اين سخن موجب شگفتي يکي از دوستانش شد و ناخواسته از اين سخن تبسمي کرد، «ابن روح» به اين دوست اخطار کرد که چرا در مجلس خنديدي! چه بسا اين گونه برخورد کردن روش رعايت کامل تقيه را به خطر اندازد. [2] .

سفير اول امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، «عثمان بن سعيد»، براي رعايت تقيه مي کوشيد تا خود را از بازرسي هاي رژيم عباسي دور نگه دارد. او بدين منظور در هيچ بحث و مجادله مذهبي و يا سياسي به صورت آشکار درگير نمي شد. [3] .

2 - صبر و مقاومت بسيار عالي و ممتاز، از آنجا که کار سفيران بسيار مهم بود و دشمن در جهت دستيابي به امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي کوشيد، هرگونه ضعف و سستي از سوي نايب و سفير خاص ‍ امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) موجب مي شد که اين حرکت واکنشي، با بن بست روبه رو شود. بنابراين، بايد سفيران امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ديگران مقاومتر و بردبارتر باشند.

عده اي از «ابوسهل نوبختي» پرسيدند: چرا تو نايب خاص حضرت نشدي و به جاي تو «ابوالقاسم، حسين بن روح» از ناحيه مقدسه متصدي منصب سفارت شد، او در پاسخ گفت: آنان (::امامان عليهم السلام) بهتر از همه مي دانند که چه کسي لايق اين مقام است. من آدمي هستم که با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره مي کنم. اگر آنچه را که «ابوالقاسم، حسين بن روح» درباره امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي داند، من مي دانستم، شايد در بحث هايم با دشمنان، آنگاه که جدال و لجاجت آنان را مي ديدم، مي کوشيدم تا دلايل بنيادي را بر وجود امام ارائه دهم و در نتيجه محل اقامت او را بر ملا سازم. اما اگر «ابوالقاسم، حسين بن روح» امام را زير عباي خود پنهان داشته باشد، اگر بدنش را با قيچي قطعه قطعه کنند تا امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را نشان دهد، هرگز عباي خود را کنار نمي زند و امام را نشان نمي دهد.» [4] .

اين جمله «ابوسهل نوبختي» به خوبي نشان مي دهد که «حسين بن روح» تا چه حد صابر و مقاوم بود.

3 - بايد نسبت به ديگران فهميده تر، عاقل تر و بادرايت تر باشد. «شيخ طوسي» در کتاب گرانسنگ خود، «الغيبة»، رواياتي را نقل مي کند که به خوبي دلالت دارد که سفيران و نائبان خاص حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تا چه حدي زيرک، فهميده و با درايت بودند. به جهت رعايت اختصار از ذکر آن خودداري مي کنيم. [5] .

4 - امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در انتخاب نائبان خاص هود خود افرادي استفاده مي کرد که در دستگاه ظالمان عباسي نسبت به آنها حساسيتي نباشد. چون نيابت خاص، کاري است بسيار مخفي و مهم، به تعبير ديگر: بالاتر از محرمانه، سري و يا فوق سري؛ مثلا اولين سفير حضرت «ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمري»، معروف به «زيارت» و «سمان» بود، «ابوعمرو» با روغن فروشي کارهاي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را انجام مي داد و اصلا حکومت به خيالش ‍ نمي آمد که وي سفير خاص حضرت باشد. دومين سفير، «ابوجعفر، محمد بن عثمان» هم مانند پدرش «سمان» و روغن فروش بود و نايب سوم از خاندان «بني نوبخت» بود و با دربار ارتباط داشت و از نفوذ خوبي بهره مند بود، آنان هرگز چنين تصوري نمي کردند که وي با امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در ارتباط باشد.

از اين رو است که به قول «سيد محمد صدر»:

«مساءله سفارت در دوره «غيبت صغري» به کلي از «علويان» بريده شد. و به ديگران واگذار گرديد. با اين که در آن روز در بين «علويان» افراد برجسته اي از نظر علم و فقاهت و عبادت وجود داشت سر اين مطلب کاملا روشن است. به طوري که تاريخ زندگاني «علويان» از زمان نهضت امام حسين عليه السلام تا عصر و زماني که درباره آن بحث مي کنيم، مطلب را به خوبي روشن مي سازد، زيرا اين مدت تاريخ، نهضت ها و سرکشي بر ضد فساد و ظلم و طغيان به دست «علويان» افتاد. از اين رو، ديد کلي دولت نسبت به «علويان» اين بود که آنان از يک سو طرفدار ائمه عليهم السلام هستند و از سوي ديگر پرچمداران مبارزه بر ضد ظلم و بيدادگري. به ديگر سخن: حکومت مي دانست که تنها «علويان» بي پروا در پي مبارزه بر ضد آنانند. وقتي گروهي و يا شخصي در نظر حکومت چنين وانمود کند، او دائم تحت مراقبت شديد دولتي قرار مي گيرد و نمي تواند کار مهمي؛ همانند سفارت ناحيه مقدسه را به خوبي عهده دار شود.» [6] .


پاورقي

[1] الغيبة، شيخ طوسي، ص 237.

[2] همان.

[3] تاريخ سياسي عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام، دکتر جاسم حسين، ص 149.

[4] الغيبة، شيخ طوسي، ص 240؛ بحارالانوار، ج 51، ص 359.

[5] الغيبة، شيخ طوسي، ص 236.

[6] اقتباس از تاريخ الغيبة الصغري، سيد محمد صدر.