تلاش حکومت براي يافتن امام مهدي
همانگونه که در فصل پنجم گذشت، اخبار امامت دوازده امام عليهم السلام از پيامبر صلي الله عليه و آله و عترت آن حضرت، در بين شيعيان رواج داشت. خلفاي عباسي به مقابله با اين باور و جلوگيري از عملي شدن اين خبرها که مربوط به آينده بود، سخت کوشيدند. آنان به مانند فرعون که از ولادت «موسي بن عمران»، واهمه داشت، از تولد حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، امام دوازدهم شيعيان نگران بودند که نکند ظهور کند و بساط حکومت و عياشي آنان را بر هم زند.
از همين روي، امام عسکري عليه السلام را در محاصره قرار دادند و در پي آن بودند که اگر فرزندي از او به دنيا آمد، او را به قتل برسانند و نگذارند «مهدي» دوازدهمين امام شيعيان به امامت برسد و مشکلي براي آنان به وجود آورد.
امامان اهل بيت عليهم السلام با دانش برتري که داشتند، پيشاپيش غيبت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را خبر دادند و اين نقشه عباسيان را باطل نمودند. به همين جهت خبر ولادت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مخفي نگه داشته شد و تنها برخي از خواص شيعه به اين موضوع آگاه بودند.
بعد از شهادت امام عسکري عليه السلام کم کم اين خبر پخش شد که از آن امام عليه السلام پسري متولد شده و او امام دوازدهم و «مهدي موعود» است.
پخش اين خبر موجب هراس در بين عباسيان شد؛ چرا که معلوم شد از «ابومحمد»، پسري به جا مانده است. از اين رو، به دستور «معتمد» عباسي عده اي از ماموران وارد منزل امام عليه السلام شدند و اثاثيه آن حضرت را بازرسي و سپس مهر و موم کردند و در صدد يافتن فرزندش برآمدند، ولي موفق نشدند.
«معتمد» دستور داد که عده اي قابله ها، زنان و کنيزان آن حضرت را معاينه کنند و اگر اثري از حمل در آنان مشاهده کردند، به خليفه گزارش دهند.
روايت شده است که يکي از قابله ها احتمال داد، يکي از کنيزان حضرت حامله است، اين خبر به گوش خليفه رسيد و او دستور داد تا آن کنيز را در محلي زير نظر داشته باشند. پس يکي از درباريان و پيشکاران مخصوص خليفه به نام «نحرير» به همراه تعدادي از زنان مراقب حال وي شدند تا درستي يا نادرستي اين گزارش معلوم شود.
مدتي مراقب آن کنيز بودند تا سرانجام روشن شد که اين گزارش درست نبوده و اثري از حمل وجود ندارد. [1] .
همچنين نوشته اند: «نرجس خاتون» مادر گرامي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همواره تحت نظر بود تا اين که حوادث گوناگوني حکام عباسي را به خود مشغول کرد و از آن بانو در جهت دستيابي به حضرت دست کشيدند. آن حوادث از اين قرار است:
1 - درگيري با «يعقوب بن ليث صفاري» که پس از غلبه بر «فارس» به سوي «بغداد» حرکت کرد و در درگيري با «موفق»، پسر «متوکل» شکست خورد و به «فارس» عقب نشيني کرد.
2 - خروج «معتمد» و «متوکل» از «سامرا» و سفر به «بغداد» به خاطر غائله «يعقوب ليث».
3 - مرگ «عبيدالله بن يحيي بن خاقان»، وزير «معتمد» در سال (263 ه -).
4 - مرگ قاضي القضاة، «حسين بن ابي شوراب» در سال (261 ه -) که او ماءمور کنترل «نرجس خاتون» و ديگر زنان بود.
5 - ادامه قيام «صاحب زنج» يا «زنگيان» که مشکلات زيادي براي عباسيان به وجود آورد.
پاورقي
[1] الکافي، کليني، ج 1، ص 505؛ بحارالانوار، مجلسي، ج 50، ص 328 - 329؛ کمال الدين و تمام النعمة، صدوق، ج 2، ص 476.