بازگشت

امام صادق


در قياس با روايات رسيده از امام باقر عليه السلام، روايات امام صادق عليه السلام در اين باره بيشتر است. در اين روايات به ويژگي ها و جزئيات بيشتري اشاره شده است. پاره اي از اين روايات را يادآور مي شويم:

«صفوان بن مهران» از امام صادق عليه السلام نقل کرده که فرمود: «کسي که به تمام ائمه عليهم السلام اقرار کند، ولي «مهدي» را انکار نمايد، همانند کسي است که نسبت به همه انبيا اقرار نمايد. ولي محمد صلي اللّه عليه و آله را انکار کند.» از حضرت سؤ ال شد: اي فرزند رسول خدا! «مهدي» کدام يک از فرزندان تو است؟ فرمود: «پنجمين فرزند از اولاد هفتمي (امام کاظم عليه السلام) است، او از شما غايب خواهد شد و بر شما جايز نيست نام او را بر زبان آوريد». [1] .

«اءبوالهيثم بن ابي حبة» از امام صادق عليه السلام نقل نموده که فرمود: «هنگامي که سه اسم «محمد»، «علي» و «حسن» به طور متوالي (در ائمه عليهم السلام) جمع شد، چهارمي آن «قائم» است.» [2] .

«مفضل بن عمر» مي گويد: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم و عرض ‍ نمودم: اي آقاي من! کاش جانشين خودت را به ما معرفي مي نمودي! فرمود: «اي مفضل! امام بعد از من فرزندم «موسي» است، و امام خلف و موعود و منتظر (م ح م د) فرزند «حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي» است. [3] .

و باز «مفضل بن عمر» از امام صادق عليه السلام نقل کرده است که، «خداوند 000 /14 سال قبل از آفرينش مخلوقات 14 نور آفريد که همان ارواح ما بودند.» به حضرت عرض شد: اي فرزند رسول خدا! آن 14 نور کيانند؟ فرمود: «محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين و ائمه از اولاد حسين، آخرين ايشان «قائم» است که بعد از غيبتش قيام کند و «دجال» را بکشد و زمين را از هر ظلم و جوري پاک سازد.» [4] .

در بعضي از روايات، آن حضرت، شيعه را نسبت به انکار «مهدي» در زمان غيبت هشدار مي دهد و بدين وسيله اذهان شيعيان را براي پذيرش ‍ مساءله غيبت آماده تر مي سازد؛ به عنوان نمونه:

«ابوبصير» از امام صادق عليه السلام نقل نموده که فرمود: «اگر صاحبتان غيبت نمود، مبادا او را انکار نمائيد!» [5] .

«عبيد زرارة» مي گويد: شنيدم که امام صادق عليه السلام مي فرمود: «مردم امامشان را گم مي کنند، پس او در موسم حج حاضر مي شود و مردم را مي بيند ولي آنان او را نمي بينند.» [6] .

«مفضل بن عمر» مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: «صاحب اين امر، دو غيبت خواهد داشت که يکي از آنها آن قدر طول مي کشد که بعضي از مردم نيز مي گويند: او مرده است و بعضي از مردم مي گويند: او کشته شده است، بعضي از مردم نيز مي گويند: او رفته است؛ تا جايي که جز عده اي محدود از اصحاب او کسي بر فرمانبرداري از امر باقي نمي ماند و بر مکان او کسي جز مواليان راستين او آگاه نخواهند شد.» [7] .

رواياتي به اين مضمون، به طرق مختلف در منابع ما؛ از جمله در کتاب «الغيبة» از «نعماني» نقل شده است. او پس از نقل اين روايات آورده است:

«اين احاديث که دلالت بر دو نوع غيبت دارند، احاديثي صحيح هستند و خداوند درستي کلام ائمه عليهم السلام را آشکار ساخت و دو نوع غيبت واقع شد؛ در غيبت اول سفيراني بين امام عليه السلام و خلق وجود داشت که به دست آنان شفا و پاسخ سؤ الات و غير آنها صادر مي شد و غيبت دوم، غيبتي است که سفرا و وسائط در ميان نبودند به خاطر مصلحتي که خداوند آن را اراده کرده است....» [8] .


پاورقي

[1] کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 333، ح 1.

[2] همان، ح 2 و 3.

[3] همان، ص 334، ح 4.

[4] همان، ص 335-336، ح 7.

[5] الغيبة، شيخ طوسي، ص 102.

[6] همان.

[7] همان.

[8] الغيبة، نعماني، ص 114.