بازگشت

رشد اقتصادي و بهره گيري زياد از منابع طبيعي در دسترس اين کش


پديده ي شگرفي که در يکي دو قرن گذشته در اروپا پا گرفته و به آمريکا، ژاپن، استراليا و معدود نقاط ديگر جهان گسترش يافته آهنگ تصاعدي رشد اقتصادي مي باشد در اين کشورها، افزايش توليد ملي، برخلاف گذشته که هميشه پراکنده و کند بود، سرعتي بسيار و رشدي پايدار داشت. در شرايطي که اين کشورها شديدترين آهنگ رشد جمعيت را در طول تاريخ خود تجربه مي کردند، سرعت ازدياد توليد ملي به قدري سريع بود که نه تنها درآمد سرانه ي آنان را هر ساله افزايش مي داد، بلکه حرکتي جهش وار و خيزگونه داشت.

گسترشي که انتظار مي رفت طي صدها و حتي هزاران سال حاصل گردد، در



[ صفحه 213]



مدت کوتاه چند دهه عايد اين ملل گرديد.

با اينحال اين رشد اقتصادي و رفاه نسبي عمومي، عواقبي سخت و بي مانند براي نوع بشر به ارمغان آورده است که بقاي سياره ي زمين را در معرض خطر قرار داده است. سودپرستي و لذت گرايي و خودکامگي و خود محوري سرمايه داران غربي باعث شده است که بشر بسوي خودکشي دسته جمعي کشيده شود. افزايش استفاده از زغال سنگ و نفت موجب آلودگي هوا و زمين و تغيير سطح دريا شده است. خسارات وارده بر جنگلها بر اثر آلودگي هوا و زمين و تغيير سطح دريا شده است. خسارات وارده بر جنگلها بر اثر آلودگي هوا، تنها در اروپا سالانه بالغ بر 53 ميليارد دلار، يعني معادل توليد ناخالص داخلي مجارستان، زيانهاي اقتصادي به بار مي آورد.هدر دادن بي رويه ي منابع مادي و نبوغ بشر در راه جنگ و تهيه ي تدارکات براي آن موجب کاهش رفاه عمومي شده است.

بشريت مي تواند با کاهش هزينه هاي نظامي و صرف آن در رفاه عمومي زندگي بهتري را فراروي خود ببينند. بر طبق آمارهاي موجود سازمان ملل، «بين سالهاي 1987 و 1994، کاهش هزينه هاي نظامي موجب تخصيص مبلغي برابر 935 ميليارد دلار براي مقاصد صلح آميز گرديد. متأسفانه اين سهم صلح براي تأمين هزينه ي مالي مسائل اجتماعي جهان بکار نرفت. طي سالهاي 1995-2000 اگر هزينه هاي نظامي جهان همچنان 3% کاهش يابد، 460 ميليارد دلار ديگر به سهم صلح افزوده خواهد شد». [1] .

جالب اينجاست که نظام صنعتي سرمايه داري ادعاي کارآيي و کمترين هزينه ي ممکن را در استفاده از منابع توليد را دارد در حالي که اين مطلب ناتمام است زيرا شوماخر در «کوچک زيباست» مي نويسد: «يک نظام صنعتي (آمريکا) که 40% از منابع اصلي جهان را براي تأمين نيازهاي کمتر از 6% جمعيت جهان



[ صفحه 214]



مصرف مي کند تنها در صورتي مي تواند کارآمد خوانده شود که در زمينه ي تأمين سعادت، رفاه، صلح و آرامش، فرهنگ و هماهنگي، به توفيقهاي عظيمي نائل آمده باشد و تصور نمي کنم تأييد بر اين واقعيت ضروري باشد که نظام آمريکا از نيل به چنين توفيقهايي نائل بوده است». [2] .

شوماخر اضافه مي کند: «به هر تقدير، طرح اين سئوال لازم است که آيا منابع زمين احتمالا براي توسعه ي بيشتر يک نظام صنعتي که اين گونه عظيم مصرف مي کند و دستاوردهاي چنين کودک دارد، کافي خواهد بود؟

امروز بيش از پيش آواي آن به گوش مي رسد که منابع کافي نيستند. شايد برجسته ترين اين آواها به يک گروه پژوهش در «موسسه تکنولوژي ماساچوست» متعلق باشد که گزارش محدوده هاي رشد را تهيه کرد... گزارشگران به نحوي احتياطآميز نتيجه گيري خود را بدين گونه ارائه مي دهند: «باتوجه به ميزان مصرف کنوني منابع و افزايش پيش بيني شده نرخهاي مصرفي در آينده اکثريت بزرگ منابع مهم و تجديد ناشدني جهان، حداکثر 100 سال آينده دوام خواهد داشت».

در واقع آنها معتقد نيستند که زمان زيادي در برابر صنعت نوين باقي مانده است صنعتي که «به نحوي انبوه بر شبکه اي از توافقهاي بين المللي با کشورهاي توليد کننده و تأمين کننده ي مواد اوليه مبتني است» چه بسا که با بحرانهايي روبرو شود که از حوزه ي تصور آدمي خارج است.» [3] .

بنابراين نظام صنعتي غرب در اثر اختصاص اکثر منابع طبيعي جهان به خود و محروم گردانيدن ديگران از يک طرف، و سهل انگاري و اسراف و تبذير در استفاده از اين منابع، هر چند بطور طبيعي رشد اقتصادي را فراهم آورده است، اما موجب



[ صفحه 215]



تخريب منابع و نابودي آنها و تخريب محيط زيست شده است.

اين مطلب که منابع کافي نيستند، گم کردن راه صحيح و طرح مسئله فرعي است و اصولا اقتصاد دانان هر وقت نتوانند يا نخواهند مسئله اقتصادي را حل کنند به دنبال مسائل فرعي مي گردند و خود را با آن مشغول مي کنند. طرح اين مسئله که آيا منابع زمين براي توسعه ي بيشتر يک نظام صنعتي با مصرف نامحدود کافي است يا نه و اي کاش منابع طبيعي نامحدود بود موجب انحراف بشر از مشکل اصلي مي شود که همان توزيع غير عادلانه ي منابع طبيعي و عدم بهره برداري صحيح از آن مي باشد. در جهان بيني اسلام اعتقاد به خداي حکيمي وجود دارد که با علم به نياز انسانها طبيعت و منابع آن را به اندازه آفريده و در تأمين آنچه مورد نياز انسان است خست نورزيده است. قرآن کريم مي فرمايد: ما هر چيز را به اندازه آفريديم (قمر: 49) و هر چيز نزد خدا به اندازه است. (رعد: 8) و از هر چيز که مورد نياز شما بود به شما داد. (ابراهيم:34)

اما از آنجائيکه؛ «ان الانسان لظلوم کفار» (ابراهيم: 34) يعني بي شک انسان بسيار ستمگر و کفران پيشه است به عبارت ديگر چون اختصاص منابع به وسيله بعضي و محروم گردانيدن بعضي ديگر (ظلوم) و نيز به کار نگرفتن توان و استعداد انسان در بهره برداري از منابع طبيعت و اسراف و تبذير و اتلاف منابع (کفار) در بشر وجود دارد، مشکلات اقتصادي هم وجود دارد. [4] .

بنابراين جوامع اسلامي براي دستيابي به توسعه ي اقتصادي مطلوب اسلام اولا نظر اسلام را درباره ي مالکيت مختلط رعايت نموده و توزيع عادلانه منابع را اجرا کنند و ثانيا در بهره برداري از منابع طبيعت که خداوند آنها را به اندازه و به مقدار نياز بشر آفريده و نه اينکه نامحدود و به وفور خلق کرده باشد، با صرفه جويي و عدم اتلاف و اسراف و تبذير و با تخصيص بهينه منابع رشد اقتصادي پويا و مداوم را براي جامعه جهاني به ارمغان آورند.



[ صفحه 216]




پاورقي

[1] پرونده؛ گزارش توسعه انساني 1994 برنامه توسعه سازمان ملل؛ پيام يونسکو؛ سال بيست و هشتم؛ شماره 298؛ دي 1374؛ ص 27.

[2] شوماخر؛ اي. اف؛ اقتصاد با ابعاد انساني، کوچک زيباست؛ مترجم: علي رامين؛ انتشارات سروش؛ چاپ سوم 1372؛ ص 92.

[3] همانجا؛ ص 94-93.

[4] ر.ک. نظامهاي اقتصادي؛ دکتر حسين نمازي؛ انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي تهران؛ 1374؛ ص 245-243.