بازگشت

مقدمه


«حس کنجکاوي و ويژگي آينده نگري و کمال جويي انسان، او را وا مي دارد تا در مورد آينده ي خود و ديگران، آينده ي جامعه ها و تمدنها، آينده آرمانها و ايده آل ها و بالاخره آينده جهان و واپسين حرکت تاريخ و جامعه ها پرس و جو کند و به جستجوي دائمي برخيزد و همواره اين سوال را در ذهن بپرورد و به زبان بياورد که آينده تاريخ چگونه خواهد بود؟ آيا آينده تاريخ آينده اي است زيبا يا زشت؟ روشن و نوراني و جالب و دوست داشتني است يا ظلماني و تاريک و غمبار و نفرت انگيز؟ آيا آينده از آن حق است يا باطل؟ از آن عدل و داد است يا ستم و بيداد؟ از آن تقوي و تقوي پيشگان و صالحان است يا بي پروايان و بي تعهدان؟ آيا آينده تاريخ انسانها، آينده فضيلتها، حقيقتها، کرامتها، محبتها، عاطفه ها، برادريها، حق جويي ها، عدالتها، انصافها، احسانها، ايثارها، تقوي پيشگي ها، مسئوليت شناسي ها و بالاخره آينده ي زندگي بر اساس آگاهي و شور و شعور و شناخت و انتخاب و توحيد و تقوي و ايمان خواهد بود؟ يا نه، آينده تاريخ انسان هم چون گذشته اش دنياي فسادها، جهالتها، خرافه پرستي ها، فرصت طلبي ها، سودجوئيها، رياکاريها، ستمکاريها، قساوتها، تبهکاريها و حاکميت فريب و نيرنگ خواهد بود؟ و اگر هم چون گذشته



[ صفحه 180]



تاريخ، هر از چند گاهي خورشيد طلوع کند يا ماهي جلوه گر شود و يا ستاره اي بر اين ظلمتکده به سوسو پردازد و نشاط و طراوتي بخشد و بر چهره تشنگان حق و عدل و پايمال شدگان تاريخ لبخندي زند، باز هم چون گذشته شب پرستان خواهند کشيد تا آن را به زير کشند و از فروش نور و تجلي فروغ و حرارت و گرماي او مانع شوند و ظلمت و يخبندان را همچنان حاکم سازند؟

آيا روند تاريخ به همين صورت ادامه خواهد يافت و ستم و بيداد، همزاد و همراه انسان خواهد بود يا سرانجام آرزوها و آرمانها و ايده آلهاي انسان تحقق خواهد يافت و اميد فرداي زيبا و پيروزي دوست داشتني طلوع خواهد کرد و روزگار بهتر آزادي و رهايي و عدل همگاني رخ خواهد گشود و عينيت خواهد يافت؟

قرآن کريم در اين باره پاسخي نويدبخش و اميد آفرين مي دهد. قرآن، نويدگر غلبه صلح و صفا و صالحان و صلحجويان بر تجاوزکاران و آتش افروزان، نويدگر پيروزي عدالت و دادگري و قسط انصاف بر ظلم و جور و شقاوت و بيداد و تشکيل حکومت عادلانه جهاني و جامعه نمونه و ايده آل اسلامي است. از نظر قرآن اين واقعيت مسلم است که حکومت نهايي، حکومت حق و عدل است، نابود شدن يکسره و تمامي باطل حتمي است و سرانجام خوش و عاقبت نيکو و پيروزمندانه از آن تقوي و تقوي پيشگان و صالحان است.

علامه طباطبائي در تفسير شريف الميزان مي نويسد: «کاوش عميق در احوال کائنات نشان مي دهد که انسان نيز به عنوان جزئي از کائنات، در آينده زندگي و تاريخ خود به نهايت کمال خود خواهد رسيد. آنچه در قرآن آمده است که استقرار اسلام در جهان امري شدني و قطعي است، تعبير ديگري است از اين مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسيد».

بر طبق نظر نويسنده ي کتاب «ظهور و سقوط تمدنها از ديدگاه قرآن» آياتي که بيانگر وضعيت آينده جهان، و سرانجام شکوهمند واپسين حرکت تاريخ انسان و جامعه ها



[ صفحه 181]



و تمدنها است، در دسته هاي دهگانه تنظيم مي شود و در اين آيات، قرآن طي اخبار غيبي و گزارش از آينده، نويد پيروزي و بهروزي مي دهد و از تحول عظيم و شگرفي سخن دارد:

از سنت پيروزي حق بر باطل؛ از غلبه راه و رسم عادلانه و تعالي بخش پيامبران؛ از سنت وراثت زمين به صالحان، از خلافت توحيدگرايان، از استقرار آئين خداپسندانه در کران تا کران هستي؛ از تحقق و صلح و امنيت جهاني؛ از گسترش همه جانبه و جهانشمول دين حق، از جايگزيني خالصان و شايستگان بجاي ناخالصان؛ و از اينکه در قلمرو تقوي و تقوي پيشگان است.

حال اين سوال مطرح مي شود که کدامين هنگام حق با همه تجلياتش جلوه گر خواهد شد و باطل را نابود خواهد ساخت؟

چه زماني راه توحيدي و عادلانه پيامبران بر خطوط فريبکارانه و اسارت آور، غلبه مطلق خواهد يافت؟

کدامين هنگام صالحان وارث زمين خواهند گشت و مومنين حقيقي خليفه و پيشواي زمين؛ کدامين هنگام دين خداپسندانه آسماني، تمامي دلها را نورباران، و عالمگير خواهد گشت و امنيت به معناي حقيقي اش چهره زيبايش را در چشم انداز همگان قرار خواهد داد و خالصان و لايقان جايگزين ناخالصان خواهند شد و کران تا کران هستي در قلمرو تقوي و تقوي پيشگان در خواهد آمد؟

در روايات اسلامي پيام جانبخش اين آيات و پاسخ به سئوالات فوق روشن مي شود و اين روايات به روشني خورشيدي نشانگر آنست که تحقق اين وعده و سنت الهي، و جامه عمل پوشيدن محتوي و پيام اين آيات، عصر طلايي ظهور است. ظهور آخرين خليفه خدا و آخرين فرزند معصوم پيامبر است. او که مصداق حقيقي رحمة للعالمين، احيا کننده ي تعاليم قرآن، طنين انداز پيام حماسه آزادي توده ها؛ بنيانگذار حکومت جهاني عدل؛ و تأمين کننده ي حقوق و تعالي خلقها است.



[ صفحه 182]



او که در عصر طلائي اش، تکامل اقتصادي، جنبش عظيم علمي و فکري، جهش فوق العاده صنعتي، تحول عظيم اخلاقي و انساني، و نزول برکات الهي در پرتو خورشيد وجودش حاصل مي شود، و ويراني ها را به عمران و آباداني و خزانها را به طراوت و خرمي تبديل خواهد ساخت و تمدن غني، پرمايه و پر محتوي و جامعي را پي خواهد ريخت. اوست که ظلمها را برمي چيند، بساط عدل را مي گسترد، ناامني ها و رنجها را پايان مي دهد و امنيت را ارزاني مي دارد. فقر و فلاکت، تبعيض و بي عدالتيها را نابود مي سازد و برادري و صفا و بهروزي مي آورد و با ياران پاک باخته اش جهاني نو مي سازد و طرحي نو در مي افکند. [1] .

ما در اين مقاله با استفاده از روايات عصر حکومت امام زمان عليه السلام بعد از ظهور آن حضرت، در واقع ويژگيهاي جامعه ي آرماني و ايده آل اسلام را تا ابتدا طرح کرده و سپس با بررسي ويژگيهاي جوامع توسعه يافته کنوني و شاخصهاي کلي جاممعه توسعه يافته اسلامي، تمايزات اين دو جامعه را تجزيه و تحليل مي نماييم.

قبل از ورود در بحث ممکن است سئوالي مطرح گردد و آن اين است که آيا طرح نقشه ي جامعه آرماني لغو و بلکه آيا مضر و زيانبخش نيست؟ زيرا به تعبير بعضي از متفکرين اجتماعي «سخن گفتن درباره ي جامعه آرماني و ارائه طرح آن قسمي خيالپردازي و رويا گرايي است که نه فقط طرحهاي (ناکجا آبادي) گذشته از اينکه هرگز بدان گونه که به تصور آمده اند به حقيقت نخواهند پيوست، از واقع بيني انسانهايي که به آنها باور دارند مي کاهند و آنان را از اين نکته ي بسيار مهم غافل مي سازند که تقريبا هيچ عمل اجتماعي هيچگاه نتيجه ي مورد انتظار را دقيقا و کاملا به بار نمي آورد».



[ صفحه 183]



در جواب بعضي از انديشمندان مسلمان گفته اند که: طرح نقشه ي جامعه ي آرماني نه مضر است و نه لغو، مشروط بر اينکه داراي سه ويژگي باشد:

اول اينک هم کاملا واقعبينانه باشد و حقايق زيست شناختي، روانشناختي و جامعه شناختي را به هيچ روي از نظر دور ندارد و به دست فراموشي نسپارد؛

دوم اينکه همراه با ارائه طريق باشد، يعني فقط جامعه ي آرماني را تصوير نکند بلکه راه و روش رسيدن به آن را نيز نشان دهد....

و سوم اينکه اهدافي را، اعم از هدف اصلي و نهايي و هدفهاي واسطه، براي جامعه ي آرماني تعيين کند که داراي مراتب باشند تا سهل الحصول تر بودن پاره اي از مراتب آنها شور و خواست و اراده را در مردم برانگيزد و آنان را به مبارزات اجتماعي و تغيير اوضاع و احوال موجود، مايل و راغب گرداند و از اين گذشته، عدم وصول به کمال مطلوب بدين معنا نباشد که هيچ کاري نشده است و هيچ پيشرفتي حاصل نيامده است.

طرحي که اين سه خصيصه را داشته باشد فوائد و منافع عظيمي خواهد داشت، که عبارتند از:

1- مهمترين فايده و منفعت آن اين است که هدف فعاليتهاي اجتماعي را معين و معلوم مي دارد. هر عمل عقلاني بايد هدفي داشته باشد. بنابراين، اگر بخواهيم که عاقلانه عمل کنيم نخستين کاري که بايد انجام دهيم انتخاب هدف است. پس پيش از دست زدن به هر گونه اقدام عملي در راه اصلاح و اوضاع و احوال جامعه بايد هدف اصلي و نهايي و نيز اهداف متوسط را، که در واقع فقط وسايل يا گامهايي در راه نيل به غايت نهائيند، تعيين کنيم. مايکل تودارو در جلد اول کتاب «توسعه اقتصادي در جهان سوم» در تعريف «توسعه اقتصادي» آن را فرايند حرکت از وضعيت موجود اقتصادي به وضع مطلوب قلمداد مي کند:

يعني جامعه توسعه يافته و وضعيت مطلوب شمرده مي شود بنابراين فقط



[ صفحه 184]



هنگامي که لااقل خطوط کلي اهداف ما تعيين شده باشد و طرح جامعه اي که مطلوب ماست در دست باشد مي توانيم به سنجش بهترين راهها و وسايل تحقق غايت نهايي بپردازيم و نقشه اي براي اقدامات عملي تهيه کنيم. هر چه آگاهانه تر و به شيوه اي همسازتر و خالي از تضادتر به دنبال هدف برويم و هر چه وسايل نيل به هدف را بيشتر مطابق با خود هدف تعيين کنيم به همان اندازه عملمان خردمندانه تر و منتج تر است.

2- طرح اينگونه بناها اگر نيز خود کاملا قابل اجرا نباشد، لا محاله اين فايده را دارد که پاره اي معايب موجود را روشن تر سازد و براي اصلاح و بهبود آنها شوق و همت انساني را تحريک کند.

3- در ارزيابي جوامع موجود نيز به اهل سياست کمک مي کند و گهگاه نشان مي دهد که اگر نظامات ديگر در جامعه برقرار آيد کدام نتايج از آن حاصل مي شود.

4- حتي در تعدادي از اين طرحها (آرمانگرا) هدف،نقد جوامع موجود است که آن را نيز کساني که علاقه به بهبود احوال انسانيت دارند نوعي سازندگي تلقي مي کنند نه نوعي ويرانگري. [2] .

گفتني است که مفهوم جامعه ي آرماني از مفاهيم داراي مراتب و به اصطلاح منطق داراي مفهومي مشکک است که هر مرتبه از آن در جامعه اي از جوامع تحقق مي يابد و بستگي به سطح توسعه يافتگي اسلامي جوامع دارد مثلا در رابطه با تحقق معنويت و ارزشهاي الهي، هدف نهايي، اطاعت کامل و دقيق اوامر و نواهي الهي، کسب رضاي خداوند متعال و تقرب به درگاه اوست ولي مي توان هدف واسطه را در اين قرار داد که در جامعه ي اسلامي آرماني، عصيان و گناه آشکار و علني صورت نگيرد.

بدين طرح ويژگيهاي جامعه ي توسعه يافته اسلامي و مقايسه آن با ويژگيهاي



[ صفحه 185]



جوامع توسعه يافته کنوني بسيار راهگشاست و افقهاي روشني از اميد و بهروزي را بر مستضعفين و مسلمانان جهان مي گشايد شايد اگر مفهوم انتظار نيز خوب درک شود، ديگر تعجب و استبعادي براي انسان ايجاد نخواهد شد زماني که اين حديث را مي شنود که از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که: برترين عبادت انتظار فرج است. «افضل العبادة انتظار الفرج» [3] يا از علي عليه السلام روايت شده که: کسي که منتظر امر ما است مقام شهيدان راه خدا را دارد. «المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه في سبيل الله». [4] .

زيرا «انتظار» به معني واقعيش چهره ي جهان را دگرگون مي کند؛ انتظار محيط را براي حکومت عدل عالمگير آماده مي سازد؛و بالاخره انتظار زمينه هاي اصلي آن ظهور بزرگ را فراهم مي کند. آري انتظار مرکب از دو عنصر است، عنصر «نفي» و عنصر «اثبات».

شخصي که انتظار وصول محبوبي را مي کشد از شرائط موجود، از غم فراق و از درد جانکاه عدم حضورش رنج مي برد و سخت ناراحت است، بنابراين مي کوشد شرايط موجود را نفي کند. و برعکس، آنچه را که به آمدن او کمک مي کند با تمام وجودش مي خواهد، و بنابراين مي کوشد تا شرايط لازم را فراهم سازد، يعني: انتظار نه به صورت يک انديشه ي ذهني بلکه به صورت يک حرکت فکري و عملي تمام زندگي او را به رنگ مکتب آن پيشوايي بزرگ در مي آورد». [5] .


پاورقي

[1] کرمي، علي؛ و سقوط تمدنها از ديدگاه قرآن؛ نشر مرتضي؛ قم؛ تابستان 1370؛ تلخيص، ص 450-433.

[2] مصباح يزدي؛ محمد تقي؛ جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن؛ مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي؛ چاپ اول، 1368؛ ص 420-412.

[3] بحارالانوار؛ جلد 52، ص 125، حديث 11.

[4] همانجا؛ ص 123، حديث 7.

[5] مکارم شيرازي، ناصر؛ ويژگي هاي حکومت جهاني امام عصر؛ چاپخانه مهر؛ شعبان 1404، ص 907.