بازگشت

دين بر پايه انتظار


انتظار امام زمان (عليه السلام) از چنان عظمتي بر خوردار است که در برخي روايات، نه در رديف فروع دين بلکه در شمار اصول و قواعد اساسي دين قرار گرفته است.

انتظار در کنار شهادت به توحيد (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ايمان به پيامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولايت (والولاية لنا اهل البيت) چه مفهومي جز اصل اساسي بودن آن دارد؟

دين اسلام بدون «انتظار قائم (عليه السلام)» ناقص مي ماند، چنانکه اگر «ولايت علي (عليه السلام)» نمي بود ناقص مانده بود. پس همچنانکه اعلام ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) باعث تکميل دين و اتمام



[ صفحه 21]



نعمت الهي و رضايت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدي (عليه السلام) نيز موجب کمال دين و تمام نعمت و رضاي خداوند است.

خداوند «دين بي ولايت» را نمي پذيرد چنانکه «ولايت بي انتظار» را نمي پذيرد و اين خود به اين معناست که خداوند «دين بي انتظار» را نمي پذيرد و همين است که امام صادق (عليه السلام) همه آن اصول را تحت اين عنوان مي فرمايد که:

«اَلا اخبرکم بما لايقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به». [1] .

«آيا شما را خبر ندهم از آنچه که خداوند بدون آن هيچ عملي را از بندگانش نمي پذيرد؟»

و امام باقر (عليه السلام) از مضموني شبيه به آنچه ذکر شد عنواني روشن تر و رساتر ذکر مي فرمايد:

«الدّين الّذي يقبل اللّه فيه العمل.»

«ديني که خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مي پذيرد.» [2] .



[ صفحه 23]



در اين حديث شريف که در غيبت نعماني و امالي شيخ طوسي و اصول کافي با مختصر اختلافي نقل شده و با وجوه مختلفه آن در کتاب ارزشمند بحارالأنوار نيز آمده است، اصولي ديگر چون برائت از دشمنان اهلبيت و تسليم بودن در برابر فرمان امامان (عليهم السلام) و پرهيزگاري و سخت کوشي در راه دين و ثبات و طمأنينه نيز ذکر شده است.

و از مجموع آن نکاتي چند در خور تأمّل است:

1 ـ انتظار يکي از پايه هاي اساسي دينِ مورد قبول خداوند را تشکيل مي دهد.

2 ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدي (عليه السلام) در کنار شهادت به توحيد و نبوّت و ولايت، حاکي از شدّت اهميّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.

3 ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذکور است که اعمال بندگانش را مي پذيرد، بنابراين اگر نقصي از ناحيه هر يک از اصول پيش آيد



[ صفحه 24]



مقتضي براي قبولي اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همين نکته است که مي توان گفت: «هيچ عملي را از بنده غير منتظِر نمي پذيرند.»

4 ـ آمدن دو اصل پرهيزکاري و سخت کوشي (ورع و اجتهاد) همرديف با انتظار قائم (عليه السلام) علاوه بر تصريح به جدايي ناپذير بودن «انتظار و ورع» و نيز «انتظار و اجتهاد»، به کامل نبودن دين بدون آندو نيز، دلالت دارد همچنانکه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.

5 ـ در پايان حديث اين عبارت آمده است:

«إنّ لنا دولةً يجيئ اللّه بها اذا شاء.»

«ما را دولتي هست که هر زمان خدا بخواهد آن را پديدار خواهد ساخت.» [3] .

اين عبارت را مي توان «حکمت انتظار» دانست، يعني از آنرو که دولت پايدار و جهاني اهلبيت (عليهم السلام) روزي به دست امام زمان (عليه السلام) و به



[ صفحه 25]



اراده خدا عملي خواهد گشت و در آن همه اهداف پيامبران (عليهم السلام) تعاليم قرآن و اهلبيت تحقق خواهد، يافت شايسته است که مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و اين انتظار از اصول اساسي دينش به شمار آيد.



[ صفحه 27]




پاورقي

[1] بحار، ج 52، ص 140 بنقل از غيبت نعماني.

[2] امالي طوسي، ج 1، ص 182 و نيز بحار، ج 66، ص 3.

[3] مدرک پيشين.