بازگشت

گفتار امام قائم به شيخ مفيد


در ضمن يکي از توقيعات يعني نامه امام (عج) به شيخ مفيد آمده:

«ما گرچه در مکانهاي دور از ظالمان، به سر مي بريم،



[ صفحه 274]



خداوند متعال (فعلاً) صلاح ما و شيعيان مؤمن ما را مادام که دنيا در دست فاسقان است، چنين خواسته [1] ما به ماجراي زندگي شما کاملاً اطلاع داريم و از اخبار و آزاري که از ناحيه دشمنان به شما مي رسد با خبريم، چنانکه با گذشتگان صالح چنين مي شد... ولي ما شما را فراموش نمي کنيم و توجه کامل به شما داريم و گرنه سخت در فشار (دشمن) قرار مي گرفتيد، يا دشمن شما را نابود مي کرد، تقوا و پرهيزکاري را پيشه کنيد...» [2] .

امام (عليه السلام) در ضمن توقيع ديگر براي شيخ مفيد (رحمه الله) چنين مي نويسد:

«کسي که از برادران دينيت، تقوا پيشه کند و از خدا بترسد و آنچه که بر عهده اش است به مستحقّش واگذار نمايد از فتنه و آشوب باطل محفوظ خواهد ماند. و اگر پيروان ما (خداوند آنها را توفيق دهد) به اتفاق با صدق قلب، وفاي به عهد (اسلام) کنند، برکت ملاقات با ما از آنها تأخير نمي افتد، و سعادت ديدار ما سريعاً به آنها با کمال شناخت و خلوص خواهد رسيد، خداوند يار و ياور است و او براي ما کافي است و او نيکو نگهبان است، و درود خدا بر آقاي ما بشارت دهنده و ترساننده، محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم) و دودمان پاکش باد.»



[ صفحه 275]



اين نامه در آغاز شوال سال 412 هجري قمري از ناحيه مقدّسه امام عصر (عج) براي شيخ مفيد (رحمه الله) صادر شده است. [3] .

اين گفتار حاکي است که پنهان شدن امام قائم (عج) به خاطر عدم پذيرش جامعه است، اگر جامعه صالح گردد و همه با کمال خلوص به اتّفاق در برابر دشمن بايستند به ملاقات امام (عج) خواهند رسيد.

ضمناً ناگفته نماند که توقيع (نامه) امام عصر (عج) براي بعضي از علماي ديگر نيز صادر شده از جمله براي «علي بن الحسين بن موسي بن بابويه» معروف به (ابن بابويه) (پدر بزرگوار شيخ صدوق (رحمه الله)) که در قم در قسمت شمال اول خيابان چهارمردان مدفون است و حرم و بارگاه دارد، وي در زمان خود فقيه و پيشواي مردم قم بوده است و به گفته ابن نديم، وي 200 جلد کتاب نوشته است، در سال 329 به ديار ابدي مسکن گزيد.


پاورقي

[1] اين جمله حاکي است که تا دنيا در دست رهبران فاسق است، امام (عج) پنهان است و بايد دنيا را از دست رهبران فاسق گرفت تا زمينه سازي ظهور امام (عج) فراهم گردد.

[2] احتجاج طبرسي، جلد 2،صفحه 322.

[3] احتجاج طبرسي، جلد 2، صفحه 322.