بازگشت

تشرف يکي از فرزندان آية اللّه اراکي


مرجع عاليقدر آية الله العظمي شيخ محمد علي اراکي (قدّس سرّه) عالم زاهد و سلمان عصر که قبلاً در مدرسه فيضيه قم نماز جماعت مي خواند براي يکي از علماء حضرت آيت اللّه شيخ محمّد رازي نقل مي کند که اکنون از زبان آقاي رازي بشنويد:

آية الله اراکي در شب سه شنبه 26 ربيع الثاني 1393 (هجري قمري) براي اين جانب نقل فرمود که دخترم، که همسر حجة الاسلام حاج سيد آقاي اراکي است مي خواست مشرّف به مکه شود ترس داشت از تزاحم حجّاج، که شايد نتواند طواف را کاملاً انجام دهد، من به او گفتم اين ذکر را مداومت کن،

«يا حفيظ يا عليم»

و مشرّف شد و بعد از مراجعت به من گفت: آن ذکر را مداومت نمودم و در موقع طواف، با ازدحام مردم مخصوصاً سوداني ها روبرو شدم. ترسيدم که من در اينجا محرمي ندارم تا مواظب باشند که به من تنه نزنند و مرا نياندازند يک وقت ديدم کسي به من گفت: توسّل به امام زمان (عليه السلام) پيدا کن.



[ صفحه 267]



من گفتم: امام زمان (عليه السلام)!! گفت: همين آقا که جلو تو مي رود، امام زمان (عليه السلام) است.

من ديدم آقاي بزرگواري جلو من است و اطراف او به قدر يک متر تقريباً حريم است و خالي است و احدي جرئت ورود به اين حريم را ندارد به من گفته شد در اين حريم وارد شو، پشت سر آقا من فوراً قدم به حريم گذارده به طوري که دستم به پشت آقا مي رسيد و دست بر پشت آقا گذارده و به صورت خود مي ماليدم و مي گفتم قربانت بروم، اي امام زمان (عليه السلام) به طوري گرم سرور بودم که غفلت کردم بر حضرتش سلام کنم و هفت شوط طواف را در پشت سر آقا بدون مزاحمت و اينکه دست يا بدن کسي به من بخورد انجام دادم و تعجّب مي کردم که چطور از اين همه جمعيّت کسي وارد حريم نمي شود و در هر مرتبه که خواستم طواف کنم به همين کيفيت بود منتهي به صورتهاي ديگر. [1] .


پاورقي

[1] گنجينه دانشمندان، جلد 2، صفحه 64.