بازگشت

انتظار، در انديشه امام خميني


... مهدي منتظر در لسان اديان و به اتفاق مسلمين از کعبه ندا سر مي دهد و بشريت را به توحيد مي خواند. [1] .

... براي چنين کار بزرگي که در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا بشود، در تمام بشر کسي بجز مهدي موعود عليه السلام... نبوده است. کسي که... عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد کرد حضرت مهدي... است، آن هم نه... عدالت در زمين براي رفاه مردم... بلکه عدالت در تمام مراتب انسانيت. اگر انسان هر انحرافي پيدا کند، انحراف عملي،... روحي،... عقلي؛ برگرداندن اين انحرافات ايجاد عدالت در انسان است... وقتي... ايشان ظهور کنند... تمام بشر را از انحطاط بيرون مي آورد و تمام کجيها را راست مي کند. [2] .



[ صفحه 20]



بسم الله الرحمن الرحيم

اين عيد سعيد ان شاء الله، بر همه مسلمين جهان، مستضعفان عالم و خصوصا ملت ما، مبارک باد. آنچه که امروز مي خواهم به عرضتان برسانم برداشتهايي است که از انتظار فرج شده است؛ بعضي اش را من عرض مي کنم. بعضي ها انتظار فرج را به اين مي دانند که در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا کنند و فرج امام زمان (ع) را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحي هستند که يک همچون اعتقادي دارند. بلکه بعضي از آنها را که من سابقاً مي شناختم بسيار مرد صالحي بود، يک اسبي هم خريده بود، يک شمشيري هم داشت و منتظر حضرت صاحب (ع) بود. اينها به تکاليف شرعي خودشان هم عمل مي کردند و نهي از منکر هم مي کردند و امر به معروف هم مي کردند، لکن همين، ديگر غير از اين، کاري ازشان نمي آمد و فکر اين مهم که يک کاري بکنند، نبودند.

يک دسته ديگري بودند که انتظار فرج را مي گفتند اين است که ما کار نداشته باشيم به اينکه در جهان چه مي گذرد، بر ملت ها چه مي گذرد، بر ملت ما چه مي گذرد؛ به اين چيزها ما کار نداشته باشيم، ما تکليفهاي خودمان را عمل مي کنيم، براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء الله، درست مي کنند؛ ديگر ما تکليفي نداريم. تکليف ما همين است که دعا کنيم ايشان بيايند و کاري به کار آنچه در دنيا مي گذرد يا در مملکت خودمان مي گذرد، نداشته باشيم. اينها هم يک دسته اي، مردمي بودند که صالح بودند.



[ صفحه 21]



يک دسته اي مي گفتند که خوب، بايد عالم پر از معصيت بشود تا حضرت بيايد، ما بايد نهي از منکر نکنيم، امر به معروف هم نکنيم تا مردم هر کاري مي خواهند بکنند؛ گناه ها زياد بشود که فرج نزديک بشود.

يک دسته اي از اين بالاتر بودند، مي گفتند: بايد دامن زد به گناه ها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (ع) تشريف بياورند. اين هم يک دسته اي بودند که البته در بين اين دسته، منحرف هايي، هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هايي هم بودند که براي مقاصدي به اين دامن مي زدند.

يک دسته ديگري بودند که مي گفتند که هر حکومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند.

آنهايي که بازيگر نبودند، مغرور بودند بعضي رواياتي که وارد شده است بر اين امر که هر عَلَمي بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلم، عَلم باطل است. آن ها خيال کرده بودند که نه، هر حکومتي باشد، در صورتي که آن روايات اشاره دارد که هر کس عَلَم بلند کند با علم مهدي، به عنوان مهدويت بلند کند، باطل است، حالا ما فرض مي کنيم که يک همچو رواياتي باشد، آيا معنايش اين نيست که تکليفمان ديگر ساقط است؟ يعني خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا که ما ديگر



[ صفحه 22]



معصيت بکنيم تا پيغمبر بيايد، تا حضرت صاحب بيايد؟ حضرت صاحب که تشريف مي آورند براي چي مي آيند؟ براي اينکه گسترش بدهند عدالت را، براي اينکه حکومت را تقويت کنند، براي اينکه فساد را از بين ببرند.

ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهي از منکر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براي اينکه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه مي کنند؟ حضرت مي آيند، مي خواهند همين کارها را بکنند. الان ديگر ما هيچ تکليفي نداريم؟ ديگر بشر تکليفي ندارد، بلکه تکليفش اين است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به حسب راي اين جمعيت، که بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است که ما بايد بنشينيم دعا کنيم به صدام. هر کسي نفرين به صدام کند، خلاف امر کرده است؛ براي اينکه حضرت دير مي آيند! و هر کسي دعا کند به صدام؛ براي اينکه اين فساد زياد مي کند، ما بايد دعاگوي امريکا باشيم و دعاگوي شوروي باشيم و دعاگوي اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينکه اينها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند. بعد حضرت تشريف بياورند، چه کنند؟ حضرت بيايند که ظلم و جور را بردارند، همان کاري که ما مي کنيم و ما دعا مي کنيم که ظلم و جور باشد! حضرت بيايند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کاري که ما مي کنيم و ما دعا مي کنيم که ظلم و جور باشد! حضرت مي خواهند همين را برش دارند. ما اگر دستمان مي رسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تکليف شرعي ماست، منتها ما نمي توانيم. ايني که هست اين است که حضرت عالم را پر مي کند از عدالت؛ نه اينکه شما ديگر تکليف نداريد. ما تکليف داريم که، ايني که مي گويد حکومت لازم نيست، معنايش اين است که هرج و مرج باشد.

اگر يک سال حکومت در يک مملکتي نباشد، نظام در يک مملکتي نباشد، آن طور فساد پر مي کند مملکت را که آن طرفش پيدا نيست. آني که مي گويد حکومت نباشد معنايش اين است که هرج و مرج بشود؛ همه هم را بکشند؛ همه به هم ظلم بکنند براي اينکه حضرت بيايد. حضرت بياييد چه کند؟ براي اينکه رفع کند اين را. اين يک آدم عاقل، يک آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين کار را نکرده باشد که بازي بدهد ماهارا که ما کار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر کاري مي خواهند انجام بدهند، اين بايد خيلي آدم نفهمي باشد!

اما مسئله اين است که دست سياست کار شماها نيست؛ برويد سراغ کار خودتان و آن چيزي که مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مي خواستند که مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست امريکا، دست شوروي، دست امثال اينها و آنهايي که اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمان ها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم که نبايد حکومت باشد، اين يک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در کار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازي دادند و گفتند: شما کار به سياست نداشته باشيد، حکومت مال ما، شما هم



[ صفحه 24]



برويد توي مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد! چه کار داريد به اين کارها؟

اينهايي که مي گويند که هر عَلَمي بلند بشود و هر حکومتي، خيال کردند که هر حکومتي باشد اين بر خلاف انتظار فرج است. اينها نمي فهمند چه دارند مي گويند. اينها تزريق کرده اند بهشان که اين حرفها را بزنند. نمي دانند دارند چي چي مي گويند. حکومت نبودن، يعني اينکه همه مردم به جان هم بريزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، بر خلاف نص آيات الهي رفتار بکنند. ما اگر فرض مي کرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مي زديم؛ براي اينکه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد که نهي از منکر را بگويد نبايد کرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست. و اين نفهم ها نمي دانند چي مي گويند: هر حکومتي باشد حکومت باطل است! بلکه شنيدم بعضي از اشخاص گفته اند که خوب با اين وضعي که هست، الان در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بکنيم، ديگر غلط است اين حرفها! چيزي نيست ديگر حالا؛ حتما بايد استاد اخلاق در يک محيطي باشد که همه مردم فاسدند، شرابخانه ها همه بازند و عرض مي کنم که جاهاي فساد همه بازند! اگر يک جايي باشد که خوب باشد، آنجا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست، نمي شود، باطل است! اينها يک چيزهايي است که اگر دست سياست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آنها مي فهمند دارند چي مي کنند. آنها مي خواهند ما را کنار بزنند. بله، البته آن پر کردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمي توانيم پر بکنيم. اگر مي توانستيم، مي کرديم، اما چون نمي توانيم بکنيم ايشان بايد بيايند. الان عالم پر از ظلم است. شما يک نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تکليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن است. تکليف ما کرده است که بايد برويم همه کار را بکنيم. اما نمي توانيم بکنيم؛ چون نمي توانيم بکنيم، کار را همچو بکنيم که مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت (ع) در هر صورت، اين مصيبتهايي که هست به مسلمان ها وارد شده است و سياست هاي خارجي دامن بهش زده اند، براي چاپيدن اينها و براي از بين بردن عزت مسلمين است. و باورشان هم آمده است خيلي ها. شايد الان هم بسياري باور بکنند که نه، حکومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حکومت. و هر حکومتي در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعني، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش کند! ما درستش مي کنيم تا حضرت بيايد. ان شاءالله، خداوند اصلاح کند اينها را. و اميدوارم که خداوند اين روز را بر همه ما، بر همه شما مبارک کند و دست ظالمها را کوتاه کند و قدرت بدهد به ملتهاي مظلوم براي سرکوب کردن ظالم ها.

والسلام عليکم و رحمة الله [3] .



[ صفحه 26]




پاورقي

[1] صحيفه نور، 18:88.

[2] کوثر 2:59.

[3] صحيفه نور ج 21 ص 17-13. سخنراني به مناسبت نيمه شعبان 1408 مطابق 14 فروردين 1376.