بازگشت

انتظار، در انديشه آية اللّه طالقاني


ظهور دولت حق و برقراري عدالت مطلق، مورد انتظار عموم مردم دنيا و از تمايلات فطري است؛ همه ميول جسماني و تمايلات طبيعي انسان براي نتيجه حکيمانه بوده و فوق تشخيص عقل و مصلحت انديشي است... اسلام که دين ابدي است پايه عقايد و احکام آن بر فطرت است، انتظار ظهور دولت حق و اجراي قوانين حکيمانه ميان بشر و پيدايش شخصيت مقتدري که پناه همه مردم باشد مثل همه تمايلات از خواست هاي دروني انسان است.

... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق، نويد دادن به اجراي کامل عدالت اجتماعي و تأسيس حکومت اسلام، و ظهور يک شخصيت خدا ساخته و بارزي که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است، از تعاليم عموم مؤسسين اديان است، و در مکتب تشيع که مکتب حق اسلام و حافظ اصلي معنويات آن است، جزء عقيده قرار داده شده و درباره خصوصيات چنين دولتي توضيحات بيشتري داده و شخصيت زمامداران را با علامات و نشانه هاي روشنتري معرفي کرده اند و پيروان خود را به انتظار چنين روزي ترغيب نموده و حتي انتظار را از عبادت دانسته اند تا مسلمانان حق پرست در اثر ظلم و تعدي زمامداران خودپرست و تسلط دولت هاي باطل و تحولات اجتماعي بزرگ و حکومت ملل ماده پرست... خود را نبازند و دل را قوي دارند و جمعيت را آماده نمايند و متوجه باشند که حق داراي نيروي بس عظيم و قدرت شديدي است که بالاخره خود را ظاهر مي سازد...

همين عقيده است که هنوز مسلمانان را اميداوار و فعال نگهداشته با آن که همه گونه اسباب ظاهري از دست آنها رفته، از هر طرف موجبات تلاشي و مرگ را براي ملت اسلام فراهم کرده اند ولي قدرت معنوي آنها از دست نرفته و نمي رود تا آن روزي که دشمنان از آن مي ترسيدند و مي ترسند آشکار شود... آن ديني که پيشوايان حق آن دستور مي دهند که چون اسم صريح قائم به حق و موسس دولت حقه اسلام برده مي شود همه بر پا بايستيد و آمادگي خود را براي اجراي تمام اوامر و... دستورات بدين وسيله اعلام نماييد و خود را هميشه نيرومند و مقتدر براي اقامه حق در برابر بدخواهان نشان دهيد، هيچ وقت نخواهد مرد. اين دستور... آمادگي و فراهم کردن مقدمات نهضت جهاني، و در صف ايستادن براي پشتيباني اين حقيقت است....

از خلال احاديث و کلمات بزرگان و پيشوايان اسلام... در مقابل منظر انسان، دنياي باشکوه سرتاسر امن و عدالت هويدا مي شود که خيال آن نيز



[ صفحه 28]



بسيار شيرين است. از جمله جملاتي از يک خطبه مفصلي درباره مقدمات ظهور و کيفيت اين دولت و حکومت موجود است که بسيار جامع و عميق است.

«منها: يَعْطِفُ الهَوي عَلَي الهُدي اِذَا عَطَفُوا الهُدي عَلَي الَهَوي و يَعْطِفُ الرَّاْيَ عَلَي القُرآنِ اِذا عَطَفُوا القُرانَ عَلَي الرَّاْيِ»: [1] هوي و آرزو را براساس هدايت برگردانده و قرار مي دهد، همانطوري که اساس هدايت تابع هوي و هوس بوده. آراء شخصي را تابع قرآن مي گرداند چنان که قرآن را تابع آراء شخصي کرده بودند.

از اين چند جمله اميرالمؤمنين علي عليه السلام معلوم مي شود که عموم مردم داراي رشد عقلي و تشخيص صحيح خواهند شد و دستگاه اين حکومت به تربيت عقلي و روحي خواهد پرداخت و در نتيجه تربيت عقلي که براي عموم حاصل خواهد شد، هدف فکري همه يکي مي گردد و قواي پراکنده مردم به يک سو متوجه مي شود، و حقايق قرآن آنطور که هست، ظهور تام و کامل مي نمايد: «ليظهره علي الدين کله».

«منها:... حَتَّي تَقُومَ الحربُ بِکُمْ عَلَي ساقٍ بادِياً نَوجِذُهَا، مَمْلُوءَةً أَخْلافُهَا، حُلْواً رَضاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا. أَلا و في غَدٍ - وَسَيأْتِي غَدُبِما لاتعْرِفُونَ - يَأخُذُ الوَاليِ مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَي مَسَاوِيَ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الارضُ أَفاليِذَ کَبِدهَا، وَ تُلْقِي اِليْهِ سِلماً مَقالِيدَهَا، فَيُرَيکُمْ کَيْفَ عَدْلُ السّيَرةِ وَ يُحْييِ مَيّتَ الْکِتَابِ وَ السُّنّةِ». [2] .

اين جمله خبر از جنگ وحشتناک عمومي مي دهد که همه را خواه



[ صفحه 29]



ناخواه وارد اين ميدان خونين خواهد کرد. «در حالتي که دندانهاي آخرين خود را نمايان کرده و هر دو پستان خود را پر شير نموده، چون شير که در حال غضب دهان باز مي کند اين جنگ نيز با شدت و بي باکي پيش مي رود. (پر کردن پستان ها هم کنايه از آمادگي تمام امت از جهت ذخيره و مواد غذايي و جنگي براي ادامه اين خونريزي) شير اولي که به کام مي رسد شيرين است ولي عاقبت آن بس زهرآگين و تلخ است». گويا اشاره لطيفي است به فتوحات اوليه که براي دول قوي به دست مي آيد و کام آنها را شيرين مي کند و به جنگ ادامه مي دهند ولي چون جنگ طول کشيد و مردم به جان آمدند در پايان متوجه خسارت هاي سنگين جاني و مالي خواهند شد و همه عزادار مي گردند.

«هوشيار باشيد فردا، در زمان فردا به يقين با خود چيزها خواهد آورد شما به آن آشنا نيستيد». اميرالمؤمنين از پشت پرده هاي زمان با چشم حقيقت بين خود چيزها مي ديده، از انقلابات اجتماعي فکري که مردم آن زمان نمي توانستند درک کنند و لغت براي بيانش رسا نبوده. همين قدر بطور اجمال نامي از عظمت اوضاع فردا برده و به آنها اشاره کرده که شما نمي توانيد آن چه من مي بينم درک کنيد. «دستگير و زنداني مي کند آن والي حقي که از غير آن دولت است، کارفرمايان آن دولت ها را با اعمال زشت و کارهاي بدشان».

گويا مقصود محاکمه و بازداشت مؤسسين جنگ و سياستمدارهاي خود خواه است. «و زمين از هر قسم پاره جگر خود را براي او بيرون مي آورد و با



[ صفحه 30]



تسليم و بي مزاحمت کليدهاي خود را به سوي او مي اندازد». اين قسمت بسيار مهم و شايسته است که در اين حکومت همه قواي طبيعت بيرون آمده و کليدهاي علوم و صنايع به دست آمده و همه به دست او خواهد افتاد. همان حقايق علمي و اکتشافات که وسيله پيشرفت مقاصد شهواني و شرافت فروشي بوده وسيله اقامه حق و پيشرفت فضيلت خواهد شد.

«پس به شما مردم خواهد نشان داد که روش عدالت چگونه است و مرده کتاب و سنت را زنده خواهد کرد» و اين آخرين مرحله و نتيجه اين دولت است که در آن عدالت حقي که همه در آرزوي او بوده عملي خواهد شد و قوانين کتاب خدا و سنت حق در سراسر جهان اجراء و حکومت جهاني حق و عدالتِ... امام آنگاه ظاهر خواهد شد که افکار عموم مردم به واسطه پيشرفت علوم و تجربه هاي تلخ مدت بي سرپرستي و فشارهاي مردم خودخواه کاملاً مستقر شده و همه به جان آمده و براي پذيرفتن نداي حق آماده اند. نداي ظهور حق براي تأسيس حکومت حق و عدالت، از مکه برخواهد خواست چون مکه، اول خانه اي است که نداي توحيد از آن جا سرچشمه گرفته و به عالم رسيده، و نمونه کوچک امنيت و حق پرستي است. دعوت دوم که قيام پيغمبر خاتم و پيشواي بزرگ ما است، نيز از آن جا برخاست. نداي سوم که دعوت نهايي اصلاح است از آن جا به وسائلي که هست به همه عالم مي رسد.

سيصد و سيزده نفر که اصحاب خاص و هسته مرکزي اين تشکيلات هستند، چون ندا را شنيدند، مانند قطعه هاي ابر پاييز از اطراف حرکت



[ صفحه 31]



مي کنند و در مدت اندکي در مکه به هم پيوسته مي شوند، بعضي شب جاي خود را ترک مي کنند و صبح در مکه اند، بعضي آشکارا حرکت مي کنند و بالاي ابر يا در ميان ابر سير مي کنند، چون عده آنها کامل شد آغاز اصلاحات از سرزمين ظهور اولي اسلام شروع خواهد شد. با نيروي معنوي و به دست گرفتن وسائل و اسباب طبيعي که در آن روز دنيا البته مهمتر و هولناکتر است، حرکت مي کنند و دشمنان را از ميان برمي دارند....

... امام رضا عليه السلام... از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم: در وحي معراج، خداوند آخر کار اسلام و ظهور آن را براي من بيان کرد. آنگاه شخصيتي که از ذريةِ من به دست او عالم اصلاح مي شود، توصيف نمود که آخر آن حديث اين چند جمله است:

«لاطهّرنّ الارض بآخرهم من أعدائي لاملکتهُ مشارق الارض و مغاربها و لاسخرن له الرياح و لاذللنّ له السحاب الصعاب و لاوقينّه و لانصرنّه بجُندي و لامدنّه بملائکتي حتي يُعلن دعوتي و يَجمَع الخلق علي توحيدي ثم لادومنّ ملکه و لادومنّ الايام بين اوليائي الي يوم القيامه». يعني زمين را از دشمنان خودم به وسيله آخرين آنها پاک خواهم کرد، و او را در مشرق و مغرب زمين، مسلط خواهم نمود، بادها را مسخر او مي کنم، و ابرهاي سرکش را براي او رام مي گردانم، و او را، بالاي همه اسباب و وسائل قرار مي دهم و به لشکرم او را ياري مي کنم و به ملائکه امدادش مي نمايم، تا دعوت مرا آشکار کند و مردم را به توحيد من جمع کند، آنگاه مُلک او را توسعه مي دهم و روزگار دولت در ميان اولياء من دست



[ صفحه 32]



به دست مي گردد تا روز قيامت. پس از آن که دشمنان را از ميان برداشت و قواي کفر درهم شکست، عدل و قضاوت صحيح در سراسر روي زمين که چون يک شهر است مستقر خواهد شد و در سايه تربيت و تحت سرپرستي او، عقول و اخلاق کامل و رشد پيدا خواهد نمود.

منابع و ثروت هاي زير زميني استخراج مي شود، همه سرزمين ها خرم و آباد مي گردد، امنيت سراسر اجتماعات را فرا مي گيرد، تا آن جا که مرغ ها در آشيانه ها بي وحشت از مزاحم تخم مي گذارند، و ماهي ها در نهرها آسوده زندگي مي کنند و در نتيجه تربيت هاي صحيح اطفال و نوباوگان، حيوانات و طيور از مزاحمت آنها مصون مي مانند.

«... فعند ذلک تفرح الطيور في اوکارها و الحيتان في مجاري انهارها و تمد الارض و تفيض العيون و تنبت الارض ضعف اکلها ثم يسير مقدمته جبرائيل و ساقته اسرافيل، فيملا الارض عدلا و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا...» يعني چون حکومت او وسعت يافت... آبادي زمين توسعه مي يابد، چشمه سارها از هر طرف جاري مي شود، زمين بيشتر از مايحتاج عمومي آذوقه مردم را مي روياند، جبرئيل (فرشته علم) در مقدمه دولت او و اسرافيل (فرشته زندگي) در ساقه دولت اوست، يعني پيشرفت و پيشقدمش «علم» است و اثر و دنبال آن «زندگي و حيات» پس زمين را از عدل و داد پر مي کند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده بدعت ها از ميان برداشته مي شود، و بدعت گزاران اعدام مي شوند، مساجد و معابدي که براي تظاهر و ريا و حقه بازي ساخته شده و «مسجد ضرار هستند» خراب



[ صفحه 33]



مي کنند، طرق و شوارع را توسعه مي دهند.

و در واقع مدينه فاضله ايده آليِ بشريت، حکومت خدا بر مردم به دست مردم، عدالت اجتماعي، آزادي، برادري جهاني، هم فکري و همکاري صميمانه بين تمام مردم روي زمين و... بدين وسيله بر پا مي شود، و بديهي است که در اين حکومت جهاني طبق دستورهاي اوليه اسلام، سياست و ديانت يکي بوده و انفکاک ناپذير خواهد بود و در عين اينکه معنويات قوي و عالمگير مي شود، ماديات نيز مورد استفاده بشر خواهد بود.

... حکومت امام زمان و آينده اي که ما در نظر داريم، يکي از خصوصياتش اين است که حکومت فکر و عقل است، هدايت است، رهبري است،... تحديد هواها و طغيان ها به وسيله هدايت و تنوير عقول و رشد کافي، نخستين کار و انقلابي است که شخصيت عالي آينده انجام مي دهد و اين هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و هدايت کلي و عمومي است براي همه بشر. قسمت بعد هدايت و حاکميت مشخص قرآن است که همان حاکميت خدا و مشيت اوست. روشني عقول و افکار و آزادي از بندهاي هواها و شهوات و تمايلات بدانجا مي رسد که با هدايت مهدي عليه السلام آيات قرآن مستقيماً بر عقول مي تابد و همه را هدايت مي کند...

... آن زندگي که مورد انتظار و پيش بيني ما شيعه و ما مسلمين است، آن يک زندگي انساني است يک زندگي (بي طبقه است). يعني مسابقه مردم چنين اجتماعي، مسابقه در خير است، چون ديگر ماديات معني ندارد. همه چيز... تأمين شده، احتياجي نيست. غريزه ثروت اندوزي هم



[ صفحه 34]



فرض کنيم که يک غريزه نباشد، يک عارضه باشد، از بين رفته که اين هم تصورش مشکل است. براي اين که بشر حب به آن چيزي که توليد کرده قهراً دارد.

روي اين زمينه ما مي گوئيم که همان زندگي عادلانه، همان زندگي مجتمع دنيايي هست، ولي در جهت الهي است... يعني تعالي انسان ها...

بنابراين مساله مهدويت و آينده بشريت و زندگي اي که مورد اميد و انتظار مردم باشد، فطري همه بشر دنيا بوده، منشأ همه انقلاب ها شده، بخصوص در اسلام بخصوص در شيعه جزء عقايد شيعه است، مثل مسأله عصمت، مسأله امامت، مسأله مهدويت و انتظار مهدويت از خصايص شيعه است. و اين خصوصيت بوده که شيعه را هميشه در جهت حرکت انقلابي قرار داده است.

... بنابراين... دولت جهاني ولي عصر، حکومت خدا، به رهبري ولي خدا و همکاري مردان خداست با فراهم شدن اسباب طبيعي و استعدادهاي فکري و اجتماعي، همه وسائل و اسباب دست به هم مي دهد و امدادهاي الهي هم کمک مي کند. [3] .



[ صفحه 35]




پاورقي

[1] نهج البلاغه خطبه 138.

[2] نهج البلاغه خطبه 138.

[3] خلاصه اي از کتاب آينده بشريت از نظر مکتب ما، مجاهد نستوه آيت اللّه طالقاني.