چند داستان از مرحوم آيت الله حائري
1- مرحوم آيت اللَّه آقاي حاج شيخ مرتضي حائري که از اساتيد متفکر ما و در جامعيّت علمي و عملي کم نظير بود، در سال (1357) شمسي که ملت ايران عليه حکومت پهلوي قيام عمومي نموده بودند و بازار و مغازه ها در قم و تهران و شهرهاي ديگر نوعاً در حال اعتصاب بود و هر روز جمعي کشته، زخمي و يا زنداني مي شدند، در منزل يکي از دوستان که مهمان بوديم، فرمود: به من گفته شد که چهل شب زيارت امام حسين عليه السلام را انجام بده، انقلاب به پيروزي مي رسد. شما هم اين کار را بکنيد.
پرسيدم: شما چه زيارتي مي خوانيد؟
فرمود: مي آيم زير آسمان و اشاره به طرف کربلا مي کنم و مي گويم: السلام عليک يا اباعبداللَّه عليه السلام و بعد مي روم در اطاق، دو رکعت نماز زيارت مي خوانم.
اين جانب هم به دستور ايشان تا حدي عمل کردم، بعد از آن روز، دو ماه نکشيد که شاه رفت و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
2- ايشان براي معالجه بيماري قلبي که داشتند به اصرار بعضي از افراد و صلاحديد بزرگان به اروپا رفتند. بعد که برگشتند مدتي در تهران ماندند. اين جانب با بعضي از دوستان براي ديدارشان به تهران رفتم، آن روز فرمودند: بين خواب و بيداري به من گفته شد: بين ذيحجه و ذيقعده خواهي مرد، و بهشت عنبر سرشت مهياي توست.
زماني که اين وعده به او داده شد، به گمانم ماه ذيحجه بود. تفسير ما اين بود که به ذيقعده ديگر نمي رسند، و همان طور هم شد. ايشان در 15اسفند سال 1364 برابر با 24جمادي الثانيه 1406 قمري، رحلت نمودند (تغمّده اللَّه بغفرانه).
3- داستان بوي عطر که در صفحه 34همين کتاب بيان شد.