مکاشفه ديگري از مرحوم فشارکي
مرحوم استاد به نقل از مرحوم حاج شيخ عبدالکريم فرمود: مرحوم آيت اللَّه فشارکي در يک بحث علمي گرفتار بن بست مي شود، روزي تنها به خارج شهر سامرا مي رود و در کنار شط در يک گودال مي نشيند و در آن بحث فکر مي کند. ناگاه مي بيند شخصي کنار گودال ايستاده، بعد از سلام مي پرسد چه مي کني؟
ايشان به خيال آنکه يکي از اعراب بي سواد است پاسخ مي دهد: در يک بحث علمي فکر مي کنم.
مي گويد: کدام مسئله؟
او مسئله را بيان نمي کند، آن شخص اصرار مي کند.
(مي گويد: شما که از اين مطالب اطلاعي نداريد (قريب به اين مضمون.
آن شخص اصرار مي کند که بگو در کدام مسئله مانده اي؟ سيّد سرانجام مسئله را مي گويد. آن شخص مي فرمايد: اگر اين کلمه را به فلان مقدمه بحث اضافه نمايي به نتيجه مي رسي.
سيّد با توجّه به آن کلمه مي بيند از بن بست خارج شد و مسئله حلّ شد. نگاه مي کند به بالا تا با آن شخص تماس بيشتري بگيرد، کسي ديده نمي شود؛ به سرعت از گودال بالا مي آيد، اما هر چه بيابان را ملاحظه [1] مي کند احدي به چشم نمي خورد، مي فهمد که لطف الهي او را دستگيري کرده است.
پاورقي
[1] از مسموعات بدون واسطه از مرحوم آقاي اراکي.