رؤياي حاج شيخ محمدرضا کرماني و حاکميت برزخي حضرت فاطمه
از مرحوم پدرم بدون واسطه، و از مرحوم آيت اللَّه حائري با واسطه شنيدم:
مرحوم حاج سيد يحيي يزدي -که در منبر يد طولايي داشته اند- نقل مي کند که مرحوم حاج شيخ محمدرضا کرماني - از علماي طراز اول کرمان - حاج سيد يحيي را براي دفع شبهات شيخيه (يا بابيّه) به کرمان دعوت مي کند. مرحوم حاج سيد يحيي در مدت چند شب آن چنان آن فرقه را دچار ضربه علمي و خطابي مي کند که آنان توطئه قتل ايشان را طراحي مي نمايند. به همين منظور ايشان را به يکي از باغ هاي اطراف شهر دعوت مي کنند.
ايشان در معيّت يک نفر از منافق صفتان به آن باغ رفته، بعد از ورود به سالن پذيرايي، افرادي را مشاهده مي کند که از وضع قيافه آنان، به آن توطئه پي مي برد. لباسش را در آورده به بهانه تجديد وضو از سالن خارج مي شود. وقتي به ميان باغ مي آيد، متوجه مي شود که درب باغ را قفل کرده اند و در ورطه اي گرفتار است که غير از خداوند کسي قادر به نجات او نيست.
او به حضرت زهراعليهاالسلام متوسّل مي شود و نجات خود را مي خواهد و خود را مشغولِ شستن سر و صورت مي کند و کارش را طول مي دهد. نيم ساعتي تقريباً فاصله مي شود که فرياد و غوغا به گوشش مي رسد. آنگاه جمع زيادي باغ را محاصره کرده در را شکسته وارد مي شوند ومرحوم سيد را نجات مي دهند.
اين جمعيت در معيّت همان عالم کرماني بوده اند، از ايشان سئوال مي شود از کجا متوجه قضايا شدي؟
مي گويد: عادتم اين است که نزديک ظهر مقداري مي خوابم. امروز در خواب بودم که حضرت زهراعليهاالسلام به خوابم آمد و فرمود: تو مي خوابي و حاج سيد يحيي را در فلان باغ مي خواهند بکشند؟! زود مردم را ببر و او را نجات بده.
از خواب پريدم و به دستور آن حضرت عليهاالسلام عمل کردم و مردم را به سرعت به باغ رساندم. [1] .
پاورقي
[1] يادداشت هاي خطي نگارنده.