بازگشت

بيان حاجي نوري در توجيه حديث


مرحوم نوري مي فرمايد: مؤلف گويد: در نسخه فارسي تاريخ قم و در نسخه عربي آن، که عالم جليل آقا محمد علي کرمانشاهي، مختصر اين قصه را از آن نقل کرده در حواشي رجال مير مصطفي در باب حسن، تاريخ قصه را در ثلث و تسعين يعني نود و سه بعد از دويست [1] نقل کرده است، و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شده، و اصل سبعين بوده که به معني هفتاد است، زيرا که وفات شيخ صدوق پيش از نود است.

نگارنده گويد: بر اين حديث اشکالاتي وارد شده که مهمترين آنها از اين قرار است:

1 - در تاريخ قم اين خبر يافت نمي شود.

پاسخ اين ايراد واضح است، زيرا چنانچه گفته شد، اصل عربي تاريخ و پانزده باب از ترجمه آن به کلّي مفقود شده است. بنابراين، اين مطلب را به طور کلّي نفي نمودن، صحيح نيست. در نهايت آنچه مي توان گفت اين است که اين خبر، در آن قسمت از کتاب که موجود است، مشهود نمي باشد.

2 - اساسا صدوق کتابي به نام مونس الحزين نداشته است، بنابراين، اين خبر واهي و از مجعولات دروغ پردازان است.

جواب اين اشکال بعدا مذکور مي گردد.

3 - تاريخ وقوع حکايت حسن بن مثله جمکراني مطابق با سال (393) قمري است، در حالي که راوي خبر (شيخ صدوق) در سال (381) وفات يافته است. بر اين اساس شيخ صدوق بعد از دوازده سال از مرگش ناقل خبر و راوي اثر گرديده است.

حاجي نوري از اين اشکال اين طور پاسخ مي دهد که: در نسخه عربي، سبعين (هفتاد) به تسعين (نود) تحريف گرديده است (و اين گونه تحريفات در کتابها بسيار است).


پاورقي

[1] در نسخه چاپي انتشارات اسلاميّه و نسخه اي که مرحوم نهاوندي در کتاب العبقري الحسان از آن استفاده کرده است، تاريخ قصه 293است، در اين نسخه براي پيشگيري از تحريف لفظ دويست به حروف نوشته شده است. ولي در کتاب هاي ديگرِ مؤلف سال 393مذکور است و اين تاريخ با سال فوت صدوق سازگار نيست و محتاج به توجيه است و امّا تاريخ 293مربوط مي شود به قبل از تولد صدوق و اخبار ايشان از زمان گذشته ايرادي ندارد.