پيام نگارنده به توده مردم
اين جانب در مسئله فيض ديدار حضرت مهدي - عجل اللَّه تعالي فرجه - در زمان غيبت کبرا، پيرو نظر فقهاي شامخين و محدّثان واقع بين مي باشم، نه طرفدار تفريط هستم و نه گرفتار افراط؛ آنچه مورد نظر اشخاص برجسته و شناخته شده باشد قبول دارم و به انظار و افکار استوانه هاي علم و دين، از مرحوم کليني و مفيد گرفته تا بزرگان عصر حاضر، احترام مي گذارم؛ همان گونه که علامه بحرالعلوم وامثال او فرموده اند اين فيض را در حال اختيار، تابع سنخيّت روحي با وليّ امر حضرت حجةبن الحسن العسکري مي دانم، آن هم در چتر استتار و حفظ اسرار.
اين چنين نيست که باب اين نعمت بر همه کس مسدود و اين طور هم نيست که بر همه کس مفتوح باشد، تا کار به جايي رسد که هر بيمار رواني يا درويش بياباني و دکاندار خياباني به خود اجازه دهد با ساختن يک خواب و يا تخيّل يک مکاشفه دروغين، خود را مدّعي ديدار و وابسته به آن شهريار معرّفي کند.
پيام من به توده مردم اين است که طبق حديث علوي که در هر حرکتي شناخت لازم است [1] در بدو امر مرجع تقليد خودشان را از طريق خبرگان عادل مشخّص کنند و بعد از آن، بدون تأييد آن مرجع در امر دين به گفته هيچ سخنران و به کتاب هيچ نويسنده اي اعتماد نکنند، حتي همين کتاب مرا بدون تأييد نخرند و نخوانند.
پيام من به همه آنهايي که از اقصي نقاط کشور، شبهاي چهارشنبه به اين اميد (ديدار امام) راهي جمکران مي شوند، اين است که ما مکلّف به تحصيل مقدّمات ملاقات نيستيم، تکليف ما پيروي از مکتب آن بزرگوار، يعني انجام واجبات و ترک محرمات است، امام را هم که ببينيم غير از اين از ما انتظار ندارد.
پس بياييم خود را اصلاح و از لوث گناه پاک سازيم، چه موفق به ديدار بشويم يا نشويم. با خود انديشه کنيم که آيا امام راضي است هر هفته هزاران زن، بدون اجازه شوهر و يا بدون همراهي با محارم خود، آن هم با حجاب ناقص و اجتماع مختلط به عنوان ديدن، به مسجد جمکران سفر نمايند؟!
آيا امام عليه السلام راضي است به نماز اهميّت داده نشود و محکمات ديني متروک و به فراموشي سپرده شود و به جاي آنها وقت خود را صرف شنيدن نوارهاي مبتذل و داستانهاي بي اساس بنماييم.
پيام من به اهل ديانت اين است که از امر به معروف ونهي از منکر فاصله نگيرند، با عبادات ساختگي و مجعول پير زنان و يا صوفيّه و قلندران ستيز کنند، با اسراف و تجمل هر چند در چتر مسجد و محراب باشد مبارزه کنند، زنان را از اختلاط با نامحرمان نهي کنند، با مدّاحان دروغين و واعظان غير راستين مبارزه نمايند و صحنه هدايت را به دست با کفايت عالمان دل سوز و فقيهان متفکّر بسپارند.
پاورقي
[1] تحف العقول، ص 119.