بازگشت

افراطها و تفريطها


در اين بخش از نوشتار بر خود لازم دانستم که بعضي از خرافات و کج انديشي ها را به ياد آورم تا گرفتار ترک نهي از منکر نشوم.

اين بحث را با مقدمه اي شروع مي نمايم.

علماي اخلاق گفته اند: عمده قواي انساني چهار قوّه است: عاقله، واهمه، شهويه و غضبيه؛ از تعديل قوه عاقله و حکمت؛ و از تعديل قوّه واهمه (نيروي تصميم گيري) عدالت؛ و از تعديل شهويه، عفت؛ و از تعديل غضبيه، شجاعت؛ به وجود مي آيد.

اين چهار اصل (حکمت، عدالت، عفت و شجاعت) ريشه تمامي اخلاق حسنه مي باشد.

آنچه در علم اخلاق مورد توجه است، تعديل قوا و جلوگيري از افراط و تفريط مي باشد. مقصود نگارنده در اين نوشتار، بررسي بعضي از افراطها و تفريطهاي قوه عاقله است که از افراط آن، به کج انديشي و ناباوري، و از تفريط آن، به ساده لوحي مي توان تعبير نمود.

آنچه مطلوب شرع و مورد توجه عقلا است، همان خوش فکري و حکمت است، اما زودباوري و ناباوري هر دو مذموم و ناپسندند، نبايد هر چه مي خوانيم و مي شنويم بدون دليل بپذيريم، و نبايد بدون دليل آن را به باد ايراد و انکار بگيريم؛ ابن سينا گفته است: آنچه را که امکان وجود دارد به مجرّد شنيدن نه باور کن و نه انکار، بلکه در بوته احتمال قرار ده و به دنبال برهان بر نفي و اثباتش برو.

متأسفانه از زمانهاي پيشين تا به امروز، جامعه گرفتار هر دو قشر افراطي و تفريطي بوده است، و انبياء در طول تاريخ با هر دو طائفه به مبارزه بر خاسته اند.

مشرکان، راهِ تفريط، و ملحدان، طريقِ افراط را پيموده اند. امروز هم ما گرفتار هر دو طائفه هستيم، بعضي به محکمات و بديهيّات عقيده ندارند، و بعضي به هر خواب و خيالي به قيمت جان پايبند مي شوند.

در زمان گذشته طرفداران خرافه، روستائيان وافراد بيسواد بودند، ولي امروز خرافه پذيري به افراد تحصيل کرده نيز سرايت نموده است.