بازگشت

توکل و اطمينان به استجابت دعا در مسجد جمکران


جناب مستطاب آقاي حاج حبيب اللَّه بيگدلي (از اخيار قم و والد محترم صديق مکرّم جناب آقاي حاج شيخ مهدي بيگدلي) فرمود: مرحوم آقاي حاج شيخ عباس قمي -محدّث معروف- برادري داشت به نام حاج مرتضي، اين مرد کاسب بود و چندان سوادي نداشت، امّا بسيار متديّن و خوش عقيده بود. روزي همسرش مي گويد: براي دخترمان رفته رفته بايد جهيزيه فراهم کرد. وي در جواب مي گويد: فعلاً وقت شوهر کردن او نيست. هر زمان به سنّ مقتضي رسيد، به مسجد جمکران مي روم و ترتيب کار را مي دهم. بعد از چند سال همسرش مي گويد: حالا وقت تهيه جهيزيه است، زيرا دختر به سن شوهرداري رسيده است.

حاجي مي گويد: رفتم مسجد جمکران تا ترتيب کار داده شود. مسجد مي رود و شب را بيتوته کرده، دعا و توسّل لازم را به عمل مي آورد. فرداي آن شب پياده برمي گردد. در اثناي راه، از درخت توتي که هنگام بهره برداريش رسيده بود استفاده مي کند و سپس، زير آن درخت مي خوابد. بعد از استراحت راهي منزل مي شود. وقتي وارد مي شود مشاهده مي کند که مرحوم آيت اللَّه سيد صدر الدين صدر موسوي، از علماي بزرگ قم، با طلبه جواني در اتاق نشسته اند. مرحوم آقاي صدر مي فرمايد: کجا بودي؟ نزديک يک ساعت است به انتظار تو هستم. ايشان جريان را گزارش مي دهد.

مرحوم آقاي صدر مي فرمايد: من آمده ام تا دخترت را براي اين روحاني جوان خواستگاري کنم؛ تمام مخارج عقد و عروسي و جهيزيه با خودم مي باشد. از دخترت اذن بگير؛ در صورتي که موافقت نمايد عقد ازدواج را جاري کنم. ايشان مطلب را با همسر و دخترش در ميان گذاشته موافقت آنان را جلب مي کند و در همان مجلس، عقد نکاح جاري مي شود و تمام هزينه را مرحوم صدر مي پردازد و پس از يک [1] هفته، مجلس عروسي برگزار مي گردد. وَمَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.


پاورقي

[1] سوره طلاق، آيه 3.