برخي از مدعيان دروغين بابيت در عصر غيبت
در ميان شيعيان، گروهي از همان آغاز غيبت به کذب و افترا، ادّعاي بابيت و سفارت نمودند که برخي از آنها عبارتند از:
1- ابومحمد شريعي؛ وي که از اصحاب امام يازدهم(ع) بود، نخستين شخصي است که «بابيّت» را به دروغ مدّعي گرديد و اين مقام را به خود نسبت داد. [1] .
2- محمدبن نصير نميري؛ مؤسّس فرقهِ «نصيريه» که پس از ابومحمد شريعي ادّعاي بابيّت نمود و از غلات است و حضرت حجّت(عج) او را لعن فرمود، هنگام مرگ زبانش سنگين شد، به گونهاي که وقتي پيروانش از او پرسيدند باب بعد از تو کيست؟ او با لکنت گفت: احمد. پيروانش مقصود او را که غرض کدام احمد است، نفهميدند و به سه فرقه تقسيم شدند؛ فرقهاي گفتند: مقصود او احمد فرزندش است و فرقهِ دوم گفتند: احمدبن موسي بن الفرات است و فرقهِ سوم به احمدبن ابي الحسين بن بشر گرويدند و هر سهِ آنان ادّعاي بابيّت نمودند. [2] .
3- حسين بن منصور حلاج، عارف مشهور، از مدّعيان بابيّت. [3] .
4- ابوجعفر، محمدبن علي شلمغاني معروف به ابن ابي العزاقر از مدّعيان بابيّت. [4] .
5- ابوبکر، محمدبن احمدبن عثمان بغدادي، برادرزادهِ ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعيد عمري سفير دوم حضرت حجّت(عج) از مدّعيان بابيّت. [5] .
6- احمدبن هلال کرخي (180-267ه.ق) از مدّعيان بابيّت؛ دربارهِ وي گفتهاند: «کان غالياً متّهماً في- دينه... ورد فيه ذموم عن سيّدنا ابي- محمد العسکري-». [6] .
7- ابودلف مجنون، محمدبن مظفّر الکاتب ازدي، صاحب کتاب «اخبارالشعراء» از مدّعيان بابيّت. [7] .
8- عبدالله بن ميمون القداح در سال 251 ه.ق مدّعي نيابت خاصه گرديد.
9- يحيي بن زکرويه (ذکرويه) در سال 281 ه.ق مدّعي نيابت خاصه و باب امام گرديد.
10- محمدبن سعد شاعر کوفي متوفّاي سال 540 ه.ق مدّعي باب امام گرديد.
11- احمدبن حسين رازي متوفّاي سال 670 ه.ق مدّعي باب امام گرديد.
12- سيد شرف الدين ابراهيم متوفّاي سال 663 ه.ق؛ مدّعي نيابت خاصه و باب امام گرديد. سپس مدّعي امامت شد. از شيراز به خراسان رفته، مدّتي در خراسان بود و هنگام برگشتن به شيراز داعيهِ خود را آشکار کرد. [8] .
13- حسين بن علي اصفهاني کاتب متوفّاي 853 ه.ق صاحب کتاب «ادب المرء».
14- علي بن محمد سجستاني بغدادي متوفّاي سال 860 ه.ق صاحب کتاب «ايقاظ».
15- محمد نوربخش، رئيس و مؤسّس فرقهِ نوربخشيه (795 - 896 ه.ق)؛ در سال 826 ه.ق مدّعي نيابت و باب امام گرديد و سپس مهدويت خود را اعلام نمود.
16- سيّد محمد هندي متوفّاي سال 987 ه.ق؛ وي که اديب و شاعر بود، در مشهد ميزيست و مدّعي بابيّت گرديد.
17- محمدبن فلاح مشعشع رئيس مشعشعين خوزستان که دعوي نيابت خاصه و بابيت نمود. سپس مدّعي مهدويت شد و در سال 841 ه.ق دعوت خود را آشکار نمود. وي سالها در خوزستان حکومت نمود تا آن که در سال 870 ه.ق وفات يافت. [9] .
18- عباس فاطمي؛ در اواخر قرن هفتم ميزيسته ادّعاي بابيّت خاصه و مهدويت نمود. وي داراي پيرواني بوده و دولتي تشکيل داد و شهر فاس را تصرّف نمود و در پايان کار به مکر و حيله به قتل رسيد و دولت وي منقرض گشت. [10] .
19- درويش رضا قزويني؛ متوفّاي 1041 ه.ق مدّعي بابيت بود و در عصر شاه صفي صفوي خروج کرد. وي از طايفهِ مانلو است و در زيِّ درويشان و قلندران به سياحت پرداخت. سپس به مقام رياست و رهبري رسيد. [11] .
20- شيخ مهدي مشهدي متوفّاي 1291 ه.ق داراي تأليفاتي چون الاسرار و الملاحم است، مدّعي بابيّت گرديد.
21- سيّد علي مشهدي بزّاز که در زمان سلطنت سلطان سليمان صفوي ميزيسته مدّعي بابيّت گرديد.
22- محمّد فاسي مغربي متوفّاي 1095 ه.ق صاحب کتاب سبيل الاولياء مدّعي بابيّت گرديد.
23- ميرزا محمد هروي؛ مدّتي در هندوستان بود و تأليفهايي دارد که نظم کلمات قصار حضرت اميرمؤمنان(ع) از آن جمله است. وي در زمان فتحعليشاه قاجار پس از آن که مدّعي بابيت گرديد، به قتل رسيد.
24- محمدبن عبداللّه حسان المهدي، پس از تحصيل در علوم ديني به حج رفت و از مکّه به صومال بازگشت و از مدّعيان اصلاح بود و در سال 1899 ميلادي خود را باب و سپس مهدي موعود اعلان نمود. وي مؤسّس فرقهِ صالحيه است.
25- محمد احمدبن عبدالله سوداني (1843 - 1885 م) از خاندان سادات حسيني، پس از تکميل علوم ديني به حج رفت و در بازگشت از مکّهِ مکرّمه خود را باب امام سپس مهدي موعود اعلام نمود و تمام قبايل کردخان و دارخور و بحرالغزال و سودان شرقي با وي بيعت کردند او به جنگ با انگليسيها که سودان را تصرّف کرده بودند پرداخت و خرطوم پايتخت سودان را فتح نمود و در ام درمان وفات يافت. [12] .
علاوه بر اين عدّهاي که اسامي آنان ذکر شد، هر از چند گاهي، افرادي به دروغ ادّعاي بابيت ميکنند. در قرن سيزدهم هجري آن که در اين ارتباط گروهي را به انحراف کشانيد، سيد علي محمد شيرازي بود که فرقهِ ضالّهِ بابيه را بنا نهاد و تفصيل ماجراي وي در همين مجلّه آمده است. در سالهاي اخير، برخي ديگر از اين موضوع سوء استفاده کرده و به دروغ ادّعاهايي را مطرح کردند، ولي مورد قبول ديگران قرار نگرفتهاند.
به خواست خداوند، در نوشتار آتي از فرقهِ ضالّه بهائيت که پس از بابيّت به وجود آمد، سخن خواهيم گفت.
پاورقي
[1] بحارالانوار: 51: 367.
[2] معجم رجال الحديث، ابوالقاسم خوئي: 17: 336-338.
[3] بحارالانوار: 51: 369؛ معجم رجال الحديث: 6: 97.
[4] بحارالانوار: 51: 371؛ معجم رجال الحديث: 17: 53.
[5] معجم رجال الحديث: 17: 297.
[6] جامع الرواه: 1: 74؛ بحارالانوار: 51: 368؛ معجم رجال الحديث: 2: 367-371.
[7] جامعالرواه: 2: 202؛ معجم رجال الحديث: 17: 296.
[8] تاريخ وصاف، ص 191 - 192؛ مدّعيان نبوت و امامت، ص 263 - 264.
[9] تاريخ پانصد ساله خوزستان، کسروي، ص 23 به بعد؛ مدّعيان نبوّت و مهدويت، ص 265-271.
[10] مدّعيان نبوّت و مهدويت، ص 265.
[11] همان، ص 276.
[12] دائرهالمعارف تشيّع، ج 3، ص 3 و 4.