بازگشت

توضيح و بيان ديگر


با بررسي هاي به عمل آمده، مي توان به بيان ديگر، مطالب را جمع بندي کرد و اين گونه توضيح داد که ختم نبوت، مستلزم ختم رسالت و شريعت است.

توضيح اين که نبوّت، عبارت است از اين که از جانب خداوند، به فردي، وحي شود که او به مقام نبوت برگزيده شده است، و نيز معارف و احکام الهي که بيان کننده ي اصول و فروع دين است، به او وحي گردد. رسالت، به اين معنا است که از ميان کساني که به مقام نبوّت برگزيده شده اند، از جانب خداوند، مأموريّت ويژه اي يافته اند تا معارف و احکام الهي را در سطحي وسيع تر، به بشر ابلاغ کنند و با کوشش در جهت اجراي آن ها در جامعه ي بشري، بشريّت را به سوي کمال و سعادت سوق دهند. البته، پيامبران الهي، هر دو مقام را داشته اند؛ يعني، هم حامل وحي و شريعت آسماني بوده اند و هم مسئوليّت ابلاغ و اجراي آن احکام را در جامعه ي بشري بر عهده داشته اند. از اين رو، قرآن کريم، آن جا که از نبوت عامّه سخن گفته، گاهي از پيامبران با واژه ي «النبيّين» [1] تعبير آورده است که مسئوليت «بشارت» و «انذار» مردم را بر عهده داشتند و گاهي با واژه ي «رُسُلَنا». [2] گويا آنان به خاطر گستردگي کار، چه بسا نياز داشتند از «بيّنات» و «معجزات» بيش تري استفاده کنند.

با اين بيان، مطلب ديگري هم به دست مي آيد و آن اين که مي توان فرض کرد که کسي در شرايطي داراي مقام نبوّت باشد، ولي هنوز به مقام رسالت دست نيافته باشد و در زمان بعد، به عنوان رسول برگزيده شود، ولي عکس آن (کسي رسول باشد و به نبوت مبعوث نباشد) معقول نيست؛ زيرا، برگزيده شدن به مقام رسالت، بدون اين که داراي مقام نبوّت باشد و شريعت الهي به او وحي شده باشد، نامعقول است.

پيش از اين هم، يادآوري کرديم که در روايت آمده، تعداد پيامبران، صد و بيست و چهارهزار نفر است که از ميان آنان، سيصد و سيزده نفر، علاوه بر منصب نبوّت، داراي منصب رسالت اند. [3] .

يادآوري اين نکته هم لازم است که اگر چه پيامبران صاحب شريعت، طبق نظريه ي مشهور، پنج پيامبر بزرگ الهي (نوح (عليه السّلام) ابراهيم (عليه السّلام) موسي (عليه السّلام) عيسي (عليه السّلام) پيامبر اکرم (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم)) بوده اند، ولي وحي نبوّت و شريعت، به آنان اختصاص نداشته و مشترک ميان همه ي پيامبران الهي بوده است، حتي پيامبران قبل از حضرت نوح (عليه السّلام) نيز اگر چه داراي شريعت به معناي مصطلح آن که با کتاب همراه است، نبودند، امّا آنان نيز از وحي الهي برخوردار بودند و آن چه براي هدايت مردم نياز داشتند، از طريق وحي به آنان ابلاغ مي شد.

بنابراين، خاتميّت در مبحث نبوت، بيان کننده ي سه مطلب است:

1- پس از پيامبر اسلام (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) فردي به عنوان «نبي»، از جانب خداوند برگزيده نخواهد شد؛ يعني، به کسي وحي نخواهد شد تا او پيامبر الهي باشد.

2- پس از پيامبر اکرم (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) و شريعت اسلام، شريعت ديگري از جانب خداوند، براي بشر تشريع و نازل نخواهد شد و شريعت اسلام تا آخرالزمان، جاودانه باقي خواهد ماند.

3- پس از پيامبر اسلام (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) هيچ کس به عنوان «رسول خداوند» که مأموريّت ابلاغ شريعت جديدي به مردم دارد، مبعوث نخواهد شد و از آن جا که باب نبوت، بسته است، باب رسالت نيز بسته خواهد بود. [4] .


پاورقي

[1] فبعث الله النبيين مبشّرين ومنذرين»، بقره: 214.

[2] لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات» حديد: 35.

[3] ر.ک: معاني الأخبار، ص 333؛ بحارالأنوار، ج 11، ص 33.

[4] کلام تطبيقي (3) ص 106 - 108، علي ربّابي گلپايگاني، (با تصرّف اندک)، دفتر تحقيقات و تدوين متون درسي مرکز جهاني علوم اسلامي.