دلايل نفي خاتميت
با طرح نبوّت جديد از سوي «باب» و پس از او، ميرزا حسينعلي نوري (معروف به بهاء)، طرفداران و پيروان آنان، درصدد تفسير و توجيه و تأويل «خاتميّت نبوّت پيامبر اسلام (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم)» پرداختند تا به زعم خودشان، ثابت کنند در اسلام، راه رسالت و ظهور نبيّ صاحب شريعت و دين جديد، باز است و آن چه که ختم شده، نبوّت رؤيايي و تبعي است و لذا وحي و الهام رؤيايي، وجود ندارد!
يکي از پيروان اين گروه، به نام «روحي روشني» در کتاب «خاتميّت» مي نويسد:
بزرگ ترين حجابي که مانع عرفان و ايقان مسلمين گرديده و آن ها را از شاطي بحر عرفان و معرفت حضرت رحمان محروم کرده، کلمه ي «خاتم النبيين» است و حديث «لانبيّ بعدي»، در صورتي که معناي آن، نه آن چنان است که مسلمين پنداشته اند. و آيه ي قرآن مجيد و احاديث، به هيچ وجه، دلالت بر عدم تجديد شريعت نمي نمايد.
سپس شرحي در اين باره از «فرائد گلپايگاني» [1] و کتاب درج لئالي هدايت [2] و تبيان و برهان [3] آورده و چنين نتيجه گرفته که «نبي»، در لغت، «غيبگو» را گويند و لذا به انبيايي که داراي شريعت تازه نبودند، اطلاق مي شود، ولي «رسول»، به پيغمبراني اطلاق مي شود که مستقيماً به وسيله ي امواج روحاني و اشعه ي رحماني، با ذات منيع لايدرک الهي ارتباط داشته، و داراي کتاب جديد و شرع جديد مي باشند.
در همين ارتباط مي گويد:
مقصود از «رسول»، کسي است که مِنْ عندِالله، مأمور تشريع شرع جديد باشد و «نبي»، کسي است که مأمور به ترويج و نگاهباني شريعت قبل باشد. به عبارت ديگر گوييم، «رسول»، آن است که داراي کتاب باشد و «نبي»، آن است که کتابي از طرف خدا بر او نازل نشود.»
وي، سپس با اشاره به آيه ي شريف: «ما کان محمّد أبا أحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبيّين» [احزاب:40] و حديث متواتر «لانبيّ بعدي»، نتيجه مي گيرد که ظهور نبيِّ صاحب شريعت و دين جديد، نفي نشده است.
نيز در بحث از کلمه ي «نبي» مي گويد:
بعث رسول و نبي صاحب شريعت، ختم نشده، بل ظهور انبياي تابع و غيرمستقل که در خواب ملهم شوند، ختم گرديده است... بنابراين، جمله ي «خاتم النبيين» دلالت بر ختم و انقطاع بَعْثِ رسول ندارد؛ زيرا، هر رسولي، نبي نيست تا از ختم نبوت، ختم رسالت هم لازم آيد. [4] .
پاورقي
[1] فرائد، ص 35، ابوالفضل گلپايگاني.
[2] نوشته ي اشراق خاوري.
[3] نوشته ي احمد حمدي.
[4] ر.ک: خاتميّت، روحي روشني، فصل اوّل، و نيز ص 33 و...