بازگشت

ادعاهاي دروغين باب و بابيان


چنان که در مقاله ي پيشين آمده بود، ميرزا علي محمّد شيرازي (1235 - 1266 ه.ق) در حالي که بيست و پنج سال از عمرش مي گذشت، خود را نماينده ي خداوند بر روي زمين خواند که موظّف است مردم را براي ظهور عدل خداوندي و آمدن موعود جميع ملل و کتب آسماني آماده کند!

بهايي يان (که در آينده به نقد و بررسي آن مي پردازيم) براي زمينه سازي جهت پذيرش نبوّت پيامبر دروغين ديگر، تلاش دارند که ميرزا علي محمد (معروف به «باب») را از جمله پيامبران خداوند محسوب کنند که به اراده ي خداوند متعال بعد از حضرت رسول اکرم (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) مبعوث گشت و اهل عالم را به ديني جديد دعوت کرد!

پيروان مسلک ساختگي بهايي، مدّعي اند که «باب» دو مقام داشت:

الف) پيامبري مستقل و صاحب کتاب بود!

ب) مبشّر (بشارت دهنده) به ظهور پيامبر ديگري به نام ميرزا حسينعلي بود!

آنان در اين ادّعاي پوچ، افراط و اِعلام کردند، «باب» از جمله انبياي اولوالعزم و صاحب وحي الهي است! آنان، «باب» را در اين مقام، شبيه و نظير حضرت موسي و حضرت عيسي و حضرت محمد (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) دانستند که صاحب شريعتي مستقل و آييني جديد است.

نيز گفته اند، ايشان، «همان موعود مقدّسي هستند که به ظهورش، وعده ي جميع پيامبران قبل تحقّق يافته است» و «از جمله مظاهر مقدّسه ي الهيّه و داراي سلطنت و اقتدار مطلقه و حايز کلّيّه ي حقوق و مزاياي رسالتي مستقله است»!

به زعم آنان، اگر چه دوره ي «باب»، فقط نُه سال طول کشيد ولکن اين دوره ي کوتاه، نبايد به هيچ وجه ميزان سنجش حقّانيّت و عظمت امر وي قرار گيرد! چرا که مدّت زمان يک آيين، به اراده ي خداوند متعال است که هر موقعي که اهل عالم را محتاج تعاليم جديد بداند، پيامبر جديدش را ظاهر مي سازد! [1] .

ميرزا علي محمّد شيرازي مي گفت: «حضرت حجّت، ظاهر شد به آيات و بينّات به ظهور نقطه بيان که بعينه، ظهور نقطه ي فرقان است.» [2] و «شبهه نيست که در کور نقطه ي بيان، افتخار اولوالألباب به علم توحيد و دقايق معرفت و شئونات ممتنعه نزد اهل ولايت بود. از اين جهت، خداوند عالم، حجّت او را مثل حجّت رسول خدا در نفس آيات قرار داد». [3] .

«باب»، در تفسير سوره ي يوسف، ادّعا کرده است: «إنّ الله قد أوحي إليّ إن کنتم تحبّون الله فاتبّعوني».

نيز گفته است: «من، از محمّد افضل ام، چنان که پيغمبر گفته: بشر از [آوردن ] يک سوره ي من، عاجز است، من مي گويم: بشر از يک حرف کتاب من عاجز است؛ زيرا، محمّد، در مقام الف و من، در مقامِ نقطه هستم». [4] .

وي، در نامه اش به شهاب الدين آلوسي آورده است: «قد بعثني الله بمثل ما قد بعث محمّداً من قبل... قد رفع کلّ ما أنتم به تعملون». [5] .

وي در کتاب البيان آورده است: «قسم به خدا! امر من، از امر رسول الله عجيب تر است. او، در ميان عرب تربيّت شد و من، در ميان عجم و در سن بيست و پنج سالگي...».

از ديگر اباطيل او، اين است: «اوّل مَنْ سجد لي محمّد، ثمّ علي، ثمّ الذين شهدوا من بعده». [6] .


پاورقي

[1] مطالب منقول، از اينترنت (در معرّفي آيين باب و بهاء) اخذ شده است، آدرس آن: http: //www.banai.org.

[2] بيان، واحد اول، باب 15.

[3] بيان، واحد دوم، باب اول؛ نيز ر.ک: بيان، واحد سوم، باب 14؛ بيان، واحد اول، باب دوم.

[4] مفتاح، باب الأبواب، ص 77.

[5] نصائح الهدي إلي مَنْ کان مسلمِ فصار بابيّاً، علاّمه شيخ محمّدجواد بلاغي، ص 16. اين کتاب، به زبان فارسي، توسط سيد علي علامه فاني اصفهاني ترجمه شد و با نام «نصيحت به فريب خوردگان باب و بهاء» نشر يافت. چاپ اوّل، 1331 ش، اصفهان، و چاپ دوم، 1405 ق، چاپخانه اسلام، قم.

[6] نصائح الهدي، ص 16.