ادعاي بابيت
پس از انتشار جانشين شدن سيّد علي محمّد در سال 1260 ه ق وي، فرصت را غنيمت شمرد، از استقبال عدّه اي از شيخيّه استفاده کرد، پاي را از جانشيني استادش فراتر نهاد و در خانه ي خود، در شيراز، نخستين بار دعوت را به ملّا حسين بشرويه آشکار ساخت و خود را «باب» امام دوازدهم شيعيان (يعني واسطه ي ميان مردم و امام زمان عليه السلام) معرّفي کرد. بر اين اعتقاد اصرار داشت که براي پي بردن به اسرار و حقايق بزرگ و مقدّس ازلي و ابدي، بايد مردم به ناچار از «در» بگذرند و به حقيقت رسند. لذا مي گفت: «مردم، بايد به من ايمان آورند تا به کمک من - که واقف به اسرار هستم - بر آن اسرار دست يابند.»
ادّعاي سيّد علي محمّد شيرازي، چون شگفت آورتر از دعاوي ساير رقيبان بود، واکنش بزرگ تري يافت و نظر گروهي از شيخيّان به سوي او معطوف گشت تا آن که درمدّت پنج ماه، هجده تن - که اغلب آنان از شاگردان سيّد کاظم رشتي و همگي شيخي مذهب بودند - پيرامون اش را گرفتند. [1] بعدها، سيّد علي محمد، آنان را حروف «حي» ناميد.
سيّد علي محمّد، غالباً، اين حديث مشهور را مي خواند: «أنا مدينة العلم و عليّ بابها» و مقصودش اين بود که همان گونه که رسيدن به خداوند، جز از طريق رسالت و ولايت ممکن نيست، رسيدن به اين مراتب هم جز از طريق واسطه، مشکل و غير ممکن است و او، همان واسطه ي کبرا است. [2] .
نويسنده ي بابي مسلک کتاب «نقطة الکاف» آورده است:
[وي] در سنه ي اوّل، ادّعاي بابيّت نمودند و در سنه ي دوم که ادّعاي «ذکريّت» فرمودند [!]مقام بابيّت خود را مفوّض به جناب آخوند ملّا حسين [بشرويه] نمودند. لهذا ايشان، «باب» گرديدند و در سنه ي اوّل، «باب الباب» بودند. [3] .
بر اساس بعضي از گزارش هاي ديگر، سيّد علي محمّد شيرازي، پس از مراجعت از سفر مکه، به همراه يکي از مريدان اش به نام محمّد علي بارفروشي، وقتي به بوشهر رسيد، دستور داد تا در يکي از مساجد اين شهر، عبارت «أشهد أنّ عليّاً قبل نبيل «بابُ» بقيّةِ اللّه» را در اذان داخل کنند؛ [4] که تصريح دارد بر اين که «علي» قبل از «نبيل» (علي نبيل) که به حساب جُمل با «علي محمّد» برابر مي شود - باب امام زمان عليه السلام است.»
علي محمّد شيرازي در تفسير سوره ي يوسف، آورده است:
يا أيّها الملأ أنا باب إمامکم المنتظر يقول من اتّبعني فإنّه منّي و مَنْ عصاني فإنّ اللّه قد أعدّ له في القيامة ناراً من نار حديد کبيراً. [5] .
و نيز آورده است:
يا عباداللّه! اسمعوا نداء الحجّة من حول الباب... [6] .
پاورقي
[1] مؤلف الکواکب الدرّية، اسامي هجده تن را چنين آورده است: حاجي ملاّ محمّد علي بار فروشي (ملقّب به «قدوس»)؛ ملاّ حسين بشرويه (ملقب به «باب الباب»)؛ آقا ميرزا محمّد باقر (از خويشان باب الباب که او را «ميرزا باقر کوچک» گفتند. گويا، پسر خالوي باب الباب بوده است)؛ آقا محمّد حسن (برادر باب الباب)؛ ملّا علي بسطامي (که سبب ايمان حاج سيّد جواد کربلايي و مبشّر و مبلّغ درعراق عرب بود)؛ قرة العين طاهره؛ شيخ محمّد ابدال؛ آقا سيّد حسين يزدي (ولد آقا سيد احمد معروف به «کاتب وحي»)؛ ميرزا محمّد روضه خوان يزدي؛ سعيد هندي؛ ملّا محمد خويي؛ ملّا خدابخش قوچاني (که به سبب کثرت علم و تحقيق، او را ملّا علي رازي گفته اند)؛ ملّا جليل ارومي؛ ملّا باقر تبريزي (که حامل جعبه و قلم دان و الواح نقطه ي اولي به جهت بهاءالله توسّط ملّا عبدالکريم قزويني بوده است.)؛ ملّا يوسف اردبيلي؛ ميرزا هادي قزويني؛ ميرزا محمّد علي قزويني (اين دو، برادر بودند و در قلعه ي طبرسي (در مازندران) کشته شدند)؛ ملاّ حسين بجستاني (که بعد از قتل باب، دچار تزلزل شد.).
ر.ک: الکواکب الدرّيّة في مآثر البهائية، عبدالحسين آيتي (آواره)، ج 1، ص 43. اين کتاب، در 575 صفحه در سال 1342 هجري قمري درمصر به چاپ رسيد. مؤلف، پس از آن که از فرقه ي ضالّه ي بهائيت روي گردانيد، ردّيه اي بر اين کتاب و عقيده ي سابق خود نوشت که با نام کشف الحيل، در چهار جلد نشر يافته است.
[2] ر.ک: دائرةالمعارف الشيعية العامّة، محمد حسين اعلمي حائري، ج 6، ص 20.
[3] نقطةالکاف، حاجي ميرزا جاني کاشاني، ص 181.
[4] بهائيان، محمّد باقر نجفي.
[5] احسن القصص، ذيل آيه ي 55 از سوره ي يوسف.
[6] همان.