تحليل و بررسي
آن چه که آورده شد، نمونههايي از خرافات «باب» و «بهاء» دربارهِ الوهيّت و ربوبيت آنها بود. بديهي است که اعتقاد به خداي عالم و حکيم و آفريدگار جهان هستي علاوه بر ادلّهِ عقلي و نقلي، در سرشت و درون هر انساني هست که اگر درست هدايت گردد، جاي هيچ شک و شبههاي باقي نميماند.
با اين وصف، در طول تاريخ برخي به بيراهه رفتند و به جاي پرستش خداي يگانه، به پرستش بتها و خدايان ساختگي پرداختند و گروهي هم دو گانه پرستي (ثنويت) را در پيش گرفتند و برخي ديگر سر از تثليث و سهگانه پرستي در آوردند.
پيامبران الهي، مهمترين نکتهِ دعوت خود را، توحيد و پرستش خداوند متعال قرار دادند.
قرآن کريم، با يادآوري مأموريت و رسالت گروهي از پيامبران الهي مانند: نوح، صالح، هود و شعيب عليهم السلام، سخن آنان را دربارهِ بندگي خداوند ميآورد که به مردم چنين ميگفتند:
(...يا قوم اعبدوالله مالکم من اله غيره). [1] .
قرآن، بت پرستي را محکوم و گناه شرک را قابل بخشش نميداند [2] و از بت شکن تاريخ و منادي توحيد، حضرت ابراهيم عليه السلام ياد ميکند و برهانهاي الهام بخش و سخنان زيباي او را در محکوميت بتان، نقل ميکند. [3] .
قرآن، يهود و نصاري را دربارهِ اين که «عزير» و «عيسي» را فرزندان خدا ميناميدند نکوهش کرده [4] و آن را نوعي بتپرستي ميداند. هم چنان که گروهي از بتپرستاني که فرشتگان را خدا ميدانستند، سرزنش ميکند و خداوند را از خويشاوندي با هر موجودي منزّه ميداند. [5] در اين جا انحراف عقيدتي برخي از پيروان حضرت عيسي عليهالسلام را ياد آور ميشود و ميفرمايد:
و آن گاه که خداوند به عيسي بن مريم ميگويد: «آيا توبه مردم گفتي که من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب کنيد؟!...»، (او ميگويد:)
منّزهي تو! من حق ندارم آن چه را که شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخني را گفته باشم، تو ميداني. تو از آن چه در روح و جان من است، آگاهي و من از آن چه در ذات (پاک) توست، آگاه نيستم! به يقين تو از تمام اسرار و پنهانيها با خبري.
من، جز آن چه مرا به آن فرمان دادي، چيزي به آنها نگفتم. (به آن ها گفتم:) خداوندي را بپرستيد که پروردگار من و پروردگار شماست... [6] .
در ديدگاه قرآن، آنان که حضرت عيسي را خدا يا فرزند خدا [7] ، يا يکي از خدايان سه گانه [8] مينامند، کافرند و لذا به پيامبر اسلام (ص) دستور داده شده که به نصارا بگويد: بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما عادلانه است برويم؛ اين که جز خداي چيزي را نپرسيتم و براي او شريکي قايل نشويم و همديگر را به جاي خدا، به نام ربّ نخوانيم. [9] .
اين تأکيد در جاي جاي قرآن کريم آمده است. چنان که مأموريت همهِ پيامبران را توحيد و پرستش خداوند بزرگ دانسته [10] ، و همهِ مردم را به آن فرا خوانده است [11] و بالاخره حکم پروردگار جهانيان بر اين تعلّق گرفته که غير او پرستش نشود. [12] .
با توجّه به اين آيات و نيز دستورهاي ديگر قرآن کريم، نکتهاي ديگر از تعاليم قرآن را ميبينيم که براي جلوگيري از اين که مسلمانان درباره پيامبر و ساير رهبران ديني خود به اين گونه لغزشها و انحرافات فکري دچار نشوند، و آنها را خدا، فرزندان خدا، همه کارهِ خدا، ربّ و... و خود را بندگان آنان نپندارند.
آنها را به جاي خدا نپرستند و در نتيجه گمراهيها، بدآموزيهاي تخيّلات و بتپرستيها را به دين مقدّس اسلام راه ندهند، پيشگيريهاي به جايي کرده است، مانند اين که به پيامبر اسلام (ص) دستور ميدهد، بگو همانا من بشري مثل شما هستم؛ تنها امتيازي که دارم اين است که از جانب خداوند به سوي من وحي فرستاده ميشود. [13] و نيز ميفرمايد:
انّک ميّت و انّهم ميّتون ثّم انّکم يوم القيمه عند ربّکم تختصمون. [14] .
تو و آنها همگي خواهيد مرد و روز واپسين پيش پروردگارتان محاکمه خواهيد شد
و در جاي ديگر ميفرمايد:
و ما محمّد الاّ رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابکم. [15] .
محمّد (ص) شخصي جز فرستادهِ خدا نيست و پيش از او هم پيامبراني آمده و رفتهاند. اگر او نيز مثل گذشتهاش مرد يا کشته شد، آيا به گمراهي گذشتهتان برميگرديد؟!.
با توجّه به نکاتي که گفته شد، متأسّفانه هواپرستي و گمراهي در سران بابيّت و بهائيت غالب گرديد و آنان را به انحراف بزرگي دچار کرد، به طوري که از موقعيت به دست آمده سوء استفاده کرده، خود را در برابر پيروان غافل، «ربّ» جلوه دادند و ادّعاي خدايي کردند.
تعابير نادرستي که در کتابهاي بهائيان آمده است، موجب بيزاري هر عاقلي ميگردد.
چگونه برخي ميپندارند که جمال اقدس ابهي - حسين علي نوري - بر تخت ربوبيّت کبري و جمال اقدس ابهي تکيه زد و با اسما و صفاتش بر اهل زمين تجلّي ميکند. [16] .
اين نوع تعاليم کجا و آموزههاي اسلام کجا؟ اسلام، مردم را به پرستش خالق هستي فرا ميخواند و بهائيان افراد را به پرستش مخلوق ضعيف دعوت ميکنند. آيا چنين آييني جز شرک چيزي ديگري است؟! جا دارد يک بار ديگر فريب خوردگان اين فرقه که اظهار ميکنند اسلام را - هم - به عنوان يک دين آسماني قبول دارند و قرآن را به عنوان کتاب وحياني حضرت محمد (ص) ميپذيرند، در آيات قرآني تأمّل و دقّت کنند که ميفرمايد:
(و قال ربّکم ادعوني استجب لکم انّ الّذين يستکبرون عن عبادتي سيدخلون جهنّم داخرين) [17] .
پروردگار شما گفته است، مرا بخوانيد تا «دعاي» شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبّر ميورزند، به زودي با ذلّت وارد دوزخ ميشوند.
پاورقي
[1] اعراف / 59، 65، 73و 85.
[2] ر.ک: انبياء / 60؛ انعام/ 76،77.
[3] ر.ک: صافّات / 85 -96.
[4] توبه / 31.
[5] اسراء / 40.
[6] مائده / 116 -117.
[7] مائده / 78.
[8] مائده/ 79.
[9] آل عمران / 59.
[10] انبياء / 25، نحل /36.
[11] نحل / 51.
[12] بني اسرائيل / 23.
[13] ر. ک: کهف / 107؛ فصّلت / 6.
[14] زمر / 31.
[15] آل عمران / 144.
[16] دروس في الديانه البهائيه، ص 81: انّه اليوم استوي علي عرش الربوبّيه الکبري جمال الاقدس الابهي و يتجلّي علي اهل الارض بکلّ اسمائه الحسني و صفاته العليا.
[17] غافر / 60.