چرايي دولت اخلاقي
علّت انتخاب اين فرضيه و تأکيد فراوان بر کارويژه کمال گرايانه و سياست اخلاقي دولت چيست؟ چرا درساختار امامت وشئون مختلف امام عليه السلام به آموزه «تتميم مکارم اخلاقي» و«رشد وکمال انسان ها» وتربيت نفوس تأکيدشده است؟ چه نيازي به طرح نظريه اخلاقي دولت - آن هم در جامعه آرماني موعود - هست؟ آيادولت مهدوي،بيشتر وفراتر از هر چيزي، به پرورش فضايل اخلاقي، رهنموني مردم به عبوديت و عبادت، تزکيه وتربيت نفوس و رشد دانايي و فکري مي پردازد؟ آيا تنظيم امور مادي و معاش انسان ها، تأمين رفاه وامنيت و برقراري عدالت و قسط در راستاي تعالي انسان ها قابل تفسير است؟
عصر پيشاظهور، عصر فساد اخلاقي، انحرافات و کژروي هاي عقيدتي، فرهنگي و اجتماعي، فزوني فساد سياسي، کم فروغي اخلاق و معنويت، افزايش شهوت راني و هوس بازي، گسترش ظلم و ستم و بي عدالتي، فراگيري الحاد و دين گريزي، جهالت مدرن و... است و تنها يک دولت اخلاقي، مي تواند اين نابساماني ها و کاستي ها را از بين ببرد.
بشر عصر پيشاظهور، تحت تبليغات و ترويج افکار شيطاني و شهواني، غرق در زندگي مادي و سکس مي شود. بدين جهت دچار تباهي اخلاق و فساد سياسي - اجتماعي شده و جامعه گرفتار بحران معنويت، بحران انسانيت و بحران اخلاق و فرهنگ مي گردد (چنان که در عصر حاضر شاهد تحقّق بسياري از امور ياد شده هستيم). برآمد اين تباهي، زوال تمدّن و فرهنگ بشري، دور شدن از کمال و سعادت واقعي و گرفتاري در دام شيطان و بروز معضلات و مشکلات اساسي در روند حرکت تکاملي بشر است.
وضعيت «اخلاقي - اجتماعي» عصر پيشاظهور را مي توان ذيل چند گزينه بررسي کرد: