پيش درآمد
در فصل هاي پيش دو فرض (انتقام گيري و دولت اقتدارگرا) مطرح و بعضي از جنبه هاي آنها نقد و بررسي گرديد. مهم ترين نکته در اين دو فرض تحقّق اهداف قيام، به وسيله قدرت نظامي و خشونت و رسيدن به صلح و امنيت و عدالت بود. روشن شد که اين دولت، انتقام گير و اقتدار طلب نيست و ماهيت آن از خشونت طلبي و سخت گيري و به کارگيري دائمي از قدرت نظامي به دور است. در فصل حاضر دولت مهدوي عليه السلام از چشم اندازي ديگر بررسي مي شود و آن توجه به ابعاد تربيتي و معنوي انسان ها و تحقّق اهداف غايي قيام با تغيير در رفتار، کردار، اخلاق و بينش آنان است. به عبارت ديگر غاياتي که در فلسفه تاريخ اسلام مطرح است (عبادت، عبوديت و تقرب به خدا و کسب فضيلت ها)، تنها با وجود دولتي امکان پذير است که به ابعاد تربيتي، روحي و اخلاقي انسان ها و احياي جان هاي مرده توجّه بيشتري دارد و بر تزکيه و تهذيب نفس و رشد علم و دانايي و خردورزي آنان مي پردازد.
براي تبيين اين ديدگاه و ترسيم چهارچوب نظري فرضيه، سه مقدمه بايسته، طرح مي شود:
يک. پيوند اخلاق و سياست
دو. نظريه جامعه مشترک المنافع اخلاقي (کانت)
سه. نظريه دولت اخلاقي (هگل)
با اين سه مقدمه و استفاده از برخي انگاره هاي آينده نگرانه آنها (همچون تأکيد بر امور اخلاقي و تربيتي انسان ها، نياز به جامعه و دولت اخلاقي، جنگ خير و شرّ، کمال و تعالي انسان ها و...)، تدوين و توضيح فرضيه اين تحقيق و اثبات بايستگي اخلاق در سياست و حکومت و نياز به تربيت اخلاقي انسان ها، بهتر امکان پذير مي شود. روشن است که بيان اين مقدمات (به خصوص نظريات کانت و هگل) به عنوان تأييد و استفاده از ابعاد مختلف آنها نيست؛ بلکه براي تأييد و تقويت فرضيه پژوهش حاضر و کاربرد بخش هاي مربوط به اين بحث است.
با توجّه به پيش فرض هاي اين پژوهش، مباني هستي شناختي، معرفت شناختي و انسان شناختي ما با ديدگاه هاي دانشمندان غربي - به خصوص اين دو نظريه پرداز - تفاوت هاي بنيادين دارد. اخلاق دين محور اسلام، با اخلاق کانتي و هگلي تفاوت فراوان دارد. مباني فکري و انديشه اي ما بر خدا محوري، معنويت، دين داري و پيوند دنيا و آخرت استوار است. از طرفي گفته شد که ديدگاه هاي فيلسوفان تاريخ، به «جبري گرايي» و «سلب اختيار انسان ها» منجر مي شود و احتمالي بيش نيست (يقيني و قطعي نيست). اما ديدگاه هاي دين محورانه، به اراده و اختيار انسان ها توجّه زيادي دارد و قطعيت و ضرورت پايان تاريخ بر اساس پيشگويي هاي وحياني است (حتمي است، نه جبري).
پس از منظرهاي مختلف، ديدگاه هاي کانت و هگل قابل نقد و بررسي است [1] که جاي آنها در اينجا نيست و از همين تفاوت ها است که فرضيات ديني، شکل استوار و جديدي پيدا مي کند.
پس از بيان اين توضيحات، به بيان سه مقدمه ياد شده مي پردازيم:
پاورقي
[1] براي مطالعه نقد و بررسي آراي کانت و هگل مي توان به منابع مربوطه مراجعه کرد.