کاربرد قدرت براي اقامه حق
بر اساس آموزه هاي بنيادي و اصلي دين اسلام، هدف از استفاده از قدرت، به پا داشتن حق و دفع باطل است. سيره پيامبرصلي الله عليه وآله، حضرت علي عليه السلام و امام حسين عليه السلام و منش امام مهدي(عج) بيانگر اين انگاره است. دين اسلام در عرصه عمل و رفتار اجتماعي، براي حق بالاترين ارزش را قائل است و در مقام کاربرد قدرت، معتقد است که آن را بايد براي به پا داشتن حق و نفي باطل مورد استفاده قرار داد (بر عکس تمامي دولت هاي باطل در همه دوران هاي تاريخ که قدرت را براي نفع شخصي، رسيدن به مقام و ثروت و شهرت و نابودي رقيبان و... به کار برده اند). امام علي عليه السلام پس از کسب خلافت فرمود: «... اين کفش پاره در نزد من دوست داشتني تر از حکومت بر شما است؛ مگر اينکه حقي را به پا دارم و يا باطلي را دفع کنم». [1] همچنين از ديدگاه اسلام کاربرد بنيادين قدرت براي تحقق عدالت و نفي ظلم است. [2] پس از آنکه حضرت قيام کرد و ظلم و فساد را از بين برد و عدالت را برقرار ساخت، ديگر نيازي به کاربرد زور و قدرت نيست؛ چنان که در روايات متواتري آمده است: «يملأ الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً». [3] .
نتيجه نقد و بررسي اين فرض، اين است که هر چند سند بعضي از روايات، مخدوش و صحت آنها با مشکل مواجه است؛ اما به طور کلي پاسخ هاي گوناگوني - با فرض صحّت آنها - قابل ارائه است. اصولاً دولت، ايشان دولت رحمت، عطوفت و کمال خواه است و به رشد عقلي و خلقي انسان ها توجّه ويژه اي دارد.
اين با اقتدارگرايي و استبداد به دست نمي آيد و حتي نياز دائمي به استفاده از قدرت و نيروي نظامي نيست. روايات موجود درباره جنگ و ستيزش نيز محدود به دوره هاي آغازين قيام و پيش از تشکيل حکومت است و پس از استقرار دولت اخلاقي امام مهدي(عج)، جنگ و ستيزش ها تقليل مي يابد يا از بين مي رود و ديگر نيازي به سلاح و قدرت فيزيکي نيست.
حتّي آن حضرت در آغاز قيام، ابتدا با منطق و برهان و گفت و گو، سعي در ارشاد همه مردم و پرهيز از خشونت و درگيري دارد و تنها در صورت مخالفت و دشمني با آن حضرت، به جهاد با آنان مي پردازد و اين جهاد، از امدادهاي الهي و ياري او برخوردار بوده و او با شدّت، دشمنان خدا را سرکوب مي کند. امام باقرعليه السلام مي فرمايد: «بدانيد که جهاد واقعي در آخر الزّمان است». [4] اين جهاد، نه به معناي کشورگشايي و استثمار ملّت ها و نه براي تشکيل دولتي استبدادي و اقتدارگرا است؛ بلکه براي نجات انسان ها و رهنموني آنان به سعادت واقعي است.
پس هدف اصلي قيام، رستگاري مردم و دستگيري از آنان است؛ نه سرکوبي و رفتار خشونت آميز با آنان. تنها گروه فساد و ظلم پيشه در تير رس سخت گيري ها و جنگ هاي حضرت خواهند بود و مردم در صلح، آرامش، احترام و عزّت زندگي خواهند کرد. از طرفي دولت امام مهدي(عج)، خود از اقتدار، نفوذ و صولت معنوي و الهي برخوردار است و در دل هاي مردم جا دارد و آنان با ديده محبت، عشق و رضايت به اين دولت نگاه مي کنند. بدکاران و بدانديشان نيز (که گروه اندکي هستند)، همواره در ترس و تشويش به سر مي برند، به طوري که قدرت مخالفت از آنان سلب مي شود يا از بين مي روند. در واقع بر اساس رواياتي، کارهاي حضرت مهدي(عج) به سرعت سامان مي يابد و ظالمان، مفسدان و مستکبران در مدت کوتاهي (کمتر از هشت ماه) نابود مي شوند و پس از آن، جهان روي صلح و امنيت به خود مي بيند و ديگر نيازي به سرکوبي و فشار نيست. (هر چند حکومت امام مهدي(عج) در هر حال و در هر نقطه از جهان آماده سرکوبي طاغيان و شورشيان است).
پاورقي
[1] ابو حامد بن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، (قم: کتابخانه مرعشي، 1404)، ج 2، ص 185.
[2] عباس نبوي، فلسفه قدرت، (تهران: سمت، 1379)، ص 313 و 323.
[3] محمد بن حسن طوسي، کتاب الغيبة، ص 474 و 425؛ محمد ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 237، ح 26؛ محمد بن علي بن بابويه صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 408، ح 7.
[4] «الّا اِنّ الجهاد في آخر الزّمان»: کامل سليمان، يوم الخلاص، ج 1، ص 423.