بازگشت

نقد و ارزيابي


1. فوکوياما قادر به درک اين مطلب نيست که ليبراليسم فقط شکلي از شکل هاي نوگرايي است که ظاهراً بر اشکال ديگر پيروز شده است؛ در حالي که تجدّد و نوگرايي، خود در حال خالي کردن ميدان براي شکل ديگري از جهان بيني مي باشد که به فرا نوگرايي معروف است. حتّي رژي دبره مي گويد: پيروزي سرمايه داري در حال حاضر در بطن خويش در دراز مدت شکست سرمايه داري را پرورش خواهد داد.

2. اشتباه بزرگي است که اگر مانند فوکوياما، باور داشته باشيم که شکست کمونيسم، دليل پيروزي ارزش هاي ليبرال غربي است. توانمندي نظام سرمايه داري ليبرال، ناشي از ناتواني هاي سوسياليسم مارکسيستي بوده است.

3. تفسيرهاي يکسان انگار در بسط نگرش ليبراليسم نوين، از اين نکته غافل اند که علّت سقوط مارکسيسم آن بود که طرفداران آن کوشيدند تا يک هويت عام اسطوره اي (انسانيت عام و کلي عاري از ارزش ها و ميراث هاي اخلاقي و فرهنگي) را در جهان محقّق سازند. آن غفلت امروز نصيب ليبراليسم نوين شده است که مي کوشد فرديت فلسفي را مدلي از انسانيت عام و جهان شمول معرفي کند...!

4. بر خلاف نظر فوکو ياما، چيزي که او سرمايه داري دموکراتيک مي نامد، دورنماي جهاني شدن ندارد. تصور اينکه جهان تنها رژيم هاي ليبرال دموکراتيک را در برخواهد گرفت، حتمي نيست؛ بلکه يک اتوپيا است. بيان وضعيتي است که توسط برخي از قدرت مندترين کشورهاي امروزي، جهاني شده است.

5. ليبرال دموکراسي بودن يا نبودنِ دولت، تأمين مشروعيت نمي کند؛ بلکه مشروعيش وابسته به اين است که چطور شهروندانش را عليه بدترين مصيبت ها حمايت کند. اين يک نياز جهاني است که ريشه در نيازهاي بشري - که جهاني هستند - دارد.

6. جهان مدرن آينده، گام گذاشتن بر جاده اي نيست که نهايتاً منجر به يک تمدّن جهاني شود؛ بلکه برعکس کشورهايي که در فرايند مدرنيته قرار مي گيرند، حفظ و تداوم تفاوت هاي فرهنگي براي آنان اهميت سياسي بيشتري پيدا مي کند.

7. خود فوکو ياما در مورد آينده دموکراسي هاي ليبرال در دراز مدّت ترديد مي کند! افول زندگي اجتماعي، اين انديشه را القا مي کند که ما در آينده ممکن است به «آخرين انسان ها» تبديل شويم؛ انسان هايي که تنها به آسايش خود مي انديشند و و از هر گونه گرايش به سوي هدف هاي متعالي محروم اند. خطر ديگر هم وجود دارد؛ ممکن است تبديل به «اولين انسان ها» بشويم؛ يعني، انسان هايي که درگير جنگي خونين و بي حاصل؛ اما با سلاح هاي پيشرفته هستند.

8. مهم ترين نقد بر ديدگاه فوکوياما، بي بهره بودن دموکراسي هاي ليبرال از معنويت، عدالت، عقلانيت و اخلاق است. ليبراليسم مطلق و اباحه گري لجام گسيخته و روا انگاري بي مرز و مانع، خودکش و خودشکن است و خود خويش را نقض مي کند. راز شکست و بحران زدگي ليبراليسم در جهان معاصر همين است.