بازگشت مسيح
بازگشت (رجعت) و ظهور عيسي مسيح، تحقّق ملکوت خدا، ايده رهايي بخش و رسيدن به ملکوت الهي است. عيسي همان مسيحاي موعود آخر الزّمان است. عيسي خود را آغازگر تحوّلي بزرگ و آورنده عصري جديد معرّفي کرده است. او در آينده اي بسيار دور رجعت خواهد کرد؛ اين آينده نامعلوم است و جز خداوند از آن آگاه نيست. اين روز، ناگهاني و غير منتظره بوده و در آن، علامت پسر انسان در آسمان پديدار خواهد شد. علاوه بر اين ظهور مسيح، يگانه راه حل براي ادامه حيات و زندگاني برشمرده مي شود. در انجيل آمده است:
«همواره لباس بر تن، براي خدمت آماده باشيد! مانند خدمتکاراني که منتظرند اربابشان از جشن عروسي بازگردد و حاضرند هر وقت که برسد و در بزند، در را به رويش باز کنند. خوشا به حال آن خدمتکاراني که وقتي اربابشان مي آيد، بيدار باشند. يقين بدانيد که او خود لباس کار بر تن کرده، آنان را بر سر سفره خواهد نشاند و به پذيرايي از ايشان خواهد پرداخت. بلي خوشا به حال آن غلاماني که وقتي اربابشان مي آيد، بيدار باشند؛ خواه نيمه شب باشد، خواه سپيده دم... زمان دقيق بازگشت ارباب معلوم نيست. بنابراين شما نيز آماده باشيد؛ زيرا من، مسيح موعود، هنگامي باز خواهم گشت که کمتر انتظارش را داريد». [1] .
«هنگامي که من، مسيح موعود، باشکوه و جلال خود و همراه با تمام فرشتگانم بيايم، آن گاه بر تخت باشکوه خود خواهم نشست. سپس تمام قوم هاي روي زمين در مقابل من خواهند ايستاد و من ايشان را از هم جدا خواهم کرد...». [2] .
«عيسي مسيح مي فرمايد: گوش کنيد! من به زودي مي آيم خوشا به حال کساني که آنچه را که در اين کتاب پيشگويي شده، باور مي کنند». [3] .
«چشم به راه باشيد، من به زودي مي آيم و براي هر کس مطابق اعمالش پاداش با خود خواهم آورد. من الف و يا، آغاز و پايان، اوّل و آخر هستم...». [4] .
از ديدگاه عهد جديد با آمدن مسيح، جهان آکنده از صلح و داد و آبادي و عمران مي شود و جنگ و ستيزه جويي از بين مي رود و همه در آسايش و آرامش زندگي مي کنند:
«مسيح مي آيد و جهان پس از ظهور آن منجي، در صلح و صفاي کامل به سر خواهد برد و زمين ايشان از نقره و طلا پر خواهد گرديد و خزاين ايشان را انتهايي نيست». [5] .
«شهرهاي ويران شده، آباد و آسايش همگاني تأمين مي شود. گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله مي خوابد». [6] .
«جنگ و خونريزي از جهان رخت برمي بندد و امّتي بر امّتي شمشير نخواهد کشيد و بار ديگر جنگ را نخواهد آموخت». [7] .
بر اساس روايت انجيل هاي هم نوا (متي، مرقس و لوقا) و مکاشفات يوحنا، درست بعد از پايان اعصار، هنگامي که خداوند تصميم مي گيرد که جريان زمان و تاريخ را متوقّف سازد، رويدادي کيهاني به نام «بازگشت» ثانوي مسيح اتفاق مي افتد. در اين رويداد، مسيح از نو حيات مي يابد و باشکوه تمام باز مي گردد تا زنده ها و مرده ها را داوري نمايد. عيسي عليه السلام با صراحت تمام چنين اعلام مي دارد:
«پس از اين مصيبت ها، خورشيد تيره و تار خواهد شد و ماه ديگر نخواهد درخشيد. ستاره ها خواهند افتاد و آسمان دگرگون خواهد شد. آن گاه تمام مردم، مرا خواهند ديد که در ابرها با قدرت و شکوه عظيم مي آيم. من فرشتگان خود را خواهم فرستاد تا برگزيدگانم را از سراسر دنيا؛ يعني، از گوشه و کنار زمين و آسمان جمع کنند». [8] .
کليساي اوليه به تعليم در مورد رجعت مسيح علاقه فراواني داشت. رسولان منتظر بودند که مسيح در عصر آنها رجعت کند. تا قرن سوّم در اين مورد در کليسا هيچ شکي وجود نداشت. از زمان کنستانتين به بعد، از اين واقعيت غفلت شد؛ ولي در قرن نوزدهم کليسا بيدار شده، واقعيت «بازگشت مسيح» را مجدداً مورد توجّه قرار داد. در مورد رجعت مسيح، تفاسير زيادي وجود دارد که کليسا آن را نمي پذيرد.
يکي از پژوهشگران، حوادث آخر الزّمان و سير بازگشت مسيح را به چند محور مهم تقسيم کرده است:
يکم. رجعت اوليه مسيح: مرحله اول بازگشت مسيح شامل ربوده شدن کليسا (جماعت مؤمنان) است. در يک چشم بر هم زدن، ناگهان و بدون خبر، مسيح آنهايي را که آماده بازگشت او هستند، مي ربايد؛ ولي در اين ميان خودش به زمين نزول نمي کند. آنها جمع خواهند شد تا در بالاي زمين او را ملاقات کنند. مؤمنان براي خدماتي که انجام داده اند، پاداش خواهند گرفت. در اين هنگام پيوند بين مسيح و کليسا به حد کمال خواهد رسيد. [9] .
دوم. دوران مصيبت عظيم: بين مرحله اوّل و ثاني ظهور مسيح، دوره مصيبت عظيم واقع شده است. وقتي سال هاي مصيبت بي سابقه به پايان خود نزديک شوند، روح هايي از دهان اژدها، وحش و پيامبر دروغين خارج مي شوند و پادشاهان جهان را براي جنگ دور يکديگر جمع مي کنند. آنها با هم جمع مي شوند تا اورشليم را تصرف کنند و يهوديان فلسطين را به اسارت درآورند؛ ولي در همان زماني که به پيروزي نزديک مي شوند، مسيح با لشکريان خود از آسمان نزول خواهد فرمود و در جنگ نهايي پس از غلبه بر آنان، پيشوايان آنها را گرفتار و به درياچه آتش خواهد افکند. شيطان نيز مدت هزار سال در بند خواهد بود. [10] .
سوم. سلطنت هزار ساله: مسيح پس از ظهور ثانوي خود [به ادعاي برخي از مسيحيان] به مدت هزار سال بر زمين حکومت خواهد کرد. عدل و انصاف کامل از ويژگي هاي اين حکومت است و مسيح در مقام فرمانرواي جهان، مورد پرستش قرار خواهد گرفت. در پايان اين دوره، شيطان پس از آزاد شدن از بند قيام خواهد کرد و بسياري را عليه مسيح خواهد شورانيد. آنان که تحت رهبري شيطان بر ضد مسيح قيام مي کنند، شهر مقدس را محاصره مي کنند و مي کوشند آن را تسخير کنند؛ ولي آتش از آسمان نازل مي شود و آنها را هلاک مي کند. با نابود شدن لشکر شيطان، خود شيطان به درياچه آتش افکنده مي شود. [11] .
چهارم. داوري شريران: مسيح، در دو نوبت داوري خواهد کرد. داوري اوّل در ابتداي سلطنت هزار ساله و بر روي زمين خواهد بود که در اين داوري تمام امّت ها جمع خواهند شد. براي صالحان حيات ابدي و براي بدکاران مجازات ابدي در نظر گرفته مي شود؛ ولي در داوري دوّم (قيامت) - که در آسمان ها انجام خواهد شد و فقط به مردگان اختصاص دارد - نامه ها گشوده مي شود. در اين داوري فقط درياچه آتش وجود دارد. در اين دوره با نابودي زمين و آسمان و ايجاد زمين و آسمان جديد، حيات به شکل نوين ادامه خواهد يافت. در اين وضعيت غم و اندوه وجود نخواهد داشت و شرارت و بي ايماني، ظهور پيدا نخواهد کرد. اشعيا در مورد اين زمان مي گويد: گرگ با برّه و پلنگ با بزغاله در صلح و آرامش به سر خواهند برد. انگاره ديگري نيز درباره بازگشت مسيح وجود دارد و آن اشاره به آمدن پسر انسان در آخر الزّمان [12] است. پسر انسان، فرستاده خدا و منصوب از جانب او است؛ در اين بيان اين فرستاده، با عنوان هاي جعلي «پسر خدا» يا «خداوند» معرّفي نشده است! [13] .
هزاره گرايي
يکي از پديده هاي قابل توجّه در مورد بازگشت مسيح، هزاره گرايي است. در سراسر تاريخ مسيحيت، اقليت کوچک، اما گاهي پر سر و صدايي از مسيحيان (هزاره گرايان) نيز بوده اند که اعتقاد داشته اند مي توانند علامت و نشانه هايي از آخر الزّمان را در حوادث معاصر بيابند. اينان مصرّانه تأکيد مي کرده اند که يقيناً پايان کار نزديک است. آنها «ميلنياليست ها» (هزاره گراها) خوانده مي شوند که از کلمه لاتين به معناي «يک هزار سال» گرفته شده و اشاره به طول مدت نمادين ملکوت خدا است که در کتاب مکاشفه عهد جديد ذکر شده است. آنان معمولاً هشدار مي دهند که چون انتهاي جهان بسيار نزديک است، براي هر کس بسيار ضروري است که توبه کند و خود را اکنون براي داوري خدا که همراه آن است، مهيّا سازد. [14] .
در عهد جديد ملاحظه مي کنيم که مسيحيان از همان آغاز به رجعت مسيح معتقد بودند. برخي از آنها با خواندن کتاب مکاشفه يوحنا(20، بند 10 - 1)معتقدند: مسيح يک دوره سعادت هزار ساله ايجاد خواهد کرد. بنابراين شادمانه منتظر آمدن هزاره اند (هزاره به معناي يک دوره هزار ساله). گروه هاي هزاره گرا در قرن نوزدهم با پرسش هايي درباره رجعت سرگرم بودند و چنان درگير تفسير علايم اين زمان بودند که اميدواري فراواني درباره قريب الوقوع بودن بازگشت مسيح ابراز مي داشتند. سه گروه عمده از مسيحيان هزاره گرا عبارت اند از: ادونتيست ها (ظهور گرايان)، شاهدان يهوه و ديسپنساشناليست ها (مقطع باوران). به طور کلي ادونتيزم، اعتقاد به قريب الوقوع بودن رجعت مسيح، مجازات بدکاران و پاداش نيکوکاران است. [15] در آيين مورمون ها (فرقه مذهبي) مي گفتند:
«ما اعتقاد داريم که صهيون (حکومت يهوه)، بر اين قارّه (آمريکا) بنا مي گردد. عيسي شخصاً بر زمين حکومت خواهد کرد. زمين از نو ساخته خواهد شد و شکوه بهشتي خود را باز خواهد يافت». [16] .
پاورقي
[1] لوقا: 12، بند 40 - 35.
[2] متي: 26، بند 31 و 32.
[3] مکاشفه: 2، بند 7.
[4] همان، بند 16.
[5] اشعيا: 2، بند 7.
[6] همان: 11، بند 7.
[7] همان: 2، بند 4.
[8] مرقس: 14، بند 27 - 24.
[9] ر.ک: اول تسالونيکيان: 4، بند 16؛ دوّم تسالونيکيان: 2، بند 1.
[10] ر.ک: اشعياء: 24، بند 16؛ مکاشفه: 16؛ بند 12؛ زکريا: 12، بند 1؛ مزامير: 2، بند 3؛ دوّم تسالونيکيان: 2، بند 8.
[11] ر.ک: مکاشفه: 20، بند 20 7، بند 10.
[12] محمدرضا زيبايي نژاد، مسيحيت شناسي مقايسه اي، (تهران: سروش، 1382، صص 60 - 58 و نيز ر.ک: هنري تيسن، الهيات مسيحي، ص 324؛ ساروخا چيکي، اصول مسيحيت، ص 171.
[13] ر. ک: متي: 24، بند 27 و 37؛ لوقا، 18، بند 18 و 23؛ مرقس: 13، بند 26.
[14] کاکس هاروي، پيشين، ص 149.
[15] مري جو ويور، درآمدي به مسيحيت، (قم: مرکز مطالعات اديان و مذاهب، 1381)، ص 272 و 273.
[16] جي گولد استفان و...، سال 2000 (چهار گفتگو درباره آخرالزمان)، (تهران: بهنام، 1378)، ص 142.