بازگشت

مسيحا باوري و منجي گرايي


واژه «مسيحا باوري» از کلمه «مسيح»(Messiah) گرفته شده که ترجمه واژه عبري Mashiah (تدهين شده) است و در اصل به پادشاهي دلالت مي کرد که سلطنت او با مراسم مسح با روغن مقدّس اعلام مي شد. در کتاب هاي مقدس يهود (عهد عتيق)، هميشه براي اشاره به پادشاه وقت اسرائيل به کار رفته است (طالوت، سليمان و داوود). اما در دوره بين دو عهد، اين واژه به پادشاه آينده اطلاق مي شد که انتظار مي رفت پادشاهي اسرائيل را اصلاح کند و مردم را از شرّ تمام شياطين نجات دهد. در يهوديت مربوط به دوره بين دو عهد، اميدهاي مربوط به مسيح موعود در دو جهت شکل گرفت:

1. مسيح فرزند داوود است. او با خرد و عدل حکومت خواهد کرد. قدرت هاي بزرگ جهان را شکست خواهد داد، مردم خود را از قيد حکومت بيگانه رها خواهد ساخت و سلطنتي جهاني وضع خواهد کرد که در آن مردم در صلح و سعادت زندگي خواهند کرد. [1] .

2. گاهي به پسر انسان اشاره شده است. در کتاب مکاشفات دانيال، پسر انسان شخصيتي غير مادي، کمابيش الهي و ازلي است که در حال حاضر در بهشت پنهان است. وي در آخر الزمان ظاهر مي شود تا در باب رستاخيز مردگان در ميان جهانيان قضاوت کند. مؤمنان از سلطه شياطين رها مي شوند و او براي هميشه در صلح و عدالت بر جهان حکومت خواهد کرد. در کتاب هاي عهد عتيق، اغلب از او به عنوان شخص برگزيده ياد شده است.... [2] .

مسيحيت اوليه، بسياري از نظرات يهوديت را در خصوص مسيح موعود پذيرفته، آنها را در مورد عيسي به کار مي برد. مسيح موعود در زبان يونان به Christos (مسيح) ترجمه شده است؛ بدين وسيله عيسي مسيح را با اميدهاي مسيحايي يهوديت يکسان تلقّي کرده است. البته در اين ديدگاه اگر چه مسيح قبلاً به شخصه اميدهاي مسيحا باوري را تحقّق بخشيده است؛ اماقراراست که باز گردد تا اين اميدها را به تحقّق نهايي شان برساند. [3] .

بر اين اساس اين پرسش همواره مطرح است که: داستان مسيحيت چگونه پايان مي يابد؟ نخستين مسيحيان معتقد بودند که داستان مسيحيت به سرعت، با اتمام قريب الوقوع تاريخ جهان و استقرار آشکار ملکوت خدا بر زمين - که عيسي آغاز کرده است - خاتمه مي يابد... مسيحياني مانند کاتوليک ها، انگليکن ها و لوتري ها به طور مداوم در مراسم عبادي اعتراف مي کنند که روزي عيسي با «شکوه دوباره» خواهد آمد.

بيشتر مسيحيان (همراه با يهوديان و مسلمانان) معتقدند که تاريخ بشري، نه بي نهايت است و نه ادواري - چنان که اديان ديگر تعليم مي دهند - بلکه به سوي جهتي معيّن مانند تير از مسير پرتاب حرکت مي کند. تاريخ هدفي دارد و سرانجام پايان مي يابد؛ اما چگونه و در چه زماني اين نقطه اوج فرا مي رسد؟

از ديدگاه آينده نگرانه مسيحي (و يهودي)، تاريخ به عنوان خطي مستقيم در نظر گرفته مي شود؛ يک آغاز و يک پايان وجود دارد. جهان، حيات و آدمي را خداوند آفريده و از آن زمان آدمي تابع زمان بوده است. پس روزي خداوند تصميم خواهد گرفت که به رويدادهاي کيهاني و ماجراهاي حيات زميني خاتمه دهد و اين پايان کار جهان، پايان کار تاريخ و آخر زمان خواهد بود و همه چيز فرا خوانده خواهد شد. در اين چشم انداز، تاريخ حرکتي جهت دار و به سوي هدفي موعود دارد و نجات و رستگاري انسان ها - به خصوص مؤمنان - در گرو تحقّق اين وعده خداوندي است. در اين صورت بشر در رفاه و عدالت به سر خواهد برد و ظلم و تاريکي و يأس از جهان رخت برخواهد بست. البته مسيحيان همواره با اين مطلب روبه رو هستند که آيا نجات بخشي خدا به دست مصلح موعود در اين جهان است يا مربوط به جهان آخرت و ملکوت آسمان ها؟ با پاسخ به اين سؤال مي توان تا حدودي به ديدگاه مسيحيت درباره دولت آينده مسيحي ره يافت.

مسيحياني نيز وجود دارند که ديدگاه بسيار وسيعي درباره روند تاريخ بشري دارند. آنان با اين استدلال که محدوديت هاي زمان انساني، خدا را محدود نمي کند؛ اظهار مي دارند که ما به پايان راه نزديک نيستيم؛ بلکه تنها در آغاز يک روند تکاملي وسيع و گسترده ايم که هر چند ميلياردها سال در جريان بوده؛ اما مي تواند ميليون ها يا ميلياردها سال ديگر ادامه يابد.

برخي از شارحان اين ديدگاه وسيع، معتقدند: همه جهان - که زندگي انساني در آن نقش اصلي دارد - سرانجام الهي مي گردد يا حداقل به طور کامل در زندگي خود خدا جذب مي شود. الهي دان و ديرينه شناس کاتوليک فرانسوي قرن بيستم، پيردو شاردن، اين ديدگاه آخرت شناسانه را با تعابير شاعرانه توصيف مي کند و عيسي را کشف مقدماتي «مسيحي شدن» نهايي که همه زندگي ها و مواد به سوي آن در حرکت اند، توصيف مي کند! [4] .

در عهد جديد، به طرق گوناگون و در آثار مختلف و با تعابير نايکسان، «رستگاري» [5] به عنوان اقدامي رهايي بخش و در نتيجه به عنوان شرط تحقق زندگي در آزادي توصيف شده است. اين رهايي، کاملاً و منحصراً با نام و شخص عيسي مسيح به عنوان نجات بخش پيوند يافته است. [6] اساساً اين رهايي که از طريق عيسي مسيح صورت مي گيرد، رهايي از سلطه گناه و مرگ است و در اصل هر فردي در اين رهايي و رستگاري بر اساس توبه، تغيير کيش و ايمان شرکت مي جويد.

رستگاري در نهايت حادثه اي است که در آينده واقع خواهد شد و به واسطه آن مرگ مغلوب مي شود. [7] اما در عين حال هديه اي است که در زمان حاضر اعطا مي شود... با اين همه رستگاري را مي توان خوردن و آشاميدن دوستانه در ملکوت خدا توصيف کرد. [8] ما درباره آسماني جديد و زميني جديد و شهر خدايي جديد، سخن مي شنويم. [9] .

از نگاه مسيحيت، انسان گرفتار هوا و هوس، زماني طعم آزادي و نجات و رهايي را به طور کامل خواهد چشيد و آن گاه گام در مدينه فاضله خواهد نهاد که «مسيح» در آخر الزّمان رجعت کند تا براي هميشه نجات انسان ها را تأمين و تضمين کند. «نجات و رهايي» به طور کامل خود را هنگام رجعت و آمدن دوباره مسيح به بشر مي نماياند.

در فرهنگ مسيحي، دومين آمدن مسيح در پايان جهان - به عنوان نجات بخشي که همه تبعيض ها، ظلم ها و تاريکي ها را تبديل به عدالت، اميد و مهر مي کند - جايگاه بلند و ممتازي دارد. مسيحيان اميد دارند که مسيح در آمدن دوّم خود، طعم مهر و صلح را به همه بچشاند. آنان منتظر بازگشت مجدّد او هستند (بعد از مصلوب شدن)؛ چرا که خود وعده داده بود که بار ديگر برمي گردم: «... خودمان پيغام او را شنيده ايم و ايمان داريم که او نجات دهنده جهان است». [10] .


پاورقي

[1] ر.ک: مزامير سليمان: باب 17 و 18؛ مکابيان: کتاب اوّل، باب 14، بند 3.

[2] مزامير داوود، باب 8، بند 5؛ باب 80، بند 18؛ کتاب دانيال: باب 7، بند 13 و....

[3] ميرچا الياده، دائرة المعارف دين، انتظار، ش 6، (مهدويت از ديدگاه دين پژوهان و اسلام شناسان غربي)، صص 269 - 264.

[4] هاروي کاکس، مسيحيت، (قم: مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1378)، ص 149.

[5] اعمال رسولان، 4، بند 12.

[6] انجيل لوقا، 2، بند 18.

[7] روميان، 8، بند 23 - 4؛ مکاشفه: 21، بند 7 - 4.

[8] لوقا: 22، بند 30.

[9] مکاشفه: 21، بند 5 - 1.

[10] يوحنا: 4، بند 42.