بازگشت

کاستي هاي دولت و دولت بايسته


دولت به هر حال پديده اي مشحون از ارزش ها است و نمي توان آن را ناديده گرفت و يا از ميان برداشت؛ بلکه بايد ديد چگونه مي توان ارزش هاي مطلوب در حيات اجتماعي را در درون چهارچوب هاي مدنيت - که همان دولت است - جست و جو کرد. [1] به نظر مي رسد ديدگاه هايي که درباره معايب و کاستي هاي «دولت» گفته شده، تا حدودي درست است. دولت ها معمولاً از کارکرد اصلي خود غافل شده و تنها در صدد تأمين منافع شخصي و گروهي عده اي خاص بر آمده اند. از طرفي فسادهاي اخلاقي، مالي و سياسي صاحبان قدرت، ارزش و اهميت «دولت» را پايين آورده و باعث روي گرداني و دوري از آن شده است. سلطه و اجبار ناحق، فريب افکار عمومي، ايجاد ستيزش ها و کشمکش هاي مداوم، ترويج تفکّرات الحادي و ضد اخلاقي، ناتواني در حل مشکلات و معضلات جامعه و.. باعث تضعيف نقش دولت شده است. البته تا زماني که جنگ و ناامني و سلطه باشد، دولت هم وجود خواهد داشت؛ اما نکته مهم اين است که تا کنون دولت هاي گوناگوني پاي در عرصه دنيا گذاشته و نتوانسته اند چهره موفقيت آميزي از خود نشان دهند. حکومت و اقتدار - به عنوان ابزار حکم راني در دست دولت ها - تبديل به وسيله سرکوب، فريب و فساد شده است.

مشکلات دائمي جهان (جنگ ها، عداوت ها، کينه ها، نابرابري ها، نابساماني ها، ظلم و ستم ها)؛ نيازها و احتياجات ضروري بشر (در زمينه اقتصاد، سرمايه، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادي و معنوي و...)، الزامات و بايسته هاي جهان (در زمينه همگونگي و نزديکي فرهنگ ها و علوم، تربيت اخلاقي، حاکميت سياست فاضله و...)؛ ايده ها و آرمان هاي هميشگي (صلح، دوستي، عدالت، نيکي، آرامش و...)؛ تجارب گذشته انسان ها (در نقص و ضعف دولت ها و حکومت ها، جنگ ها و سودجويي ها) و.. مستلزم اين است که دولتي جهان شمول و الهي، حاکميت را در دست بگيرد و دوگانگي ها و تضادها را از بين ببرد وبه خواسته ها و آرمان هاي فطري و واقعي بشر پاسخ گو باشد. اين آروزها و آمال کمال جويانه و انساني است که تا کنون به وسيله هيچ دولت و حکومتي تأمين نشده و تنها در حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) تحقّق خواهد يافت. اين دولت در سايه نظام امامت شکل گرفته و سياست فاضله را به عنوان راهبرد اصلي خود انتخاب خواهد کرد.

اين درست در زماني خواهد بود که همه «دولت ها» ناکارآمدي و ناشايستگي خود را نشان داده اند: «امر ظهور واقع نمي شود، مگر بعد از آنکه هر طبقه اي به حکومت برسند و ديگر طبقه اي در روي زمين باقي نباشد که حکومت نکرده باشد؛ تا ديگر کسي نتواند ادعا کند که اگر زمام امور به دست ما مي رسيد، ما عدالت را پياده مي کرديم! آن گاه حضرت قائم عليه السلام قيام کرده، حقّ و عدالت را پياده مي کند». [2] .

در اين راستا چهارديدگاه مهم درباره آينده سياست(دولت) طرح وبررسي مي شود:

1. ديدگاه مسيحيت

2. ديدگاه مارکسيسم

3. ديدگاه فوکو ياما (پايان تاريخ)

4. ديدگاه شيعه (فصل سوّم)


پاورقي

[1] اندرو وينسنت، پيشين، ص 322.

[2] امام صادق عليه السلام: «ما يکون هذا الامرُ حتّي لا يبقي صنفٌ من النّاس الّا و قد ولّوا علي النّاس حتّي لا يقول قائلٌ: اِنّا لو وُلّينا لعدلنا ثمّ يقوم القائم بالحقّ و العدل»: ابن ابي زينب نعماني، الغيبة، پيشين، ص 282، ح 53؛ محمد بن حسن حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3ص 738، ح 111؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 244؛ محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمة، (قم: دار الحديث، 1377)، ج 1، ص 346.