بازگشت

سياست


سياست (Politics)، يکي از بايسته ها و نگرش هاي اساسي زندگي بشري و انگاره اي ناگسستي و جدايي ناپذير از کنش ها، تصميم گيري ها و کارکردهاي زيستي او است.

«سياست در معناي خاص، علم و هنر راهبري يک دولت و در معناي عام، هر نوع روش اداره يا بهبود امور شخص يا اجتماع است». [1] .

دانشواژه سياست (Politics) از واژه يوناني «پوليس» (Polis = شهر) برگرفته شده است. ارسطو گفته است: «انسان به حکم Physis موجودي است که براي زندگي در Polis آفريده شده است». [2] سياست در معناي يوناني، علم حکومت بر شهر بود؛ اما در يونان، شهر و دولت از هم جدايي ناپذير بودند. برخي از محققان مي گويند: واژه Polis در اسناد آتن، به خصوص به معناي جامعه سياسي يک کشور در ارتباط با کشورهاي ديگر و يا به عبارت بهتر به معناي شخصيت بين المللي آمده است. امروزه واژه «سياست» به مسائل جاري حکومت و جامعه - که ماهيت اقتصادي و سياسي در مفهوم علمي دارند - اشاره مي کند. به گفته رابرت دال «سياست يکي از حقايق غير اجتناب زندگي بشر است. انسان ها در هر لحظه از زمان به نوعي با مسائل سياسي درگير مي باشند». [3] تنها از راه روند سياسي است که انسان مي تواند اميدوار باشد زندگي خود را بر پايه خرد و کمال مطلوب ها قرار دهد. [4] .

بر اين اساس «سياست»، امري فراخ دامن و چهارچوب عقلي و علمي فعاليت ها و کارکردهاي مهم و گوناگون انسان است. سياست غالباً به شکل توصيفي براي اشاره به هر جنبه اي از امور حکومتي و زندگي سياسي در کلّ و نيز علم و هنر حکومت کردن به کار مي رود که اين سبب مي شود واژه «سياست» واژه اي فراگير باشد.

البته نه تنها واژه «سياست»؛ بلکه خود سياست و امر سياسي هم امروزه گسترده، فراگير، تأثيرگذار و سرنوشت ساز است. در دوران مدرن، سياست نويد اين را مي داد که به کمک آن، جوامع بر سرنوشت خود حاکم خواهند شد و مهار آن را با خلق فضا و قلمروي سياسي در دست خود خواهند گرفت و در آن، به دنبال يافتن پاسخ هايي براي پرسش هاي بنيادين «سياست» [5] خواهند بود: اينکه ما که هستيم؟ چه بايد به دست آوريم؟ و چگونه زندگي کنيم؟ سياست در اين معنا، از برخورد دائمي منافع، ايدئولوژي ها و ارزش ها خبر مي دهد. سياست درباره شکل گيري اراده عمومي و مقصود عمومي و تعيين منافع عمومي است: اينکه چه چيزي بايد حفظ و چه چيزي بايد اصلاح و متحوّل شود؟ چه چيزي بايد عمومي و چه چيزي بايد خصوصي باشد؟ با چه قواعدي بايد بر جوامع حکم رانده شود؟ شالوده همه اين انگاره ها، اين باور است که آنچه به سر ما و به سر جوامع ما مي آيد، در دست خود ما است.


پاورقي

[1] علي آقابخشي و...، فرهنگ علوم سياسي، (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمي ايران، 1374)، ص 262.

[2] ارسطو، سياست، ترجمه حميد عنايت، (تهران: شرکت سهامي کتاب هاي جيبي)، ص 5.

[3] رابرت دال، تجزيه و تحليل جديد سياست، ترجمه حسين ظفريان، (تهران: نشر مترجم، 1364)، ص 11.

[4] عبدالرحمان عالم، بنيادهاي علم سياست، (تهران: نشر ني، 1379)، ص 24.

[5] اندرو کمبل، سياست و سرنوشت، ترجمه خشايار ديهيمي، (تهران: طرح نو، 1381)، ص 10.