بازگشت

نتيجه گيري


آينده سياست (و دولت)، از ديدگاه شيعه دوازده امامي چه وضعيتي دارد؟ در پاسخ به اين سؤال اصلي پژوهش، گفته شد: دولت آينده در انديشه شيعه، دولتي اخلاقي (کمال گرا و احياگر) مبتني بر ساختار امامت است. براي تحقيق در اين زمينه، نخست در فصل اوّل بحث «آينده» و «آينده پژوهي» مورد توجه قرار گرفت.

يکي از انگاره هاي مهم در رابطه با «آينده»، امکان يا عدم امکان پيش بيني حوادث و وقايع و برنامه ريزي و آمادگي براي روبه رو شدن با آنها است و حتي گاهي اين سؤال مطرح مي شود که: «آيا اصولاً آينده اي وجود دارد که آن را پيش بيني کنيم يا نه؟!»

مهم ترين انگاره در زمينه «پيش بيني آينده»، پيش بيني ديني (غيب گويي) و پيش بيني روند تاريخ (فلسفه تاريخ) است.

پيش بيني هاي ديني - به خصوص در اسلام - درست، يقيني، قطعي و تحقّق يافتني است؛ زيرا معارف ديني مستند به وحي و الهامات الهي و گفتارهاي پيامبر صادق و امام معصوم است و بسياري از اين پيش بيني ها و غيب گويي ها درباره حوادث و پديده هاي تاريخي، واقع شده است.

«فلسفه تاريخ» گذشته و آينده را به هم پيوند مي زند و قانوني براي حرکت و سير تاريخ ترسيم مي کند و به صورت احتمالي، به پيش بيني آينده (وضعيت سياسي - اجتماعي) مي پردازد. فلاسفه تاريخ به هدف دار بودن تاريخ و تصوير آن به عنوان موجودي زنده، پويا و متحرّک اصرار دارند.

در اين رابطه چهار ديدگاه (کانت، توين بي، هگل و مارکس) مورد بررسي قرار گرفت. کانون توجّه اين متفکران «امر فرادي» است؛ يعني، براي کانت «گونه هاي انساني»، از نظر هگل «ملّت»، براي مارکس «پرولتاريا» (طبقه حقيقي جهاني) و از نظر توين بي «تمدن» در مطالعات تاريخي قرار دارد.

نظريه ها و ديدگاه هاي ياد شده، داراي يک وجه جبرگرايانه يا ضرورت گرايانه هستند... ظاهراً عقيده بر آن است که روند بلند مدت حوادث و رخدادها بدون توجّه به تلاش ها و اقدامات يا فعاليت افراد، مسير خود را طي مي کند و تاريخ آن چيزي خواهد شد که بايد باشد.

از ديدگاه شيعه بر اساس آيات قرآن و روايات غايت و نهايتي براي اين تاريخ وجود دارد و سير آن به سوي مقصد و هدفي است و آن حرکت به سوي خدا و رسيدن به کمالات انساني (عبادت و بندگي) است. قرآن صحنه زندگي انسان ها را صحنه دو نيروي متضاد حق و باطل مي داند که سرانجام به حاکميت نيروي حق بر باطل منجر مي گردد.

خداوند در قرآن، به طور مکرّر وعده گسترش جهاني يکتاپرستي و پيروزي حقّ و نابودي باطل را داده است. اين وعده حتمي خداوند، تاکنون تحقّق نيافته و روزي تبديل به واقعيت خواهد شد. بشر، شاهد پيروزي حق بر باطل، تحقّق عدالت اجتماعي، نابودي کفر و باطل، از بين رفتن ظلم و جور، غلبه دين اسلام و تشکيل حکومت جهاني عدل به دست مهدي موعود خواهد بود.

فرجام تاريخ، اعتلاي «کلمه توحيد» و شکوفايي «تمدّن اسلام» و نابودي «گروه باطل» و محدوديت و تضعيف «شيطان» است.

در فصل دوّم و سوم، چهار ديدگاه معطوف به آينده بررسي شد.

مسيحيت با نگاهي خوشبينانه و اميدوارانه در انتظار روز موعودي است که با بازگشت مسيح و نجات و رستگاري انسان ها، تاريخ به پايان مي رسد.

در اين رابطه اين انگاره پادشاهي مسيح نيز مطرح شده است. خود عيسي(ع) نمي گويد من آمده ام پادشاهي يا سلطنت مسيح را اعلام کنم؛ بلکه تأکيد مي کند من فرستاده شده ام تا حکومت خدا را مژده دهم (که در مورد شخصي غير از عيسي عليه السلام است). عيسي مسيح مي آموزد که امپراتوري او، به اين جهان تعلّق ندارد و او براي پادشاهي و سلطنت برنمي گردد؛ بلکه او در بازگشت دوّم خود، براي داوري جهانيان (داوري شريران) خواهد آمد. در روايات اسلامي نيز از فرود حضرت عيسي، به عنوان داوري دادگر تعبير شده است. در هر حال به نظر مي رسد که خود عيسي(ع) دولتي تشکيل نخواهد داد؛ بلکه او قضاوت و داوري جهانيان را بر عهده خواهد داشت.

براساس نظريه پايان تاريخ فوکوياما، با پايان يافتن جنگ سرد و فروپاشي اردوگاه کمونيسم، عصر رقابت و حاکميت ايدئولوژي ها به سر آمده است و جامعه بشري در آينده رو به «دموکراسي - ليبرال» مي رود. دموکراسي ليبرال، آخرين شکل حکومت و نقطه اوج و پاياني تاريخ خواهد بود. بر اين گمان در آينده، دولت ها و ملّت ها با پذيرفتن اين نظام، يکسان و شبيه به هم خواهند بود. انسان سرانجام در جهان مطلوب خود را مي يابد (شناسايي همگاني و برابر) و به طور کامل ارضا مي شود. در نهايت فرضيه فوکوياما به اين نتيجه نادرست منجر مي شود که تاريخ انساني تکامل مي يابد و کشورهاي پيشرفته تر به اقتصاد بازار محور و نظام سياسي ليبرال - دموکراسي روي مي آورند. اگر اين ديدگاه (پايان تاريخ) تا حدودي پذيرفته شود و وجود کاستي ها و ناکارآمدي هاي آن در رفع مشکلات جهان ثابت گردد؛ مي توان آن را آخرين حلقه از نظريات و انديشه هاي بشري - قبل از ظهور مهدي(عج) - دانست.

از ديدگاه مارکس، دولت بازتاب مبارزه اي طبقاتي است که در سطح زيربناي اقتصادي جامعه به وقوع مي پيوندد. منازعات سياسي در سطح دولت تنها بازتاب منازعات طبقاتي واقعي در جامعه هستند. دولت، تجسّم و تراکم علايق و منافع اقتصادي طبقه استثمارگر است. به عنوان ابزار سرکوب آن طبقه در جامعه مدني عمل مي کند و منافع طبقه پرولتاريا را به سود سرمايه داران سرکوب مي کند. با دگرگوني وجوه توليد، دولت نيز دگرگون مي شود. با تحّول شيوه هاي صنعتي و... ديکتاتوري طبقه کارگر، به اضمحلال (زوال) دولت مي انجامد. ديدگاه مارکس داراي اشکالات و نقدهاي مختلفي است و جامعه مورد نظر او، تحقّق نيافته و نخواهد يافت.

در چشم انداز شيعه، آينده سياست (دولت)، بسيار روشن و خوشبينانه است و تاريخ براي رسيدن به آن جامعه مطلوب - هر چند با فراز و نشيب - در حرکت است. سياست در اين جامعه فاضله و الهي (سياست امامت) است و امام منصوب از سوي خدا با تشکيل دولت و در دست گرفت حکومت جهان، سامان دهي امور سياسي، فرهنگي و اقتصادي را برعهده دارد. اين امر در پايان تاريخ (آخرالزمان) اتفاق مي افتد و حضرت مهدي - به عنوان نجات دهنده و مصلح کلّ - راهبري و مديريت آن را در دست مي گيرد.

شيعيان دوازده امامي، نظرات روشن و دقيقي - با تکيه بر منابع غني روايي - دارند و باورداشت آنان از مهدويت توأم با درک صحيح آنان از آينده سياست (دولت) و صفات و کارکردهاي ممتاز رهبر اين حرکت (حضرت مهدي(عج)) است. شيعه اثنا عشري چشم انتظار آمدن حجة بن الحسن عسکري است که با ظهور خود، دولتي را تشکيل خواهد داد که همه مردم دنيا «جمعيت» آن، تمامي نقاط روي زمين «سرزمين» آن، اقتدار و نفوذ معنوي و سلطه کامل بر جهان، «حاکميت» آن و حکومت عادلانه و کارآمد، «بازوي اجرايي» آن است.

با تشکيل دولت، اراده و مديريت امور مختلف جهان در دست ايشان قرار مي گيرد. او با کمک ياران و اصحاب خود، حکومت تمامي کشورها و سرزمين ها را عهده دار مي شود و جهان را براساس آموزه هاي امامت (سياست امامت) مديريت مي کند.

در بخش دوّم، سه فرضيه در مورد دولت مهدي(عج) مورد بررسي قرار گرفت:

بر اساس فرض انتقام گيري (انتقام از دشمنان)، مهم ترين اقدام آن حضرت تدارک انقلاب جهاني و جنگ نهايي با جبهه کفر و باطل و نابود کردن اشرار و گرفتن انتقام خدا، رسول خدا، امامان معصوم(ع) و مظلومان عالم از ستمگران، کافران و محاربان است. پس از اين، مأموريت جهاني آن حضرت به پايان مي رسد و نيازي به تشکيل دولت نيست. در نقد اين ديدگاه، محورهاي مختلف بررسي شد و ضمن تأييد جنگ هاي آغازين - آن هم در محدوده زماني مشخص و با گروه هاي معيّن - بحث انتقام و نابودي دشمنان، ذيل گزينه «جهاد» تفسير گرديد. برخي از راويان اين احاديث نيز افرادي ضعيف و کذّاب شمرده شده اند. اين مطلب که سيره آن حضرت مخالف سيره پيامبر(ص) و امام علي(ع) است، مخالف با رواياتي است که روش آن حضرت را مطابق با سيره پيامبر و اميرمؤمنان مي داند. آن حضرت براي تحقّق صلح و عدالت به پا مي خيزد و اقدامي مخالف اين انگاره انجام نخواهد داد و انتقام و خونخواهي آن حضرت محدود به ادامه دهندگان راه ستمگران و کافران و کساني است که راضي به ظلم و ستم دشمنان - به خصوص قاتلان امام حسين(ع) - مي باشند.

در فرض دولت اقتدارگرا، دولت او تکيه بر قدرت فيزيکي، ايجاد رعب و ترس در ديگران، سلطه فراگير و کامل بر جهان و سرکوبي شديد مخالفان و ناراضيان دارد. در روايات اشاره شده که امام مهدي «قائم بالسيف» (قيام کننده با شمشير) است که نماد استفاده از قدرت فيزيکي و سرکوب گري است. همچنين آن حضرت ياري شده با رعب و (ايجاد ترس در دل ديگران) و داراي قاطعيت و شدّت برخورد با دشمنان است. در نقد اين ديدگاه توجّه به نکاتي چند ضروري دانسته شد؛ از جمله اينکه ايشان قبل از استفاده از حربه جنگ و سرکوبي، از در گفت و گو و ارشاد برمي آيد و سعي مي کند که همگان را با دلايل آشکار به سوي دين حق و دست برداشتن از طغيان گري دعوت کند. از طرفي آن حضرت مانند پيامبر اکرم(ص) و حضرت علي(ع) رفتار خواهد کرد؛ آن دو بزرگوار ابتدا با منطق گفت و گو و رفتار ملاطفت آميز پيش مي رفتند و تا حد مقدور از جنگ و شدّت عمل دوري مي جستند. از طرفي، رفتار ايشان با مردم ملاطفت آميز، شفقت آميز و بسيار دوستانه خواهد بود و آنان نيز با تمام وجود، دوستدار و محبّ ايشان خواهند بود.

براساس فرض سوّم (دولت اخلاقي)، غايت سياست در اسلام، سوق دادن جامعه به سمت کمال و سعادت واقعي و جاوداني است و آن با تقرّب انسان به خدا، عبوديت و عبادت بيشتر، کسب فضايل اخلاقي و زدودن رذايل به دست مي آيد. با توجّه به اين انگاره، سياست (دولت) در خدمت اخلاق و رشد و بالندگي معنوي جامعه قرار مي گيرد و آن را به سر منزل مقصود مي رساند.

بنا بر فرض پژوهش حاضر، دولت مهدوي(ع)، دولتي اخلاقي مبتني بر ساختار امامت است؛ يعني، امام مهدي(عج) با تشکيل حکومت جهاني براساس نظام امامت، اداره و مديريت جهان را در دست خواهد گرفت و بشر را به سمت کمال مطلوب و تکميل مکارم اخلاقي (حداکثر کمال و رشد اخلاقي) هدايت و راهبري خواهد کرد و جامعه مرده را زنده و دين مداري و معنويت گرايي را احيا خواهد کرد. مشکلات و نارسايي هاي گسترده جوامع - بخصوص در زمينه اخلاق و معنويت - تنها در سايه وجود دولت امام مهدي(عج) از بين مي رود و به جاي آنها معنويت، عدالت و عقلانيت حاکم مي شود و جامعه به تکامل، تعالي، تعادل و پيشرفت مي رسد. دولت اخلاقي امام مهدي، هم خود جامع تمام فضايل و نيکي ها و محاسن اخلاقي است و هم در مقام عمل و اجرا، همه آنها را در جامعه محقّق مي سازد (سياست فاضله دولت (رهبري) فاضله کارويژه فاضله هدف فاضله).

دلايل و شواهد مختلف براي اثبات اخلاقي بودن دولت مهدوي وجود دارد؛ از جمله: روايات، پيمان نامه آغازين، اهداف و ويژگي هاي حکومت آن حضرت.

در فصل اوّل بخش سوّم، ساختار و نهادهاي حکومتي دولت امام مهدي(عج) بررسي شد. بر اين اساس استقرار و تثبيت حکومت حضرت مهدي(عج) بدين صورت است که آن حضرت براساس نظام امامت، پيشوايي و رهبري ديني - سياسي جهان را برعهده دارد و اين به انتخاب خدا و نصّ ديني و تصريح پيامبر(ص) مي باشد و مردم موظف اند امام زمان خود را بشناسند و از او اطاعت کنند و او را ياري نمايند. البته خواست، بيعت و رضايت مردم در تحقق عملي ولايت آن حضرت نقش مؤثّري دارد.

ساختار حکومتي آن حضرت نيز براساس الگوي امامت (خلافت) - به خصوص الگوي زمامداري و حکومت امام علي (ع) - قابل تحليل و تفسير است. در اين الگو امام در رأس و هرم قدرت دارد و پس از او وزيران و زمامداران بلاد و کشورها - که به وسيله خود او نصب مي شوند - قرار دارند. اين حاکمان و واليان، زيرنظر امام(ع) اداره کشورها را در دست دارند و از نوعي استقلال هم برخوردار مي باشند. پس از آنان کارگزاران و مأموران مختلف حکومتي (قاضيان، نظاميان، فرماندهان و...) امور مختلف اقتصادي، فرهنگي، سياسي و قضايي را در دست دارند.

در فصل دوّم نيز کارکردها و کارويژه هاي دولت مهدوي بررسي شد. امام در اين راستا به عنوان زعيم سياسي - ديني، اختيارات و مسؤوليت هاي گسترده اي براي مديريت و هدايت امور گوناگون مردم برعهده دارد و وظايف مختلفي مانند حفظ دين، اصلاح مردم، احياي سنّت، اقامه حدود، گسترش عدالت، جهاد، عزل و نصب کارگزاران، توزيع بيت المال، تأمين حقوق و... برعهده امام است و او ولايت، اختيارات و شؤون مختلفي دارد.

وظايف و کارکردهاي سياسي و اجتماعي دولت مهدوي براي تأمين عدالت، اداره سياسي جهان، قضاوت و داوري، قانون گذاري، تأمين صلح و امنيت و احياي دين و اصلاح امور است. دولت ايشان در تمامي زمينه ها، موفّق و کارآمد بوده و همه امور سياسي و اجتماعي را تحت پوشش قرار خواهد داد.

کارکرد فرهنگي و ديني دولت ايشان در راستاي تربيت ديني مردم، تتميم مکارم اخلاقي و زدودن آلودگي ها و مفاسد، گسترش و احياي آموزه هاي اسلام، تثبيت آيين توحيد و يکتاپرستي، رشد دانش و علم بشري، شکوفايي افکار و انديشه ها، رشد و ترقي صنعت و فن آوري و پيشرفت شگفت انگيز در زمينه هاي ارتباطات، اطلاعات و اختراعات ديگر است. البته دولت مهدوي(عج)، بيشترين اهميت را به برنامه هاي فرهنگي - ديني داده و در رشد و تعالي اخلاقي انسان ها و تزکيه و تهذيب نفوس اهتمام جدّي خواهد داشت.

کارکرد اقتصادي و عمراني دولت مهدوي در جهت استفاده صحيح از موهبت هاي طبيعي (گنج ها و معادن)، عمران و آباداني شهرها و کشورها، بي نيازي و استغناي مردم، کمک به بدهکاران و فقيران، توزيع عادلانه امکانات و بيت المال، ايجاد اقتصاد سالم، رونق کشاورزي و دامپروري و... است. دولت ايشان در زمينه اقتصاد و عمران موفقيت هاي کاملي کسب خواهد کرد و در عين حال بر اخلاقي بودن فعاليت هاي اقتصادي و استفاده صحيح از طبيعت و گسترش عدالت تأکيد خواهد نمود.

در فصل سوّم (پيامدها و بروندادهاي دولت مهدوي(ع))، ابتدا بيان شد که معنويت، عدالت، عقلانيت و توسعه، انگاره هايي است که دولت مهدوي(عج) در تمامي زمينه ها و برطبق شاخص ها و معيارهاي ذيل به آنها دست مي يابد: بهبود ارتباط فرد با خداي خود؛ توجّه به شايستگي ها، استعدادها و ارزش هاي فردي؛ استفاده صحيح از موهبت هاي الهي؛ روابط دوستانه و صلح آميز با ديگران.

مهم ترين دستاوردهاي دولت مهدوي(ع) در عرصه سياست استقرار دولت حق و نابودي دولت هاي باطل، گسترش عدالت و ايجاد قسط، تثبيت صلح و امنيت جهاني، و رفع اختلاف ها و ستيزش ها است.

در زمينه فرهنگ و دين نيز رشد و تعالي اخلاقي و معنوي مردم و نورانيت جهان، ترويج فضايل اخلاقي و ريشه کن شدن رذايل، حاکميت آيين اسلام و توحيد و يکتاپرستي، جلب رضايت عمومي، توسعه و پيشرفت علم و دانش و شکوفايي انديشه و خرد و ايجاد آرامش روحي و رواني و... به دست خواهد آمد.

از نظر اقتصادي و عمراني نيز بشر شاهد وفور نعمت و برکت، حيات مجدّد و متکامل در روي زمين، رونق کشاورزي و کثرت محصولات، رفاه و آسايش بشري، عمران و آبادي زمين و... خواهد بود.

بشر پس از قرن ها و سال ها چشم انتظاري و اميد به اصلاح امور و تحقّق بشارت الهي، به سعادت و کمال مطلوب نائل خواهد آمد و در پرتو دولت مهدوي، در تمامي جنبه هاي زندگي به رفاه، آسايش، آرامش، صلح و تعالي و تکامل دست خواهد يازيد.