بازگشت

فلسفه متعالي تاريخ و ديدگاه شيعه


از ديدگاه شيعه، حرکت تاريخ - طبق آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام - داراي معنا و مفهومي روشن و چهارچوب و روندي مشخص است. اين حرکت، قانون مند و بر اساس سنت هاي الهي و اراده بشري در جريان است. مسير و مکانيسم آن روشن و هدف و مقصدش معيّن است. در اين ديدگاه سرمنزل و مقصود تاريخ، کمال و تعالي زندگي بشري است. در واقع «فلسفه تاريخ»، همان فلسفه زندگي بشري و غايت مندي آن، همان غايت خلقت انسان (عبادت، عبوديت و تقرّب به خدا) است. اين فرجام شناسي روشن، مبتني بر پيش بيني وحياني (قرآن) و اخبار معصومين عليهم السلام از غيب است. در ضمن مطابق با نظام مندي و سازواري جهان هستي است؛ زيرا هيچ بيهودگي و بي ساماني در آن وجود ندارد و بي حساب و کتاب نيست.

قرآن کريم اين گمان را که اراده اي گزاف کار و مشيّتي بي قاعده و بي حساب، سرنوشت هاي تاريخي را دگرگون مي سازد؛ به شدّت نفي مي کند و تصريح مي نمايد که قواعدي بر سرنوشت هاي اقوام حاکم است:

«فهل ينظرون الّا سنّة الاوّلين فَلَن تجدَ لِسنّة اللَّه تبديلاً و لن تجد لسنّة اللَّه تحويلاً»؛ [1] .

«آيا اين مردم جز سنّت و روشي که بر اقوام پيشين جاري شده است، انتظاري دارند؟ هرگز در سنّت خدا تبديل يا تغيير نخواهي يافت».

بر اين اساس قرآن تصريح مي کند که: «وما خلقنا السّماء و الارض و ما بينهما باطلاً ذلک ظنُّ الّذين کفروا فويلٌ للّذين کفروا من النّار» [2] ؛ «ما زمين و آسمان وآنچه در آنها است را باطل نيافريديم. اين گمان کساني است که کافرند. پس واي بر کافران از آتش».

از بعد ديگر، «سرنوشت باوري» از ديدگاه شيعه، باور و پنداشت حاکميت فضايل و نيکي ها و زدودن رذايل و زشتي هاي اخلاقي و مشتمل بر انگاره هاي ذيل است:

1. خوشبيني به آينده بشريت،

2. پيروزي نهايي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت بر زور و استکبار و استعباد و ظلم و اختناق و دجل (دجّال گري)؛

3. حکومت جهاني واحد؛

4. عمران تمام زمين در حدّي که نقطه خراب و آباد ناشده باقي نماند؛

5. بلوغ بشريت به خردمندي کامل و پيروي از فکر و ايدئولوژي و آزادي از اسارت شرايط طبيعي و اجتماعي و غرايز حيواني؛

6. حداکثر بهره گيري از مواهب زمين؛

7. برقراري مساوات کامل ميان انسان ها در امر ثروت؛

8. منتفي شدن کامل مفاسد اخلاقي از قبيل زنا، ربا، شرب خمر، خيانت، دزدي، آدمکشي و... و خالي شدن روان ها از عقده ها و کينه ها؛

9. منتفي شدن جنگ و برقراري صلح و صفا و محبّت و تعاون؛

10. سازگاري انسان و طبيعت و....

ترسيم اين جامعه آرماني، به روشني و با قطعيّت صورت مي گيرد و حتمي و قطعي بودن آن قابل انکار نيست. در اين راستا توجّه به چند انگاره مهم بايسته و پرفايده است:

يکم. اين شکل سرنوشت باوري و فرجام گويي، مبتني بر پيش بيني علمي و فلسفي نيست؛ بلکه بر پايه وحي و غيب است که علم آن نزد خدا و افراد برگزيده او (پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام) است. اين پيش بيني حتمي و قطعي، اخبار غيبي از آينده اي روشن و فضيلت گون است و بر جبري بودن حرکت تاريخ دلالت ندارد. تنها وعده و بشارت حتمي الهي بر حاکميت صالحان و حکومت جهان عدل و نابودي باطل است.

دوّم. پيش بيني هاي علمي، همواره به کمک قانون هاي کلي منطقي صورت مي گيرد و به شکل قضايايي شرطي بيان مي شود. پيش بيني علمي غير مشروط وجود ندارد. (وقتي مي گوييم اگر کسي سيانور بخورد، مي ميرد؛ يک پيش بيني علمي کرده ايم. اين پيش بيني وقتي وقوع خواهد يافت که شرط مذکور در آن تحقّق يافته باشد...). وعده دادن و خبر از آينده محتوم دادن و پيشگويي پيامبرانه و غير مشروط کردن، کار علم نيست؛ بلکه يا کار کذّابان [است که در طول تاريخ وجود داشته اند] و يا کار پيامبران صادق است و در هر صورت، از قلمرو علم بيرون است. وعده هاي تاريخي به پيروزي اين گروه يا آن طبقه و سخن از جبر نامشروط و اجتناب ناپذير تاريخ گفتن، گرچه قدرت تبليغاتي سخن را بالاتر مي برد، ارزش علمي آن را مي کاهد.... [3] .

سوّم. مشکل نظريات ارائه شده در «فلسفه تاريخ»، جبري بودن و ادعاي علمي بودن آنها است؛ در حالي که در انديشه قرآن حرکت تاريخ جبري نيست و اراده انسان ها تأثير به سزايي در پويش گردنه هاي تاريخ و رسيدن به قلّه هاي پيشرفت و تعالي دارد؛ هر چند اين سير از مشيّت و قدرت الهي خارج نيست و بر اساس قضا و قدر صورت مي گيرد. هدف خلقت و خواست خداوند نيز، رسيدن انسان به بالاترين حد کمال و تعالي است؛ اما اين خواست الهي، بر اين تعلّق گرفته که انسان ها با اختيار و آزادي اين راه را طي کنند.

چهارم. اگر آدمي مختار و آزاد نباشد، چگونه مي توان او را امر يا نهي، ستايش يا نکوهش، انذار يا تبشير، تحذير يا ترغيب کرد و پاداش و کيفر داد؟ اگر اين گونه امور در کار نباشد، چگونه دين يا نظام اخلاقي يا حقوقي اي استقرار خواهد يافت؟ اکثر آيات قرآني، به تصريح يا اشاره دلالت دارد بر اينکه قوانين اجتماعي يا تاريخي، به هيچ روي اختيار را از انسان سلب نمي کنند. اين قبيل آيات قرآن، به وضوح گوياي اين مطلب است: عللي که پديده هاي اجتماعي و حوادث تاريخي را به وجود مي آورند، يکسره مستقلّ و بريده از اراده هاي افراد نيستند؛ بلکه مشتمل بر آنهايند؛ بنابراين جاي آن هست که ما با درس گيري از گذشتگان، افعال اختياري خود را چنان سامان دهيم که عواقب نامطلوب در پي نداشته باشند. [4] .

پنجم. اراده و نقش انسان ها در حرکت تاريخ و پويش گردنه هاي مختلف آن، نمي تواند مانع تحقق بشارت و وعده حتمي الهي - نه پيش بيني احتمالي - مبني بر استخلاف صالحان در زمين و آکنده شدن آن از عدل و داد گردد. تأثير اراده بشر بر کم و کيف پديده هاي اجتماعي و تاريخي، پيش بيني قطعي آينده، جامعه و تاريخ را از طريق غير وحياني غير ممکن مي سازد. روشن است که آينده موجودات مختار و از جمله بشر، به سبب همين اراده آزادي که دارند، پيش بيني ناپذير است.

در هر جا که پاي اراده آزاد انسان و تصرّف اختياري وي در خودش يا در پديده اي ديگر در ميان بيايد، پيش بيني قطعي ميسّر نخواهد شد؛ مگر اينکه کسي به طريقي - و مثلاً از راه علم غيب - از مبادي اراده او آگاه باشد و بداند که براي او در فلان مکان و فلان زمان، چه مبادي نفساني تحقّق خواهد يافت و از نفسش اراده چه کاري صادر خواهد شد.

چنين کسي نيز در واقع غيب گويي مي کند، نه پيش بيني. البته ميان کساني که به تعليم خداي متعال، آينده جامعه و تاريخ را غيب گويي مي کنند و کساني ديگر که به استناد قوانين اجتماعي و تاريخي، آينده را پيش بيني مي کنند، فرق بسيار است. [5] .

براي تبيين فلسفه تاريخ و کشف قانون ها و سنّت هاي حاکم بر تاريخ و شناخت پيوند مهدويت با فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن، نياز به پژوهش و تحقيقي نظام مند و سلسله وار داريم که در دو قسمت ارائه مي شود:

قسمت نخست. فلسفه تاريخ از ديدگاه شيعه (فلسفه متعالي تاريخ)

قسمت دوّم. آينده جهان از ديدگاه قرآن و روايات


پاورقي

[1] فاطر(35)، آيه 43.

[2] ص(38)، آيه 27.

[3] ر.ک: عبدالکريم سروش، پيشين، ص 29.

[4] محمدتقي مصباح يزدي، پيشين، ص 160.

[5] همان، صص 160 و 161.