بازگشت

حاکميت و گسترش آيين اسلام


از ويژگي هاي ممتاز و بي نظير جامعه موعود جهاني، اين است که همگان در آن موحّد بوده و خدا را به يگانگي پرستش مي کنند و شريکي براي او قرار نمي دهند. او را بي شريک، بي نظير، واحد، يگانه و يکتا مي شناسند (تصحيح رابطه فرد با خدا). اين يک امتياز بزرگ است که در دولت مهدوي(عج)، همه مفتخر به آن هستند و حق را مي پرستند. در نتيجه توحيد خالص و پاک از هر شائبه شرک، حاکم مي شود. مشکلي که در طول تاريخ - به خصوص در عصر حاضر - گريبانگير جوامع است، الحاد، شرک و تحريف در دين است. اين کاستي، خود موجب اختلاف ها، جنگ ها، هواپرستي ها و انحرافات بسيار و باعث دور شدن از هدف و غايت اصلي زندگي (تقرّب و نزديکي به خدا) است. از طرفي الحاد، بي ديني، شرک و دين ستيزي از مشخصه هاي ديگر جوامع است که در دوران ما، شکل ناپسند و خطرناکي پيدا کرده است. خود اين تفکّر و عقيده، پيامدهاي سوئي بر رشد و بالندگي انسان ها و افول معنويت داشته است.

براين اساس از برکات و ثمرات جاودان دولت مهدوي(ع)، ريشه کن شدن بي ديني و الحاد، اختلاف در دين، شرک و دين ستيزي و حاکميت توحيد و يکتاپرستي و گسترش و فراگيري دين مبين اسلام و آموزه هاي حيات بخش و انسان ساز آن است. ثمره حاکميت اسلام، تحقّق جامعه ديني و راهبري دين در رفتارها و گفتارها است.

الف. برچيده شدن اديان و مذاهب مختلف: «همه اديان و مذاهب از روي زمين برداشته مي شود و جز دين خالص باقي نمي ماند». [1] .

و نيز: «به خدا قسم! ناهماهنگي و اختلاف مذاهب و اديان از بين مي رود و فقط يک دين در سراسر گيتي حکومت مي کند؛ چنان که خداي تبارک و تعالي فرموده است: به راستي دين در نزد خدا، اسلام است». [2] .

ب. حاکميت توحيد و يکتاپرستي: «هنگامي که مهدي قيام کند، زميني باقي نمي ماند، مگر آنکه گلبانگ توحيد (شهادت لا اله إلّا اللَّه) و...در آن بلند گردد». [3] .

«ديگر در روي زمين، هيچ نقطه اي نمي ماند، جز اينکه هر صبح و شام در آن به يکتايي خدا و رسالت پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله ندا سر داده مي شود» [4] و «...در شرق و غرب عالم جز موحّد خداپرست، کسي باقي نمي نماند». [5] .

ج. گسترش و فراگيري دين حق: «اهل هيچ ديني باقي نمي ماند؛ مگر اينکه اسلام را اظهار مي دارد و اعتراف به ايمان مي کند» [6] و «تا هر کجا که تاريکي شب وارد شود، اين دين (اسلام) نفوذ خواهد کرد». [7] .

«بي ترديد آيين محمّد(ص) به هر نقطه اي که شب و روز مي رسد؛ خواهد رسيد و ديگر اثري از شرک روي زمين نمي ماند» [8] و نيز: «به درستي که خداوند هنگام قيام قائم(ع) اسلام را بر تمامي اديان برتري خواهد داد» [9] و «هيچ يهودي، مسيحي و صاحب ديني باقي نمي ماند، مگر اينکه داخل اسلام شده باشد». [10] .


پاورقي

[1] «إذا قام القائم لايبقي أرضٌ الّا نودي فيها شهادة ان لا اله إلّا اللَّه...»: محمّد بن مسعود عياشي، تفسير عيّاشي، ج 1، ص 183، ح 1؛ شرف الدين حسيني،تأويل الآيات الظاهرة، ص 416؛ سليمان قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، ج 2، ص 506.

[2] «لا يبقي قريةٌ إلّا نودي، فيها بشهادةِ ان لا اله إلّا اللَّه وأن محمداً رسول اللَّه بکرةً وعشيّاً»: شرف الدين حسيني، تأويل الآيات الظاهرة، ص 663؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 51، ص 60، ح 59.

[3] «لايبقي في المشارق والمغارب احدٌ إلّا وحّد اللَّه»: محمّد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج 1، ص 183؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 340، ح 90.

[4] «لم يبق اهل دين حتّي يظهروا الإسلام ويعترفوا بالايمان»: محمّد بن محمّد شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 384؛ علي بن عيسي اربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 45؛ فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، ص 463.

[5] «ليدخُلَنَّ هذا الدّين ما دخلَ عليه اللَّيلُ»: لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 212، ح 57؛ کامل سليمان، يوم الخلاص، ج 2، ص 602.

[6] «ليبلغنَّ دينُ محمدٍ ما بلَغ اللَّيلُ والنهارُ حتّي لايکون شرکٌ علي ظَهرِ الأرض»: محمّد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج 2، ص 56؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 51، ص 55، ح 41.

[7] «انّ الإسلام قد يظهره اللَّه علي جميع الاديان عند قيام القائم»: محمّد بن يعقوب کليني، کافي، ج 1، ص 433، ح 91؛ سيد شرف الدين حسيني، تأويل الآيات الظاهرة، ص 661؛ سليمان قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، ج 2، ص 508.

[8] «لايبقي يهوديّ ولانصرانيّ ولا صاحب ملّة إلّا دخل في الإسلام»: شرف الدين حسيني، تأويل الآيات الظاهرة، ص 633؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 61، ح 59؛ لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 363، ح 10.

[9] «يرضي عنه ساکن السماء وساکن الارض...»: محمّد بن حسن طوسي، کتاب الغيبة، ص 178؛ علي بن عيسي اربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 471؛ محمّد بن حسن حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 505، ح 308؛ محمّد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 259.

[10] «يرضي في خلافته أهلُ الارضِ وأهل السماء والطيرُ في الجوّ»: علي بن عيسي اربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 469؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 51، ص 80.