ترويج و تبليغ دين اسلام
الف.تثبيت دين واحد (اسلام): يکي از عوامل اختلافات و نزاع هاي بشري، پراکندگي اديان و دوري از باطن و عمق مذهب (يکتاپرستي) است. در عصر ظهور و به دست حضرت مهدي، آيين واحدي بر جهان حاکم مي گردد و راه و روش ها يکي مي شود. يگانگي و وحدت واقعي در عقيده و مرام انسان ها پديد مي آيد و مردمان همه، يک دل و يک زبان به سوي سعادت و رستگاري حرکت مي کنند. آن حضرت بدين وسيله در ساختن جامعه واحد بشري، به موفقيتي بزرگ و چشمگير دست مي يابد و يکي از عوامل ناسازگاري و کشمکش ها را از بين مي برد و همه را با تبليغ و برهان روشن، زير يک دين واحد (اسلام) گرد مي آورد: «به خدا سوگند اي مفضل! اختلاف از ميان اديان برداشته مي شود و همه به صورت يک آيين درمي آيد؛ همان گونه که خداوند عزوجلّ مي گويد: «دين در نزد خدا تنها اسلام است...». [1] .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «زمين با نور پروردگار روشن مي شود و در زمين مکاني باقي نمي ماند که در آن غير خدا عبادت شود... و کنه دين براي خدا است، هر چند کافران را بد آيد». [2] .
ب. ارائه اسلام اصيل: در عصر «پيشاظهور»، چالش ها و مشکلاتي فراروي دين قرار دارد:
يکم. احکام و معارف فراواني از مجموعه فرهنگ اسلام، درگذشته به عللي (مانند پايين بودن سطح فرهنگ مردم و يا نبود زمينه آن) بيان نشده است.
دوّم. تعاليم و احکامي از قرآن و اسلام فراموش شده و از يادها رفته است و براي مسلمانان ناآشنا است.
سوّم. اصول و احکام فراواني دچار تحريف و دگرگوني معنوي يا موضوعي گشته است و امام آنها را مطابق اسلام اصيل ديگرباره مطرح مي کند...
براين اساس در روايات آمده است: «هنگامي که قائم عليه السلام قيام مي کند، امري جديد مي آورد؛ چنان که رسول خداصلي الله عليه وآله در آغاز اسلام به امري جديد دعوت کرد» [3] و نيز: «هنگامي که قائم خروج مي کند، امر تازه، کتاب تازه، روش تازه و داوري تازه با خود مي آورد...». [4] .
روشن است که کتاب تازه، به معناي آوردن قرآن ديگر نيست؛ بلکه آن حضرت اهداف و برنامه هاي اصيل قرآن را بيان خواهد کرد و تفسير واقعي آيات را بيان خواهد نمود.
ج. بسط و گسترش دستورات ديني: ارتقاي سطح معارف ديني و آشنايي بيشتر و بهتر دينداران با احکام و حقايق راستين دين، يکي از برنامه هاي تبليغي امام مهدي(عج) است: «[مهدي]زمين را از عدل و داد و برهان و دانش و نور [هدايت] آکنده مي کند تا آنجا که سراسر گيتي به وي ايمان آورده و کافران، مسلمان مي شوند و فاسقان صالح مي گردند» [5] و نيز: «او مردم را به سوي کتاب خدا، سنّت پيامبرصلي الله عليه وآله، ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام و بيزاري از دشمنان او دعوت مي کند». [6] .
د. عرضه اسلام به کافران: «هنگامي که [قائم] خروج مي کند، اسلام را بر يهود، مسيحيان، صابئين، بي دينان، مرتدان و کافران در شرق و غرب زمين عرضه مي دارد؛ پس اگر کسي با علاقه اسلام آورد، او را به نماز و زکات و آنچه در اسلام هست و خداوند آن را واجب کرده، امر مي کند. اما اگر مسلمان نشد، گردن او را مي زند تا اينکه در دنيا کسي نباشد که خدا را به وحدانيت نشناسد». [7] اين سخت گيري در برابر افرادي است که به رغم ديدن معجزات فراوان و ارشادات و راهنمايي هاي حضرت مهدي(عج)، دست از لجاجت و دشمني بر نمي دارند و براي جامعه ديني خطرناک هستند.
پاورقي
[1] «فواللَّه يا مفضل! ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف ويکون الدين کلّه واحدة کما قال اللَّه «إنَّ الدّينَ عِنْدَاللَّه الإِسْلام»...»: محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 53، ص 4.
[2] «تشرق الارض بنور ربّها ولا تبقي في الارض بقعة عبد فيها غيراللَّه عزوجل الا عبداللَّه و يکون الدين کلّه للَّه ولوکره المشرکون»: محمّد بن علي شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 345؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 51، ص 146، ح 15.
[3] «إذا قام القائم عليه السلام جاءَ بامرٍ جديدٍ کما دَعَا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله في بدو الإسلام الي امر جديد»: محمّد بن محمد شيخ مفيد،الارشاد، ج 2، ص 384؛ علي بن عيسي اربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 465.
[4] «إذا خرَجَ [القائم] يقوم بأمرٍ جديد و کتاب جديد و سنة جديدة و قضاء جديد...»: محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 235، ح 22 و ص 255، ح 3؛ محمّد بن حسن حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 540.
[5] «يملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً يدين له عرض البلاد وطولها لايبقي کافرٌ إلّا آمن ولا طالح إلّا صلح»: احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 291؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.
[6] «يدعو الناس إلي کتاب اللَّه وسنّة نبيّه والولاية لعليّ بن ابي طالب والبراءة من عدُوّه»: محمد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج 2، ص 57، ح 49؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 342.
[7] «[القائم] إذا خرج باليهود والنصاري والصابئين والزنادقه واهل الردّة والکفّار في شرق الارض وغربها، فعرض عليهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاة والزکاة وما يؤمر به المسلم ويجب لِلّه عليه ومن لم يسلم ضرب عنقه حتّي لايبقي في المشارق والمغارب احدٌ إلّا وحّد اللَّه...»: محمّد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج 1، ص 183؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 340، ح 90.