بازگشت

ريشه کني رذايل و ناراستي هاي اخلاقي


الف. مبارزه با هواهاي نفساني: «[مهدي مردمي را که از مسير نوراني انبياعليه السلام منحرف شده و]از هوا پيروي مي کنند، به سوي هدايت برمي گرداند، در آن هنگام که آن مردم، هدايت را به هوا و هوس خود ارجاع مي نمايند». [1] .

هوا و هوس و تمايلات حيواني - که ملاک و محور رشد و کمال قرار گرفته بود - به وسيله آن حجّت برگزيده ربّاني بطلان و سقوط خود را آشکار مي سازد و قدرت اخلاگري و بي رنگ ساختن رشد و کمال را - که هدف اعلاي حيات بشري است - از دست مي دهد... او براي به ثمر رساندن تلاش هاي پيشتازان ربّاني، تاريکي هاي شديدتر از ظلمات دوران جاهليت را از فضاي تنگ آلود تاريخ زدوده و طعم تاريخ انسانيت را براي مردم جوامع، قابل دريافت خواهد فرمود. در اين روزگار است که حيات انسان ها، جوانه مي زند... و اين انسان کامل است که ماهيت هوا و مختصات آن را و نيز ماهيت هدايت و لوازم و صفات آن را براي همه آدميان مي شناساند و طرق تقويت اراده را براي مردم تعليم مي نمايد تا آنجا که مردم حيات خود را در هدايت و کمال ببينند و مرگ خود را در هوا و هوس. در چنين روزگاري است که احدي از آدميان به فکر تفسير و توجيه هواهاي نفساني و شيطاني خود، نخواهد افتاد و نخواهد گفت: حيات؛ يعني، لذّت حيواني من! [2] .

ب. از بين بردن زشتي ها و رذايل اخلاقي: «همه خيرها در آن زمان است که مهدي قيام مي کند و همه اين زشتي ها را از ميان برمي دارد». [3] امام حسين عليه السلام پس از بيان دورنمايي از عصر پيشاظهور، سخن بالا را ايراد فرموده است (آنچه انتظارش را داريد تحقّق نمي يابد، جز زماني که انزجار و نفرت از يکديگر بين شما رواج يابد؛ گروهي بر ضدّ گروه ديگر شهادت دهند و همديگر را لعن و نفرين کنند...).

ج. نهي از منکرات: «دنيا پايان نمي يابد تا اينکه خداي عزّوجل، مردي از ما اهل بيت را برانگيزد؛ او به کتاب خدا عمل مي کند و زشتي در شما نمي بيند، مگر اينکه از آن نهي مي کند». [4] .

د. از بين بردن کينه ها و دشمني ها: «اگر قائم ما قيام کند... کينه ها و دشمني ها از سينه ها بيرون رود». [5] .

کينه توزي سرشت شيطاني و ناانساني است و زمينه بيشترين ناسازگاري هاي اجتماعي، همين سرشت است که از نابخردي و پايين بودن سطح فرهنگ انساني سرچشمه مي گيرد. با رشد تربيت و تکامل عقل، کينه به محبت و دوستي تبديل مي شود و روابط اجتماعي بر اصل انسان دوستي و نوع خواهي استوار مي گردد و محبّت در سطح جامعه بشري گسترش مي يابد. [6] .

ه. مداواي کوري، کري و گنگي (عدم فهم و شناخت درست): «...بدانيد اگر شما از منجي شرقي، پيروي کنيد، او شما را به راه و روش پيامبر راهنمايي مي کند و از کوري و کري و گنگي نجات مي دهد». [7] .

روشن است که منظور از درمان کوري، کري و گنگي، مداواي روحي است که در نتيجه آن چشم و گوش و زبان روحشان گشوده مي شود و بدون مانع و سرگشتگي،روش درست زندگي را کشف مي کنند و مسؤوليت ها و تعهدهاي اجتماعي و فردي خويش را نيک مي شناسند و راه را از بيراهه، تميز مي دهند....

و. از بين بردن روحيه آزمندي و طمع: هر اندازه انسان به نيازهاي واقعي خود توجّه کند و از عزّت نفس و استغناي روحي برخوردار باشد؛ به مسائل مادي توجّه کمتري نشان مي دهد و مال و ثروت براي او - جز استفاده مناسب و به اندازه نياز - معناي ديگري ندارد. بر اين اساس امام مهدي عليه السلام ابتدا به سيرت و فطرت انسان ها توجه مي کند و با ولايت تکويني خود و هدايت ها و ارشادات فراوان، بر دانش، معنويت و خردورزي آنان مي افزايد، در نتيجه چشم بصيرت بين مردم باز شده و روحيه بي نيازي، استغنا و سيرت الهي آنان شکوفا مي گردد:

«...مهدي(عج) خطاب به مردم مي فرمايد: بياييد اين همان متاع دنيا است که براي آن با خويشاوند قطع رحم کرديد! خون هاي حرام را ريختيد، به حريم گناهان وارد شده، مرتکب محرّمات الهي گشتيد! اين ثروت ها را کلان کلان در اختيار مردم قرار مي دهند که چنين رقم هاي درشت در تاريخ بخشش هاي جهان بي سابقه خواهد بود. زمين را پر از عدل و داد و نور (معنويت) مي کند؛ آن چنان که مملوّ از جور و ستم و شرّ شده باشد». [8] .

ز. جلوگيري از معصيت و گناه: «خداي در زمين معصيت نشود و حدود الهي ميان مردم اجرا گردد...» [9] و «روابط نامشروع، مشروبات الکلي و رباخواري را از بين مي برد. مردم به عبادت و اطاعت روي مي آورند. امانت ها را به خوبي رعايت مي کنند. مردمان شرور نابود مي شوند و افراد صالح باقي مي مانند». [10] .


پاورقي

[1] «يعطف الهوي علي الهُدي إذا عطفوا الهُدي علي الهوي...»: نهج البلاغه، خطبه 138.

[2] محمّد تقي جعفري، ترجمه وتفسير نهج البلاغه، (تهران: دفترنشرفرهنگ اسلامي، 1362)ج24، ص5 و6.

[3] «الخيرُ کُلّه في ذلک الزمان يقوم قائمنا ويدفع ذلک کُلَّه»: محمّد بن حسن شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 437؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبه، ص 205؛ قطب الدين راوندي، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1153.

[4] «إنّ الدنيا لاتذهب حتّي يبعث اللَّه عزّوجلّ رجلاً منّا أهل البيت يعمل بکتاب اللَّه لايري فيکم منکراً إلّا انکره»: محمّد بن يعقوب کليني، کافي، ج 8، ص 396، ح 597؛ محمّد بن حسن حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 588، ح 805؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 378، ح 182.

[5] «لو قام قائمنا.... لذهبت الشحناء من قلوب العباد»: محمّد بن علي شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 626؛ حسن بن علي حرّاني، تحف العقول، ص 115؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 316.

[6] محمّد حکيمي، پيشين، ص 206.

[7] «واعلموا انّکم ان اتبعتُم طالِعَ الشرقِ سلک بکم منهاج الرّسول صلي الله عليه وآله، فتداويتم من العمي والصمّ والبکم وکفيتم مؤونة الطلب والتعسّف»: محمّد بن يعقوب کليني، کافي، ج 8، ص 66، ح 22؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الانوار، ح 51، ص 123، ح 24.

[8] «تُجمعُ إليه اموالُ الدُّنيا من بطن الارض وظهرها فيقولُ للنّاس: تعالوا إلي ما قطعتم فيه الأرحام وسفکتم فيه الدّماء الحرام ورکبتم فيه ما حرّم اللَّه عزّوجلّ فيعطي شيئاً لم يعطه أحدٌ کان قبلهُ يملأُ الأرض قسطاً وعدلاً ونوراً کما ملئت ظلماً وجوراً وشرّاً»: محمّد بن علي شيخ صدوق، علل الشرايع، ح 1، ص 161؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 338، ح 27؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 350.

[9] «لايُعصي اللَّه عزّوجلّ في ارضه ويقام حدود اللَّه في خلقه...»: محمّد بن علي شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 646، ح 7؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 127.

[10] «يذهب الزنا وشرب الخمر ويذهب الربا ويقبل الناس علي العبادات وتؤدي الامانات وتهلک الاشرار وتبقي الاخيار»: لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 474؛ شهاب الدين مرعشي نجفي، ملحقات الاحقاق، ج 29، ص 616.